همشهری- زینب زینال زاده: جاده تهران –کرج، خیابان آذر پنجم. نشانی خانه امن بانوان آسیبدیده تهران است. زنانی که بنا به دلایلی گرفتار بلای خانمانسوز شده و اکنون ساکنان اینجا هستند. خانهای ویلایی (حیاطدار) با یکطبقه و به اصلاح یکخوابه و سقف شیروانی به رنگ نارنجی. حیاط بزرگی دارد و در دو طرف ورودی باغچه زیبا با درختان توت قرار گرفته است. در گوشهای از حیاط تجهیزات ورزشی نارنجیرنگ نصب شده و صندلیهای سبزرنگ حیاط همچشمها را نوازش میدهد. بخشی از دیوارها به رنگ سفید و بخشی هم با سنگ مرمر کار شده است. درهای قهوهای تیره، زیبایی خانه را چندبرابر کرده است. این خانه ظرفیت ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر را دارد که همه بانوان (ساکنان) در یک اتاق بزرگ و تختهای ۳ طبقه زندگی میکنند. آنها بهمثابه اعضای یک خانواده هستند که با شادی یکدیگر لبخند میزنند و در غم هم شریک میشوند. زنان ساکن این خانه همه لباس یکدست (طوسی) با روسریهای رنگی پوشیدهاند و کوچک و بزرگ، پیر و جوان در یک درد، آسیب اجتماعی (اعتیاد) با هم مشترک هستند و ازاینرو تلاش میکنند برای رهایی از این گرداب به هم کمک کنند. این خانهمانند هر خانه دیگری پلاک دارد؛ اما نه به شماره و عدد بلکه به عبارت، «مرکز یاور شهر ۱۰».
در آستانه جشن یک سال پاکی
نامش رها است و ۳۵ سال سن دارد. برخلاف سایر زنان، پوشش مشکی دارد. می گوید: «پدرم معتاد بود و از ۹ سالگی همراه او سر بساط می نشستم. بچه طلاق هستم و امروز من نتیجه تصمیم های نادرست والدینم است. ۱۱ سالم بودم که برای ترک به کمپ رفتم اما پس از خروج دوباره به سمت مواد برگشتم. علاوه بر آن هم چندین بار اقدام به ترک کردم و حتی در یک دوره ای، ۴ سال پاک بودم که بنا به دلایلی دوباره دچار لغزش شدم و امروز هم ۱۱ ماه است که پاک هستم اما از کمپ (یاورشهر) بیرون نرفته ام. چرا که دلم می خواهد جشن یک سال پاکی ام را اینجا بگیرم و پس از آن به کسانی که مثل خودم گرفتار این درد و بیماری شده اند، کمکم کنم.» برایش فرقی نمی کرد و به قول خودش هر چیزی که دستش می رسید اعم از هرویین، شیشه و ... مصرف می کرد. رها می گوید: «آخرین بار برای مشغول استعمال مواد در خانه کد دار (خانه پلاک قرمز) بودم که ماموران وارد شدند و همه کسانی که در خانه بودند را دستگیر کردند و بعدهم به یاورشهر منتقل شدم.» با وجود لغزش های متعددی که داشته، جرات نمی کند به صراحت بگوید اینبار پس از پاک قصد بازگشت به مواد ندارد ولی امیدوار است که اتفاقات لغزش های گذشته تکرار نشود و اینبار برای همیشه پاک بماند. رها دو فرزند دختر ۱۸ و ۱۱ ساله دارد که نگران آینده آنها است و می گوید: «همسرم هم مصرف کننده بود که از هم جدا شدیم. پدر و مادرم را از دست داده ام و الان فرزندانم با مادربزرگم زندگی می کنند و دوست دارم مادر شایسته ای برایشان باشم و اجازه ندهم سرنوشت تلخ خودم که بچه طلاق بودم برای آنها رقم بخورد.» رها به ورزش (رشته های ژیمناستیک، تکواندو، شنا و بدنسازی) نقاشی، کار سفال و گرافیک علاقه مند است و به گفته خودش در تمام این موارد دستی بر آتش دارد.
