تاریخ انتشار: ۲۵ آبان ۱۳۸۵ - ۱۳:۱۰

پوپه میثاقی: از زمان آغاز اعطای جایزه‌‌نوبل در سال 1901، مجموعا 766 نفر و 19 سازمان این‌جایزه را از آن خود کرده‌اند.

از این766 نفر، 733 نفر مرد و تنها 33 نفر زن بوده‌اند. ازجمله زنانی که نوبل به آن‌ها اعطا شده‌است، می‌توان از ماری ‌کوری (نوبل‌فیزیک 1903، نوبل شیمی 1911)، مادر‌ترزا (نوبل‌صلح 1979) و شیرین عبادی (نوبل‌صلح 2003) نام‌برد.

جوان‌ترین برنده‌ جایزه‌نوبل لارنس برَگ است که در سال 1915 و در 25سالگی  به‌همراه پدرش نوبل‌فیزیک را دریافت‌کرد.

مسن‌ترین برنده‌ جایزه‌نوبل ریمونددیویس پسر است که در سال 2002، زمانی‌که حدودا 88ساله بود نوبل‌فیزیک را از آن خودکرد.

تاکنون دونفر از دریافت جایزه‌‌نوبل خود سر باز زده‌اند: یکی ژان‌پل سارتر، فیلسوف و نویسنده‌ فرانسوی که برنده‌ جایزه‌ نوبل‌ادبیات درسال 1964 شد، اما هم‌چون تمامی عناوین و جوایزرسمی که تا آن زمان به او اعطا شده‌بود نوبل را هم ردکرد.

دیگری لودوک تو (سیاستمدار و دیپلمات ویتنامی) که به همراه وزیر امورخارجه‌ آمریکا، هنری کیسینجر، در سال 1973 به‌طور مشترک و به‌دلیل نقش‌شان در رسیدن به صلح ویتنام برنده‌ نوبل‌صلح شدند. اما لودوک تو اعلام‌کرد نمی‌تواند جایزه را قبول‌کند، چون کشورش هنوز در صلح نیست.

چهاربرنده جایزه‌نوبل به‌دلیل فشار مقامات مجبور به رد جایزه‌ خود شدند. آدولف ‌هیتلر سه برنده‌‌آلمانی نوبل، ریچارد کوهن (برنده‌ نوبل‌شیمی 1938)، آدولف‌ بوتناندت (برنده نوبل‌شیمی 1939)، و گرهارد دوماگ (برنده‌ نوبل فیزیولوژی و پزشکی 1939) را مجبور‌کرد جایزه‌شان را رد‌کنند.

آن‌ها بعدها توانستند دیپلم و مدال نوبل را از آکادمی نوبل سوئد بگیرند، اما نه مبلغ جایزه را. نفرچهارم بوریس پاسترناک بود که در سال1958 برنده نوبل‌ادبیات شد، نخست آن را پذیرفت، اما بعد مقامات کشورش یعنی اتحاد‌جماهیرشوروی مجبورش کردند، آن را ردکند.

بعضی افراد و سازمان‌ها، چندین‌بار به افتخار دریافت نوبل نایل شده‌اند. کمیته بین‌المللی صلیب‌سرخ سه بار برنده‌نوبل صلح شده است. به‌علاوه، نخستین نوبل‌صلح هم در سال 1901 به بنیان‌گذار صلیب‌سرخ، هنری دونانت، اعطاشد.

کمیسیون‌عالی پناهندگان سازمان‌ملل هم دوبار در سال‌های 1954 و 1981 نوبل‌صلح را دریافت‌کرده‌است.

لینوس پولنیگ، تنها کسی است که دوبار به تنهایی نوبل را دریافت‌کرده‌است؛ یک‌بار در سال 1954 نوبل‌شیمی و بار دوم در سال 1962 نوبل‌صلح. ماری کوری از دیگر کسانی است که دو بار نوبل گرفته است.

بعضی‌ها نوبل را خانوادگی دریافت‌کرده‌اند. خانواده‌ کوری یکی از مهم‌ترین دریافت‌کنندگان خانوادگی نوبل هستند. ماری و پیر کوری، دخترشان ایرن ژولیوت کوری، و دامادشان فردریک ژولیوت.

