همشهری آنلاین، شقایق عرفینژاد: دومین همکاری سامان مقدم و پیمان معادی بعد از فیلم کافه ستاره، داستان یک منتقد سینماست که در پنجاه سالگی در حال ساخت اولین فیلمش است با داستانی واقعی در باره یک قاتل زنجیرهای که قربانیانش همه کودکآزار هستند. این شخصیت با نام آرمان بیانی کودکی سختی داشته و بدون پدر و با مادرش که رفتارهایی غیرطبیعی داشته زندگی کرده و خاله ای داشته که بعدتر از او نگهداری کرده است.
سریال به چند دلیل یکی از سریالهای موفق شبکه نمایش خانگی محسوب میشود. گذشته از کارگردانی و فیلمنامه قابل قبول (البته با چند گاف که بعدتر به آنها اشاره میشود) یکی از امتیازات سریال برجسته کردن مشکلات و گیرهای روانی است که ریشهشان در کودکی است و میتوانند برای تمام عمر، زندگی فرد را تحت تأثیر قرار دهند. گذشته از آن برجسته کردن اهمیت مراجعه به روان درمانگر برای درمان این مشکلات است. (که البته باز هم در این مورد گرفت و گیرهایی در سریال وجود دارد که روانشناسان به آن اشاره کردهاند و مهمترینشان ایجاد رابطه احساسی بین مراجع و روانشناس است.)
بازیها هم یکی از امتیازات این سریال هستند. پیمان معادی به عنوان بازیگر نقش اصلی، بازی درخشانی ارائه کرده و بقیه بازیگران هم عملکرد خوبی دارند. یکی دیگر از ویژگیهای خوب سریال دیالوگنویسی آن است. سریالهای زیادی در این مدت پخش شدهاند و هنوز در حال پخش هستند که یکی از بزرگترین ضعفهایشان دیالوگنویسی است. در بسیاری از آنها نویسنده یا فقط به فکر نوشتن دیالوگهای نمایشی بوده که تماشاگر را تحت تأثیر دهد یا تقلیدی غیرهنرمندانه از لحن لمپنی است که نمونههایش را در خیلی از سریالها دیدهایم. بر خلاف این، افعی تهران دیالوگهای معمولی و روانی دارد و هیچ وقت نویسندگانش در بند نوشتن دیالوگی ماندگار یا جملهای سنگین! نبودهاند. حتی در سکانس پایانی قسمت آخر که نقطه اوج داستان است، دیالوگی رد و بدل نمیشود و جملههایی روی کاغذ نوشته میشود که اتفاقا تأثیر بیشتری هم دارد.
نکته دیگر این که اگرچه در باره یک قاتل زنجیره ای است، اما ماجراهای پیچیده برای تهییج مخاطب و غافلگیری او در هر قسمت ندارد.
افعی تهران البته معایبی هم دارد. ۱- اگر قرار بوده قاتل بودن آرمان بیانی در انتهای سریال غافلگیری بزرگ برای تماشاگر باشد، این غافلگیری اصلا موفق نبوده است. چون با استناد به کامنتهای کاربران اینستاگرام و شبکههای مجازی تماشاگر از همان قسمت سوم و چهارم این حدس را زده بود. ۲- شخصیت آرمان بیانی به عنوان یک منتقد و هنرمند اجتماع گریز رکگوی تاحدی خودشیفته قابل قبول است. اما قاتل؟ ۳- افعی تهران میتوانست سریالی باشد در باره یک قاتل زنجیرهای بدون حتی یک پلان قتل و خونریزی. اما یک پلان اضافه در انتهای قسمت آخر که آرمان را در حال قتل نشان میدهد تا احتمالا تماشاگر خوب متوجه شود که او قاتل است، این ویژگی را از آن گرفته است.
موافقان سریال چه می گویند
با پایان سریالی که یکی از پرمخاطبهای شبکه خانگی بود، کاربران شبکههای اجتماعی نسبت به قسمت آخر آن و پایانبندیاش واکنش نشان دادهاند. بعضی از کاربران از آگاهیبخشی و تلنگرهای این سریال نوشتهاند و این که علاوه بر آن برایشان جنبه سرگرمی و جذابیت هم داشته است. کاربران دیگری هم از این که سریال بدون این که شعار بدهد، مشکلات را بیان کرده تعریف کردهاند. کاربری نوشته است: «این سریال استاندارد قصه و کاگردانی و حتی بازیگری را در تاریخ سریالسازی پس از انقلاب در ژانر اجتماعی جابهجا کرد.» دیگری نوشته است: «یکی از جذابیتهای افعی تهران این است که از نظر مضمون، سبک ساخت و حتی بازیها منحصربهفرد است و هیچ شباهتی با فیلمها و سریالهای دیگر ندارد. تمامی کاراکترها خاکستری هستند. آدمهایی با نقاط ضعف و قوت.» کاربر دیگری هم در باره پلیس این داستان نوشته و این که چقدر خوب است مثل بقیه سریالها و فیلمها قاتل به دست پلیس نمیافتد.
مخالفان چه میگویند
اما کاربران دیگری هم دقیقا به همین مسئله اشاره کردهاند و نوشتهاند چطور در تمام این مدت و با این تعداد قتل پلیس هیچوقت نتوانسته او را دستگیر کند. پلیسی که در تمام این مدت چه در سر صحنه فیلم و چه ناگهانی در روز تولدش در پشت در خانهاش حضور دارد، چطور در شبی که آخرین قتلش را انجام داده و یک ویدئوی ساختگی از سفر به شمال گرفته و برای همسر سابقش فرستاده، از او بی خبر بوده است؟ کاربر دیگری هم نوشته است: «وقتی سینمای ما به این فاجعه چند ساله منتهی شده، باید هم از سریالی به این سستی تعریف کنید. من از دیدنش احساس کردم به شعورم توهین شده است و از وقتی که برای تماشای آن گذاشتم پشیمانم.»