به گزارش همشهریآنلاین، کیهان نوشت: هممیهن از قول عباس عبدی نوشت:«آقای پزشکیان اصولاً متخصص در اقتصاد نیست. اما تفاوتش با نامزدهای دیگر این است که عدم تخصص در این حوزه را صادقانه ابراز می کند. وی افزوده است: چه کسی گفته کار رئیس جمهور ارائه برنامه اقتصادی است؟ رئیس جمهور وظیفه کلانتری دارد که بسیج بهترین نیروهای کارشناسی براساس ارزشهای مورد قبول مردم است؛ برای مثال در حوزه اقتصاد، کارشناسانی که توانایی ایجاد تحول و افزایش تولید را داشته باشند.»
این رویکرد روزنامه هممیهن، در حالی است که رئیسجمهور باید در جامعیت و اِشراف و مدیریت، یک سر و گردن بالاتر از اطرافیان و گردانندگان ستاد انتخاباتی باشد و مشاوران نمیتوانند جای قدرت استدلال و تشخیص و اجتهاد را در رئیسجمهور بگیرند. خاتمی اینگونه نبود که برخی اطرافیان فرصتطلب، او را مدیریت کردند و به بیراهه کشاندند و در عین حال، هر جا که به اندازه کافی سرویس نداد، یا نکشید و نتوانست، با بیشرمانهترین فحاشیها از خجالت او درآمدند.
اولا درست است که نامزدها نباید حتما درس اقتصاد خوانده باشند، اما قطعا باید از اقتصاد -و سیاست خارجی، امنیت ملی، موضوعات فرهنگی و اجتماعی- غیر از نقدهای عمومی رایج در کف خیابان، سررشته و مطالعه روشن داشته باشند و صاحب برنامه عملیاتی باشند. ثانیا آقای پزشکیان به مدت دو دهه دور از مدیریت اجرائی بوده، و بارها گفته که نه از اقتصاد سر در میآورد و نه از برخی موضوعات مهم سیاست خارجی مانند برجام. در این صورت، آیا قرار است او، اطرافیان و اعضای ستاد را مدیریت کند، یا بناست توسط آنها مدیریت شود؟
اهمیت تشخیص مستقل این است که کشور ما سه سال قبل، از دولت پر خسارتی عبور کرد که ادعا کرده بود با یک توافق، همه تحریمها را بی برو برگرد لغو کرده و دارد ۱۵۰ میلیارد دلار پول بلوکه شده در خارج را به علاوه
۲۰۰ میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی به کشور میآورد؛ دولتی که ادعا میکرد چنان رونقی به اقتصاد خواهد داد که مردم از پول ناچیز یارانه بینیاز شوند؛ دولتی که ادعا داشت تورم را تک نرخی میکند، اما رکورد تورم بالای ۴۰ تا ۵۰ درصد را در چهار سال به ثبت رساند، تورم بالای ۷۰۰ درصد در بخش مسکن و خودرو و ارز و طلا و سکه پدید آورد و در حالی به پایان رسید که موتور تورم، در حال تصاعد و انفجار بود؛ دولتی که چند سال، قیمت ارز و بنزین را پایین نگه داشت تا مردم را در مستی کوتاه و موهوم برجام غوطهور کند و ناگهان قیمت را به حد انفجار رساند: قیمت بنزین را در یک شب، سه برابر کرد و بهانه آشوب آبان ۹۸ را برای دشمنان ملت ایران فراهم ساخت؛ و پس از سه سال حراج رانتی دست کم ۳۰ میلیارد دلار ذخائر کمیاب ارزی به قیمت ۴۲۰۰ تومان، اقدام به حذف بیسر و صدای ارز ۲۰ قلم کالا (از مجموع ۲۴ قلم کالا) کرد که بهانه تصاعد نرخ تورم تا ۶۰ درصد بود.
کار به جایی رسید که آقای رئیسی در حالی که هنوز دولت خود را به مجلس برای رای اعتماد معرفی نکرده بود، از اعضای دولت مستقر شنید: خزانه خالی است و نمیتوانیم حقوق سر ماه کارمندان را تامین کنیم! دولتِ هنوز تشکیل نشده، با ۴۸۰ هزار میلیارد تومان کسری، ۵۰۰ هزار میلیارد تعهد مالی (اصل و سود اوراق فروخته شده در دولت قبل)، ۱۵۰۰ هزار میلیارد بدهی انباشته، و تجمعات کارگران و بازنشستگان و فرهنگیان و... برای پرداخت حقوق یا تعهدات ادا نشده، مواجه شد.