و اما نوبل امسال: از هشت‌نفری که امسال نوبل را دریافت‌کردند، شش‌نفرشان از آمریکای‌شمالی بودند: ادموند اس‌.فلپس برنده‌ نوبل‌اقتصاد، راجر دی‌.کورنبرگ برنده‌ نوبل‌شیمی، اندرو زی‌فایز و کرگ سی‌ملو برندگان نوبل‌فیزیولوژی و پزشکی، و جان‌سی ماتر و جورج‌اف.اسموت برندگان نوبل‌فیزیک.

فیزیک

نوبل فیزیک امسال به دو منجم آمریکایی، « جان سی‌ماتر» و «جورج اف‌.اسموت» رسید. ماتر در مرکز پرواز‌فضایی «ناسا» و اسموت در لابراتوار ملی «لارنس برکلی» در دانشگاه برکلی فعالیت می‌کنند. آن‌ها برای کشف شواهد مبدا هستی و چگونگی تبدیل آن به کهکشان‌های مختلف، این جایزه 37/1 میلیون‌دلاری را میان خود تقسیم می‌کنند.

این دو‌دانشمند هدایت تیمی هزارنفره از محققان، مهندسان، و تکنیسین‌ها را در پروژه ماهواره(COBE Cosmic Background Explorer) برعهده داشتند. این‌ماهواره در سال 1989 برای مطالعه‌ غبار ناشی از تابش ریزموج، به فضا فرستاده‌شد. پیش‌فرض آن‌ها این بود که «انفجار بزرگ» (بیگ بنگ) سرمنشا حیات است.

به‌گزارش آکادمی نوبل، نتایج به‌دست‌آمده توسط COBE باعث حمایت بیشتر از فرضیه انفجاربزرگ شد. تنها این‌فرضیه، تابش ریزموج پس‌زمینه‌ای کیهانی اندازه‌گیری‌شده توسط COBE را تایید می‌کند.

این ماهواره درجه‌حرارت و توزیع ریزموج‌ها را اندازه‌گرفت و بی‌قاعدگی‌های ضعیف و بذرهایی را که کهکشان‌ها توسط آن‌ها به‌وجودآمده‌اند شناسایی‌کرد. یکی از نتایج این اندازه‌گیری‌ها تایید این نظریه بود که هستی 14میلیاردسال قبل در انفجاری عظیم از فضا و زمان آفریده‌شد.

این‌جایزه، نخستین جایزه‌ای نیست که برای مطالعاتی درباره «تابش‌های پس‌زمینه‌ای کیهانی» اهدا شده‌است. در سال 1964 «آرنو پنزیاس» و «رابرت ویلسون» این تابش‌ها را به‌شکل سوت رادیویی متمادی کشف‌کردند. آن‌ها در سال 1978 جایزه نوبل را گرفتند. اندازه‌گیری‌های انجام‌شده توسط آن‌ها و گروهی از منجمان رادیویی نشان‌داد که ریزموج‌ها هم‌شکل هستند و به‌اصطلاح «توده سیاه» نام گرفته‌اند. دمای توده‌سیاه حدود سه درجه‌کلوین بالای صفرمطلق و نشانه‌ای از گوی‌آتشین در حال مرگ است.

معدود حامیان نظریه مقابل «انفجار عظیم» که معتقد به هستی تغییرناپذیر بودند، یک‌شبه موافق این نظریه شدند. تنها راه اطمینان به نظریه انفجارعظیم، اندازه‌گیری ریزموج‌ها در تمام جهت‌ها و با تمام طول‌موج‌ها در فضاست. این اندازه‌گیری باید بدون تاثیرهای جوی انجام‌شود. ابزار این‌کار ماهواره COBE بود.

دکتر ماتر که در سال 1946 در ایالت «ویرجینیا» در  آمریکا متولد شده‌است فقط در ناسا کار کرده‌است. تحقیق درباه ریزموج‌ها سخت است. او زمانی آرزو می‌کرد دیگر درباره آن‌ها کار‌نکند. ماتر از سال 1974 در پروژه این ماهواره فعالیت‌کرد و امروز نوبل را برای انجام این تحقیق‌ها گرفته‌است.