کار، نیاز زنان آسیبدیده
چهرهاش تا حدود زیادی تحتالشعاع مواد قرار گرفته و دندانهای خرابش را پشت ماسک پنهان میکند. مسئولیت آشپزخانه کمپ را به عهده دارد. میگوید نامش مریم است و ۵۵ سال سن دارد. پس از خیانت همسرش به مواد پناه برده است. او می گوید: «۲۵ سال داشتم که مصرف مواد را شروع کردم. خانواده ام را در تصادف از دست داده ام و توسط پدر و مادرخوانده بزرگ شدم و ازدواج کردم و جزء همسرم پناه و یاوری نداشتم. وقتی متوجه شدم خیانت کرده از شدت غصه به مواد (شیشه) پناه بردم تا همه چیز را فراموش کنم. وقتی به خودم آمدم دیدم که ۳۰ سال گذشته و من برای بازگشت راه سختی را باید طی کنم.» مریم ۵ فرزند دارد که دخترانش ازدواج کرده اند و نوه هم دارد. او می گوید: «اعضای خانواده ام می دانستند مصرف کننده هستم و تلاش کردند تا ترک کنم اما کار سختی بود. یک روز رفتم از شوش مواد بخرم که دستگیر شدم و الان حدود ۵ ماه است که در کمپ هستم و برای بازگشت به زندگی عادی و پیش خانواده ام، می جنگم.» مریم به موضوع کار که دغدغه خیلی از زنان آسیب دیده است اشاره می کند و می گوید: «در کمپ (یاور شهر ۱۰) همه چیز خوب است و با عزت و احترام رفتار می کنند و می دانیم که مسئولان زحمات زیادی می کشند اما ما برای بازگشت به اجتماع نیازمند کار هستیم. زنانی که مثل من گرفتار اعتیاد شده اند و در مرحله بازگشت هستند، نیاز به حمایت مالی دارند. علاوه بر ایجاد چنین فضاهای امنی، نیاز به مراکزی داریم تا مشغول کار شویم و کسب درآمد داشته باشیم.»
یاغی شوش به خانواده بازگشت
همه مامان بهار صدایش میکنند. در واقع وظیفه مادرخواندگی کمپ را به عهده دارد و هر یک از زنان اگر گرفتاری با مشکلی داشته باشند، با او در میان میگذارند و بهار هم در حد توان کمکشان میکند. خودش همسالها معتاد بوده و اکنون در ۲ سال پاکی به سر می برد و با میل در کمپ زنان به عنوان مددیار فعالیت می کند. بهار می گوید: «ساقی شوش بودم و در مرحله اول طرح دستگیر شدم و در کمپ ترک کردم و همه مسئولان یاورشهر، حماتم کردند و دندان هایمان را هم درست کردند. در واقع به من یاغی شوش می گفتند اما امروز با افتخار مامان بهار زنان کمپ شده ام.» ۲۰ سال ساقی بود و عین همین ۲۰ سال مواد هم مصرف می کرد. بهار از کارتن خواب در شوش هم می گوید: «حدود ۵ سال کارتن خواب کردم. تمام این مدت در خیابان های شوش و پارک و ... خوابیدن و زندگی کردم. البته طی این مدت با خانواده ام رفت و آمد داشتم ولی به خاطر مصرفم ترجیح می دادم دور از آنها و در خلوت خودم باشم.» برای تعریف کردن روز اول مصرف مواد مخدر، به روزهای خیلی دور برمی گردد و می گوید: «۱۳ سال داشتم که خوردن مشروبات الکی را شروع کردم و بعد خیلی زود ازدواج کردم و همسرم مصرف کننده بود و من هم معتاد شدم و از هرویین شروع کردم و بعد هم سایر مواد. ثمره