اکنون شش نامزد، در شرایط نسبتا با ثبات اقتصادی وارد میدان رقابت انتخاباتی شدهاند که حاصل مدیریت خستگیناپذیر و شبانهروزی شهید رئیسی است. اما وضعیت تحویل گرفته شده در میانه سال ۱۴۰۰، آن قدر به هم ریخته بود که روزنامه اعتماد (با مدیریت تیم عبدی) خرداد ماه ۱۴۰۱، از قول ۶۱ کارشناس اقتصادی (عمدتا حامیان انتخاباتی آقای روحانی)، تیتر زد: «ایران در آستانه تورم سه رقمی». یعنی بالای ۱۰۰ درصد!
جا دارد آقای پزشکیان از امثال همین آقای عبدی که میگویند رئیسجمهور لازم نیست متخصص اقتصاد (و احتمالا سیاست خارجی و دیگر حوزههای مدیریتی) باشد، بپرسد: شما با کدام شرم و انصاف، ۳۰ آذر ۱۴۰۰ بر پایه خرابکاری دولت روحانی، به دولت نوپای رئیسی کنایه زدید و نوشتید: «دو پوست موز زیر پای دولت است. اول ادامه دلار ۴۲۰۰ تومانی. دوم حذف دلار ۴۲۰۰ تومانی. انتخاب کنید که کدام گام را برخواهید داشت؟»!
و بر اساس کدام عملکرد غلط خود، میراث دلار ۴۲۰۰ تومانی را در روزنامههای اعتماد و سازندگی، «استخوان در گلوی دولت» نامیدید؟
آقای پزشکیان حتما باید از بانیان آن خسارات بزرگ (از جمله محکوم پرونده فروش اطلاعات به بیگانگان) بپرسد شما چگونه مهندسی کرده بودید که دولت بعد از شما نه قادر به تداوم پرداخت ارز دولتی باشد و نه جرئت حذف آن را داشته باشد؟ آیا با ندانمکاری خسارت زدید؟ و یا میدانستید؛ چنان که مدیر آمدنیوز لو داد و گفت که با حمایت از روحانی، دنبال اجرای پروژهای (ضد) امنیتی و رساندن کشور به نقطه جوش بودند؟!
گفتنی است مسعود پزشکیان در اولین نطق تلویزیونی، صدای تهدید و اعتراض افراطیون مدعی حمایت را بلند کرد؛ چرا که گفت: «ما قرار نیست برنامۀ جدید بنویسیم و سیاست جدیدی اجرا کنیم. قدم اول ما این است که مسیری را که دولت پیش گرفته، ادامه دهیم. مشکل این است که هر کسی که میآید، مسیر را عوض میکند. هر دولتی که بخواهد بیاید، باید برنامۀ هفتم توسعه را اجرا کند. قطعا اولویت ما رفتن به سمت سیاستهای کلی نظام است. معطل ماندن برنامههای ما -یا چشماندازی که رهبر انقلاب مشخص کردند و نرسیدیم- نشان میدهد ما در اجرا نتوانستیم سیاستها و اهداف را پیاده کنیم».
این سخنان در عین حال که هوشمندانه و منصفانه است، احتمالا نیم نگاهی هم به محبوبیت و پایگاه اجتماعی ساخته شده توسط رئیسجمهور شهید دارد. این نه تنها عیب نیست، بلکه حُسن هم هست که نامزدها بگویند میخواهند راه موفقیتهای شهید رئیسی را ادامه دهند؛ اما لازمه این کار، برائت از سیاستگذاران و مدیرانی است که مسیر پیشرفت درونزا را به سمت بیراهه طراحی شده از سوی غرب هدایت کرده و دولت را در موقعیتی سنگلاخ بلکه باتلاقی، تحویل آقای رئیسی دادند؛ و با این همه تقوا و تدبیر آن شهید، بر بخش مهمی از این سوءتدبیرهای عجیب چیره شد.