دکتر اسموت نیز در سال 1945 در «فلوریدا» متولدشد. او در درسال 1992 درباره نتایج ماهواره  COBE گفت: «آن‌چه ما کشف‌کرده‌ایم، مدرکی برای تولد هستی و تکامل آن است.»اسموت درباره  نقشه‌ بذرهای شکل‌دهنده کیهان گفت: «اگر مذهبی باشید،   اعتقاد به این‌نظریه مثل این است که دارید به خدا نگاه می‌کنید.»

شیمی

نوبل شیمی، به «راجر دی‌.کورنبرگ» رسید، به‌خاطر مطالعاتش درباره بنیان مولکولی نسخه‌برداری ژن در سلول‌ها، تا او دنباله‌روی راه پدر شود.  «آرتور کورنبرگ» در سال 1959، نوبل‌فیزیولوژی یا پزشکی را برای کشف چگونگی ترکیب DNA توسط سلول‌های بدن، گرفت.

آن‌ها ششمین زوج پدر- پسر در تاریخ نوبل هستند که این‌جایزه راگرفته‌اند. این‌استعداد احتمالا ژنتیکی است! اما مطالعاتی که باعث‌شد این‌جایزه به کورنبرگ اهدا‌شود به زبان ساده چنین است:

در فضای میان ژن‌ها و بدن‌انسان دستگاه‌های مولکولی‌ای وجود‌دارند که به اطلاعات ذخیره‌شده در DNA، صدا یا امکان ابرازوجود می‌دهند. این‌دستگاه‌ها به‌نوبت کدهای DNA را انتخاب می‌کنند، انتقال می‌دهند، می‌خوانند و رمزگشایی می‌کنند و به‌این‌ترتیب سبب تولید تمامی عناصر موردنیاز برای زندگی می‌شوند.

تحقیقات «راجر کورنبرگ» بر مراحل اولیه‌ این‌فرآیند متمرکز است، مراحلی که در آن‌ها، DNA به‌صورت فرم‌های قابل‌دسترسی دسته‌بندی می‌شود. سپس بخش‌های انتخاب‌شده به مولکول‌های پیام‌رسانی تبدیل می‌شوند که دستورهای لازم را به مرحله‌‌بعد انتقال می‌دهند.

مشاهدات «کورنبرگ» از ساختار مجموعه‌های مولکولی درگیر این‌فعالیت‌ها و موفقیت او در جست‌وجوی تکه‌های تازه‌ این‌معما، تصویری از ماشین پیشرفته سلولی‌ای که تصمیم می‌گیرد کدام صفحات زندگی‌مان باید خوانده شود، در اختیار ما می‌گذارد.

او بیش از 30‌سال در این زمینه مطالعه‌کرده. در این‌دوران کشف‌های زیادی‌کرد که در پنج ‌سال‌گذشته، با دستیابی او به جزییات ظریف یکی از پیچیده‌ترین مجموعه‌های مولکولی‌ای که تاکنون دیده شده‌است، به اوج خود رسید.

حدود 60 مولکول‌پروتئینی متفاوت، درکنارهم فعالیت می‌کنند تا فرآیند نسخه‌برداری انجام‌شود و DNA به مولکول‌های پیام‌رسان NA تبدیل‌شود. دستگاهی که او موفق به مطالعه آن شده است علاوه بر این‌که مولکول‌های تازه را می‌سازد و اشتباهات‌شان را اصلاح می‌کند، متعلق به الگوی ارگانیسم است که اغلب توسط زیست‌شناسان سلولی مطرح می‌شود، یعنی همان مخمر ساده نانوایی.

مجموعه‌ عناصری که این دستگاه‌ها را می‌سازد، به‌شکلی خارق‌العاده در تمام حیوانات، گیاهان، و قارچ‌ها مشابه است و آن‌چه که «کورنبرگ» در مخمر مشاهده کرده‌است، در مورد  تمامی ارگانیسم‌های پیچیده‌تر شامل انسان‌ها هم صدق می‌کند. به‌این‌ترتیب مطالعات او در علم‌شیمی قدمی هم در علم‌پزشکی و مبارزه با بیماری‌هایی چون سرطان است.