ازدواجمان یک دختر ۱۷ ساله است که با خانواده ام زندگی می کند و به عشق او سختی های ترک را به جان خریده ام. شاید همین عشق مادرانه است که باعث شده تا در کمپ هم دلسوزانه به زنان آسیب دیده کمک کنم تا به پاکی برگردند.» او در سایر کمپ زنان (یاورشهرهای ۵ و ۸) هم به عنوان مددیار حضور داشته و از نزدیک شاهد تلاش های مدیریت شهری در خدمت رسانی به زنان آسیب دیده بوده است. بهار می گوید: «زنانی که وارد کمپ می شوند، به دلیل اعتیار از یک سو و طرد شدن از سوی دیگر، آسیب های جسمی و روحی دیده اند. بنابراین نیاز به احترام دارند و مسئولان یاورشهرها به این موضوع واقف هستند و با عزت و احترام برخورد می کنند. رفتاری که همیشه حسرت اش را داشته اند و این نوع برخورد قطعا سبب افزایش اعتماد به نفش شان می شود و می توانند برای بازگشت به زندگی بهتر تصمیم بگیرند.» بهار خودش را همدرد با سایر زنان آسیب دیده می داند و می گوید: «یک فرد آسیب دیده بهتر می تواند به همنوع خود که در یک درد مشترک هستند، کمک کند. این بهترین راهکاری است که در مدیریت شهری در کمپ ها پیاده سازی کرده است.»
رهایی به امید مادریکردن برای پسرم
فرزانه متولد سال ۷۵ است و به تازگی مادر شده و تجربه اولش به ۸ سال قبل یعنی وقتی ۲۰ سال داشته برمی گردد. می گوید: «دختر دایی ام معتاد بود و در دورهمی هایی که با هم داشتیم، با مواد آشنا شدم و اولین بار شیشه کشیدم و خوشم آمد. سالها مواد می کشیدم و خانواده ام متوجه نشدند اما یک روز در خانه با دختر دایی ام مشغول مصرف بودیم که مادرم وارد شد و وقتی ما را در حال استعمال مواد مخدر دید و دچار حمله عصبی شد.» او نگران امیر عباس پسرش است که هفت ماهه به دنیا آمده و همچنان در بیمارستان بستری است. همسر فرزانه هم مصرف کننده است و باهم دستگیر شده اند و دلش می خواهد برای پسرش مادری کند. او می گوید: «در زندگی هیچ امیدی ندارم و وجود پسرم به هم امید میده و از این که دستگیر شدم و در کمپ هستم خوشحالم. چون دلم می خواهد پاک شوم و برای پسرم مادری کنم.»
زندگی ام تباه شد
شهربانو مسنترین مددجوی یاور شهر ۱۰ است. او هم به دلیل خیانت همسرش به مواد پناه برده و به گفته خودش ۲۵ سال از بهترین سالهای عمرش را همراه با این بلای خانمانسوز دوده کرده است. پس از جدایی کارتن خواب شد و مدتی هم برای کار در باغ به شمال سفر می کند. شهربانو می گوید: «از مواد خسته شده ام. زندگی ام تباه شد و شاید برای جبران گذشته فرصتی نداشته باشم اما دلم می خواهد پاک شوم و فرزندانم را پیدا کنم و بازهم مثل خانواده کنار هم زندگی کنیم.» او ۵ فرزند (۳ دختر و ۲ پسر) دارد که یکی از فرزندانش براثر تصادف از دنیا می رود و از سرگذشت بقیه بچه ها خبر زیادی ندارد اما دلش برای دیدن آنها می تپد و مدام خودش را برای رقم زدن چنین سرنوشت شومی، سرزنش می کند.
