همشهری آنلاین - سحر جعفریان: حالا لابهلای هزاران تسبیح، قرآن، سجاده، مُهر و چادرهای نماز که در آن میفروشد، تصویر کوچکی از سید ابراهیم رئیسی دیده میشود. خبر شهادت منتخبِ ۲۸ مرداد ۱۴۰۰ را که شنید به پدرش که در اصل مغازه، ارثیه اوست، گفت: «آقاجان، کاش قاب عکس سید را برنمیداشتم!»
نونواری و تعویض به درازا کشید
قابی عکسی که سالهای سال از سینهکش دیوار سمت راست مغازه آویزان بود و همین اواخر به سبب تعمیرات و تغییر دکور پایینش آورد تا قاب آن را نیز نونوار کند و یا شاید اصلا پوستری چشمگیر از حضور رئیسجمهور سید و حاج قاسم پیدا کند و بچسباند جایی که به خوبی نمایان باشد؛ درست مانند همان پوسترها که بسیاریشان بر در و دیوار باقی مغازههای همسایه دیده میشود. اما این نونواری و یا تعویض قدری به درازا کشید و سیدِ منتخبش رفت.
اخلاق و دین مهم است
محمد دستِ افسوس بر پشت دست دیگرش میکوبد و میگوید: «دنبال قاب خوب و پوستر گلاسه بودم در حالی که اگر به منش خود سید بودم باید به تصویری کوچک، ساده و بدون زرق و برق از او قناعت میکردم. حالا با همین تصویر ساده میخواهم ارادتم را به او نشان دهم. راستش از روز اولی هم که به او رای دادم، کاری نداشتم برای کدام جناح و خط فکری است؛ برایم فقط اخلاق و دینش مهم بود. کسی که اخلاق و دین داشته باشد دنبال خان و خور نیست و قابل اعتماد است.»
یا از مرداد ۱۴۰۰ و یا از اردیبهشت ۱۴۰۳
باقی کسبه نه در همین بازار قدیمی و مسقف تجریش که در هر حجره و راستهای از شمال تا جنوب از شرق تا غربِ هر شهر و محله، گوشه ارادتی به سید و یارانش به ویژه سردار قاسم سلیمانی دارند. این را با چرخاندن نگاهی به کنج و زاویه بساطِ محصور در مغازههایشان میشود به خوبی، فهمید. بساطی که کنار چند قاب عکس کهنه از تصویر صاحبان نخستین مغازهها یا قابهایی که عکسشان منسوب به یکی از امامان و پیامبر است، تصاویری از سید و حاج قاسم را در خود جای دادهاند به نشانه ارادت و احترام؛ حالا یا از روزهای ۱۴۰۰ و یا به تازگی که رفتن سید داغی شده بر داغِ حاج قاسم.