ادبیات

جایزه نوبل‌ادبیات امسال به «اورهان پاموک»، نویسنده‌ترک، اختصاص‌یافت. «پاموک» با کتاب‌هایی که به زبان‌های مختلف ترجمه شده‌است، شناخته‌شده‌ترین نویسنده‌‌ترک در غرب به‌شمار می‌رود.

آکادمی‌نوبل، علت انتخاب او را چنین اعلام‌کرد: «پاموک در جست‌وجوی روح سرگردان زادگاهش، استانبول، به نمادهای تازه‌ای از تقابل و تعامل فرهنگ‌ها دست یافته‌است.» آن هم در دنیای امروز رسانه‌ها و جهانی‌شدن که ارتباط با فرهنگ‌ها و نژادهای مختلف جزیی جدایی‌ناپذیر از زندگی روزمره است و برای ترکیه که با ویژگی آسیایی ـ اروپایی خود، همواره به‌طور خاص با موضوع تنوع‌فرهنگی و رسیدن به‌نوعی تعادل (نه‌تنها میان‌فرهنگ غرب و شرق که میان سنت و مدرنیته) دست‌و‌پنجه نرم کرده‌است.

پاموک، 54 ساله، زندگی‌اش را صرف مطالعه‌ ترکیب، تنوع، و به‌قولی «تقابل فرهنگ‌ها» کرد. با تمرکز بر شهر محبوبش استانبول، به مساله‌ هویت ‌پرداخته و دگرگونی‌ها و درگیری‌های افراد، ملت‌ها، دوره‌های تاریخی، و حتی سبک‌های ادبی را مطرح کرده‌است.

«قصر سفید»، اولین‌اثری که از او در سال 1991 به انگلیسی چاپ‌شد، داستان برده‌ای ایتالیایی و یک مقام برجسته عثمانی است که هم ازنظر ظاهر و هم ازنظر علاقه‌ بی‌حدشان به علم، شبیه هم هستند. برده‌‌ایتالیایی تصمیم می‌گیرد به ترکیه نقل‌مکان کند و مقام ترک به ایتالیا می‌رود.

در «کتاب سیاه» (1994)، وکیلی اهل استانبول به جستجوی همسر گمشده‌اش می‌رود. در جریان این جست‌وجو، او خود را به‌جای برادرناتنی زن که روزنامه‌نگاری مشهور است و مرد فکر می‌کند زن با او فرار کرده‌است، جا می‌زند.

«زندگی نو» (1997)، داستان مردجوانی است که با خواندن یک‌کتاب و تلاش برای یافتن خواننده‌‌ دیگر آن، زندگی‌اش زیر و رو می‌شود.

اما «نام‌من قرمز است» (1998)، شناخته‌شده‌ترین اثر اوست، که به 24زبان دنیا ترجمه شده‌است. داستانی که در آن استانبول قرن 16به استانبول امروز می‌پیوندد. داستان با واقعیت در می‌آمیزد و آن‌چه که در آغاز، داستانی فلسفی درباره  جایگاه هنر در زندگی به‌نظر می‌رسد، به داستانی جنایی ـ معمایی ـ و عاشقانه بدل می‌شود.

کتاب خاطرات او از استانبول، در سال 2005 به انگلیسی چاپ‌شد تا سمبلی باشد از علاقه‌ او به زادگاهش.  اثر آخراو «برف»، با مضمونی مشابه دیگر آثارش، به موضوعی جنجالی در دنیای امروز، یعنی به مساله‌حجاب و آزادی‌آن، می‌پردازد.

انتخاب پاموک برای نوبل امسال، جنجال‌های زیادی به‌وجود آورد. بسیاری این‌انتخاب را انتخابی نه برخواسته از ارزش ادبی آثار او، که برخاسته از هیاهوهای سیاسی اخیر این‌نویسنده دانستند.

پاموک در فوریه 2005 ، دولت ترکیه را برای عدم پرداختنش به دوموضوع قتل‌عام ارمنی‌ها در جریان جنگ‌جهانی‌اول و نبردهای مناطق کردنشین آن‌کشور، مورد سرزنش قرارداد و به‌همین خاطر به‌اتهام «افترا به ترک‌بودن» مورد محاکمه قرارگرفت.