خسته از اعتیادم
مینا ۲۶ سال دارد و از ۱۷ سالگی پای بساط مواد نشسته است. به گفته خودش: «با خانواده ام درگیر شدم و فرار کردم و در جمع دوستان شروع به مصرف مواد مخدر کردم. اون قدر تحت تاثیر مواد قرار گرفته بودم که ادامه تحصیل ندادم. برای تامین پول مواد، مشغول کار شدم و خانه کوچکی اجاره کردم. از اعتیاد خسته شده ام و دلم می خواهد به زندگی عادی برگردم.» مینا تصمیم گرفته پس از اتمام ۶ ماه مدت زمان ماندگاری در کمپ را با اختیار خودش تمدید کند. چرا که هنوز تردید دارد مبادا خارج از کمپ دچار لغزش شود. او می خواهد تولد پاکی یک سالگی اش را در کنار سایر زنان کمپ بگیرد و بعد از جمع آنها خداحافظی کند. مینا می گوید: «روزهای گذشته تمام شد. دلم برای خودم می سوزد و می خواهم آینده روشنی برای خودم رقم بزنم.»
۹ گام برای رهایی
یاورشهرها در واقع مراکز تربیتی، آموزشی و درمانی هستند که در این دوره توسط مدیریت شهری با هدف پذیرش معتادان متجاهر منع پذیرشی ایجاده شده اند. از خرداد ۱۴۰۱ تا کنون ۱۰ یاور شهر برای زنان، مردان، بیماران اعصاب و روان و کودکان و ... راه اندازی شده است. شهرداری تهران به گونه ای برنامه ریزی کرده تا آسیب دیدگان اجتماعی که در یاورشهرها پذیرش می شوند در ۹ مرحله بتوانند به رهایی و پاکی برسند و به جامعه بازگردند.
۱)سم زدایی
۲)بازیابی هویت
۳)سالمت جسمانی
۴)معنویت افزایی
۵)مهارت آموزی
۶)حرفه آموزی تخصصی
۷)اشتغال درآمدزا
۸)حمایت از خانواده
۹)صیانت پس از خروج
ایجاد ۷۷۵۰ ظرفیت در ۱۰ یاور شهر
مدیریت شهری در این دوره با تشکیل قرارگاه اجتماعی گام بزرگی در راستای ساماندهی آسیب های اجتماعی از جمله موضوع معتادان متجاهر منع پذیرش برداشت. معتادانی که تا پیش از این توسط هیچ ارگان و نهادی در هیچ مرکزی حتی مراکز غربالگری پذیرش نمی شدند و رها بودن آنها در شهر تهدید جدی برای شهروندان محسوب می شد. امروز ظرفیت پذیرش بیش از ۷ هزار معتاد متجاهر منع پذیرش به همت مدیریت شهری دوره ششم در ۱۰ یاور شهر ایجاد شده است.
یاور شهر یک ویژه معتادان کبر سنی (بالای ۶۵ سال)
ظرفیت: ۶۰۰نفر
یاور شهر۲ ویژه معتادن صغر سنی(زیر ۱۸ سال)
ظرفیت: ۱۰۰ نفر
یاور شهر ۳ ویژه معتادان دارای زخم باز، عفونی، اختلال روانی
ظرفیت: ۲۰۰ نفر
یاورشهرهای ۴ (معتادان متجاهر)
ظرفیت: ۱۵۰۰ نفر
یاور شهر۵ (زنان معتاد متجاهر)
ظرفیت: ۲۰۰ نفر
یاور شهر۶ (معتادان متجاهر)
ظرفیت: ۱۰۰۰ نفر
یاور شهر۷ (مردان دارای معلولیت جسمی، حرکتی و ذهنی
ظرفیت: ۵۰ نفر
یاورشهر۸ (زنان معتاد متجاهر معلول و اختلال اعصاب و روان)
ظرفیت: ۱۰۰ نفر
یاور شهر ۹ (معتادان متجاهر)
ظرفیت: ۳۸۰۰ نفر
یاور شهر۱۰ (زنان معتاد متجاهر)
ظرفیت: ۲۰۰ نفر