این‌مساله باعث‌‌شد تا جامعه‌جهانی، موضوع آزادی‌بیان را در ترکیه زیرسوال برد وباعث‌شد  دوباره اتحادیه‌اروپا درباره موضوع پیوستن آن‌کشور به این‌اتحادیه صحبت‌کند و بالاخره با فشارهای جهانی این اتهام رفع‌شد.

انتخاب «هرولد پینتر»، نمایش‌نامه‌نویس بریتانیایی که مخالف حضور نیروهای کشورش در عراق است، به‌عنوان برنده‌ نوبل‌ادبیات 2005 و «آلفرد جلینک»، از منتقدان طبقه‌ محافظه‌کار استرالیا در سال 2004 به‌عنوان برنده این‌جایزه، به این تصور که داوران جایزه‌ نوبل، به نویسندگان مخالف‌حکومت جایزه می‌دهند، دامن می‌زند.

در ترکیه، نویسندگان، شاعران، ناشران، مقامات ارمنی و مسوولان وزارت‌امور‌خارجه‌ آن‌کشور به پاموک تبریک‌گفتند، اما عده‌ای از ملی‌گرایان و اصحاب‌رسانه‌های ترکیه، این‌جایزه را نتیجه خیانت او به «ترک»ها دانستند.

پاموک این‌جایزه را با رضایت پذیرفت؛ جایزه‌ای که به‌گفته خودش، نه تنها آثار او و تلاشش را ارج می‌نهد ،بلکه افتخاری است برای ادبیات و فرهنگ‌ترک.

تخیل پاموک با کنار هم قراردادن عناصر مختلف، به ما کمک می‌کند تا شباهت‌ها و تفاوت‌های آن‌ها را درک کنیم؛ تخیلی که از مظاهر ادبیات‌غرب چون «کافکا»، «بورخس» و «اکو»، هم‌چنین از مظاهر ادبیات‌شرق چون داستان‌های قدیمی ترکیه و اشعارکلاسیک فارسی، مثل شاهنامه تاثیرگرفته‌ است. دنیای پاموک دنیای تضادهاست؛ دنیایی که ما را مجبور می‌کند نوع دیگری فکرکنیم.

پاموک که زمانی می‌خواست نقاش‌شود تا استانبول را به تصویر بکشد، اکنون این‌کار را به‌کمک واژه‌ها انجام می‌دهد؛ به‌آرامی و با قلم، نه با کلیدهای کامپیوتر؛ قلمی که 24 سال‌بعداز‌چاپ اولین اثرش، نوبل ادبیات 2006 را از آن خودکرد.

اقتصاد

«ادموند اس.‌فلپس» استاد 73 ساله دانشگاه‌کلمبیا، برای توضیح  چگونگی ارتباط متقابل دستمزدها، بیکاری و تورم، نوبل‌اقتصاد سال 2006 را گرفت. 

فلپس در اواخر دهه‌ 1960 به موضوعی پرداخت که نخستین‌بار توسط اقتصاددان بریتانیایی، «ویلیام فیلیپس»، مطرح شده‌بود. فیلیپس در مقاله‌ای در سال 1958  نوشته‌بود که چگونه بیکاری کمتر، دستمزدها را بالا می‌برد و برعکس. این موازنه «منحنی فیلیپس» نام گرفت.

فلپس تورم و مسایل ناشی از آن را وارد این موازنه کرد. «میلتون فریدمن» هم تقریبا هم‌زمان در این‌باره تحقیق‌کرد. در نوبلی که او در سال 1976گرفت  به کار فلپس اشاره‌کرد. 

نقش فلپس در درک موازنه شامل تورم، دستمزدها و بیکاری باعث اعطای نوبل امسال به او شد. او در مقایسه با فریدمن جزییات بیشتری را در مورد چگونگی شکل‌گیری توقعات و تاثیرپذیری آن‌ها از دانش ناقص ارایه‌داد. فلپس دریافت که کارکنان و مدیران برای برآورد دقیق دستمزدها و قیمت‌ها اطلاعات کافی ندارند و هرکدام در مطرح‌کردن تقاضاهای خود اشتباه می‌کنند.

منحنی فیلیپس، که توسط فریدمن و فلپس تشریح‌شد، نشان می‌دهد که در مراحل اولیه‌ مارپیچ دستمزدـ قیمت، کارکنان و مدیران انتظار افزایش دستمزدی را دارند که کمتر از تورم واقعی است. به‌تدریج این‌مارپیچ رشد می‌کند و قیمت‌ها، بی هیچ‌تغییری در نرخ‌بیکاری، افزایش می‌یابند.

با بحران اقتصادی، بانک‌داران مرکزی وارد عمل می‌شوند تا نرخ‌های بهره را بالا ببرند و با آرام‌کردن اقتصاد، تورم را کنترل می‌کنند. نرخ بیکاری بالا می‌رود ، و اگر کشور خوش‌شانس باشد، بیکاری در نرخ‌طبیعی که تورم در آن ثابت می‌ماند، متوقف می‌شود.

خود فلپس از یافته‌هایش چندان خشنود نبوده‌است. او می‌گوید: «با بیکاری طبیعی، مردم فکر می‌کنند هیچ امیدی وجودندارد.»

دلیل‌دیگر اعطای نوبل به فلپس، بررسی رابطه‌حساس میان رفتار و توقعات و نقش سرمایه‌گذاری در آموزش و تحقیقات است.

فلپس در ایالت «ایلینویز» متولدشد. در دوران رکود اقتصادی آمریکا، وقتی پدر و مادرش بیکار شدند و پدرش کار تازه‌ای در «منهتن» نیویورک پیداکرد، به حومه‌ نیویورک نقل‌مکان کردند.

او در این‌زمان شش ساله بود. فلپس، در دوران کالج، فقط برای خوشحال‌کردن پدرش یک واحد اقتصاد برداشت، اما بعد مجذوب آن شد، خصوصا مجذوب موضوع بیکاری. اکنون او چهارمین اقتصاددان دانشگاه‌کلمبیاست که در دهه‌گذشته نوبل گرفته‌است.

فلپس و همسرش 32سال است مستاجر آپارتمانی با منظره‌ سنترال پارک نیویورک هستند.

همسرش می‌گوید: «ما هیچ‌وقت پول کافی برای خرید آپارتمانی به بزرگی و راحتی این‌جا را  نداشته‌ایم و اجاره این‌جا هم نسبتا کم است.» آن‌ها ماشین و خانه‌ییلاقی ندارند، چون نمی‌خواهند گرفتار دردسرهای نگهداری یک‌خانه ‌دیگر شوند.

پزشکی 

«اندروزی ‌فایر» از دانشگاه «استنفورد» کالیفرنیا و «کرگ‌سی ‌ملو» از دانشگاه‌پزشکی «ماساچوست»، برنده جایزه‌نوبل فیزیولوژی_پزشکی شدند.

آن‌ها این جایزه را مدیون کشف چگونگی کنترل ژن‌ها در سلول‌های زنده هستند. ‌«فایر» و «‌ملو» در سال 1998 موفق به این کشف‌شدند. درتاریخ اعطای جوایز نوبل، این فاصله زمانی میان کشف و دریافت جایزه، فاصله‌ کوتاهی است.

یافته‌های این دو‌دانشمند باعث توجیه برخی نتایج سردرگم‌کننده شد، که توسط زیست‌شناسان گیاهی به دست آمده‌بود. این‌دو، سیستم غیرمنتظره‌ای از کنترل و نظام‌بخشی ژن‌ها را در سلول‌های زنده، کشف و فاز گسترده‌ای از تحقیقات را در حوزه‌ای که تداخل RNA یا «خاموش کردن ژن» نامیده می‌شود، آغاز کردند.

این شیوه‌ طبیعی خاموش‌کردن ژن‌ها، به ابزاری بسیارمهم در تحقیقات تبدیل‌شده و به محققان امکان داده‌است با سرکوب ژن‌های مشخص، عملکرد و نقش آن‌ها را  تفسیرکنند. هم‌چنین سبب ارایه‌ داروهای تازه‌ای شده است که با خاموش‌کردن فرآیند‌های ناخواسته، سبب بهبود بیماری‌ها می‌شوند.

تحقیقات بیشتر روی این‌موضوع، نشان‌داد که مکانیسم خاموش‌کردن ژن‌ها، به‌عنوان مکانیسمی دفاعی علیه ویروس‌هاست . کشف «فایر» و «ملو» زمانی اهمیت بیشتری یافت که دیگرمحققان فهمیدند سلول‌ها با داشتن این مکانیسم دفاعی علیه ژن‌های ویروس‌ها، از آن برای کنترل ژن‌های خود استفاده می‌کنند.

هم گیاهان و هم حیوانات، ژن‌هایی تولید می‌کنند که به‌جای پروتئین، میکرو آر.ان.ای به‌وجود می‌آورند. میکرو آر.ن.ای‌ها هم، از همین مکانیسم خاموش‌کردن ژن‌ها استفاده و فعالیت بسیاری از ژن‌های خود سلول را متوقف می‌کنند. به‌نظر می‌رسد که میکرو آر.ان.ای ها، در فرآیندهایی مثل رشد جنین یا سرطان نقش‌مهمی دارند. به‌این‌ترتیب، بحث ‌خاموش‌کردن ژن‌ها و میکرو آر.‌ان.‌ای‌ها به حوزه‌ای مهم در تحقیقات زیست‌شناسی تبدیل شده‌است.

انتظار می‌رود در سال‌های آینده، به‌صورت گسترده در درمان‌ سرطان استفاده شود.
از همان آغاز مشخص‌بود کشف تداخل RNA دارای اهمیت خاص است. این‌کشف شش‌نکته را آشکار کرده‌است:

نخست این‌که فرآیند تداخل RNA دربرابر عفونت‌های ویروسی از بدن محافظت می‌کند؛

دوم آن‌که ثبات ژنوم‌ها (مجموعه‌ای کامل از کروموزوم‌ها شامل تمام خصوصیات ارثی یک ارگانیسم) را تضمین می‌کند؛

سوم آن‌که مکانیسم‌های مشابه تداخل RNA، ترکیب پروتئین را کنترل می‌کنند و رشد ارگانیسم‌ها را نظم می‌بخشند؛

چهارم آن‌که چنین مکانیسم‌هایی کروماتین (بخشی از هسته‌ی سلول شامل DNA و RNA و پروتئین‌های دیگر که در هنگام تقسیم سلولی، کروموزوم‌ها از آن‌ها شکل می‌گیرند) را فشرده نگه‌ می‌دارند و مانع نسخه‌برداری می‌شوند؛

پنجم آن‌که تداخل RNA ابزار تجربی‌ تازه‌ای به طور خاص برای کنترل ژن‌ها در اختیار قرار می‌دهد؛ و ششم آن‌که این تداخل می‌تواند روشی موثر در ژن‌درمانی‌های آینده باشد.

صلح

اعطای وام‌ به فقیرهایی که بدون‌ضمانت مالی، گرفتن وام را رویایی بیش نمی‌دیدند و تلاش برای شروع توسعه‌‌اقتصادی و اجتماعی از لایه‌های پایین جامعه، نوبل‌صلح امسال را نصیب «محمد یونس» و بانک «گرامین» بنگلادش کرد.

توزیع ناعادلانه‌‌ثروت‌ و منابع و فقر ناشی از آن، یکی از مشکلات مهم دنیای امروز است.

دستیابی به صلح‌پایدار، دموکراسی و حقوق‌بشر هم بدون دستیابی به شیوه‌هایی برای رفع فقر امکان‌پذیر نیست. محمد یونس   پیشنهاددهنده «خرده‌اعتبار»هاست. شروع توسعه از پایین به بالا، یکی از شیوه‌های اعمال آن است.

محمد یونس، نوبل صلح 2006 را گرفت؛ چون توانست ایده‌ها و باورهایش را‌ عملی‌کند و این‌تلاش او میلیون‌ها نفر را در بنگلادش و دیگر کشورها تحت‌تاثیر قرار داد.

اعطای وام به فقرایی که هیچ‌پشتوانه و تضمین‌مالی نداشتند، زمانی رویا بود. یونس از سه دهه‌پیش با تاسیس بانک گرامین به‌تدریج این‌شیوه را رواج‌داد و باعث‌شد بانک گرامین الگوی دیگر بانک‌ها شود.

به‌گزارش آکادمی‌نوبل، خرده‌اعتبارها، خصوصا در جوامعی که زنان در شرایط سخت اجتماعی و اقتصادی زندگی می‌کنند، مهم‌است، زیرا رشد اقتصادی و سیاسی بی‌مشارکت زنان ممکن نیست.

محمد یونس66ساله، سال‌ها پیش حاضرشد به کسانی وام بدهد که هیج بانک‌تجاری به‌ آن‌ها وام نمی‌داد؛ زنان بیوه‌ بی‌نوا، زنانی که شوهران‌شان ترک‌شان کرده بودند، کارگران زمین‌های اربابان، رانندگان «ریکشا»ها، رفتگران و حتی گدایان.

این وام‌ها که خرده‌اعتبار نام‌گرفت، به راه‌حلی عملی برای مبارزه با فقر روستایی در بنگلادش تبدیل و باعث الهام‌گرفتن نهادهای دیگر کشورهای در‌حال‌توسعه برای انجام برنامه‌های مشابه شد.

او با این باور که حتی فقیرترین مردم هم انگیزه و خلاقیت‌لازم برای شروع تجارت‌های کوچک دارند، وام‌های کم‌مبلغ در حد وام‌های 12دلاری را، در اختیار مردم قرارداد. وام‌گیرندگان، این پول‌ها را صرف کارهایی مثل خرید گاو شیرده، خرید چوب بامبو برای ساخت چهارپایه، کاموا برای بافتن شال، عود برای فروش در دکه خود و دیگر فعالیت‌های درآمدزا می‌کردند.

یونس نخستین وام را در سال 1976 پرداخت‌کرد. در آن‌هنگام، در دانشگاه «چیتاگونگ» تئوری‌های اقتصاد تدریس می‌کرد و 27دلار از پولی را که داشت به 42نفر از روستاییانی که در نزدیکی دانشگاه زندگی می‌کردند، داد.

وام‌گیرندگان این‌پول را  سرمایه‌گذاری کردند و با آن‌که قراردادی با یونس نداشتند و برگه‌ای امضا نکرده‌بودند، پول را کامل به او برگرداندند. یونس همان‌روزها از خود سوال‌کرد که وقتی می‌توان تعداد‌زیادی از مردم را، با پولی اندک خوشحال‌کرد، چرا نباید این‌کار را بیشتر انجام‌داد؟

یونس در طول سال‌ها با تردیدها و انتقادهایی هم رو‌به‌رو بوده است. عده‌ای با این‌استدلال که اگر بانک گرامین به‌ افراد بالای خط‌فقر وام‌دهد، تاثیرآن بیشتر از وام‌دادن به فقراست، دادن خرده‌اعتبارها را زیر سوال بردند. ‌عده دیگری نیز از شیوه‌های غیرمتعارف حسابداری او (که خود، آن‌ها را کاملا شفاف می‌داند)، انتقادکردند.

دیگرانی هم هستند که معتقدند گرامین باید خرده‌اعتبارها را به خدمات بخش بهداشتی و آموزش‌وپرورش می‌داد، یا این‌پول را به فقرایی قرض می‌داد که  نتوانسته‌اند صورت‌حساب‌هایشان را بپردازند، یا هزینه‌ مدرسه‌ فرزندان‌شان را ندارند.

حتی این منتقدان هم، در واکنش به خبر اعطای نوبل به یونس، درکنار طرفداران او قرار گرفتند و به‌خاطر تلاشش برای تغییر نگاه دنیا به توانایی‌های فقرا، به او تبریک گفتند.

یونس و بانک گرامین که رویای درازمدت از بین بردن کامل فقر را در جهان دارند، نشان‌دادند که حتی فقیرترین فقرا هم می‌توانند در توسعه و بهبود شرایط خود نقش داشته باشند.