همشهری آنلاین - لابهلای خبرهای بد والیبال و در روزهایی که مدام شکست تکرار میشد و حسرت به دل هواداران میماند، یکی دو خبر، روزنه امید شدند؛ خبر لژیونر شدن ۲ستاره جوان تیم ملی. مبین نصری دریافتکننده تیم ملی، فصل آینده بازیکن تیم زاویرچه لهستان است و پوریا حسینخانزاده هم راه لیگ ایتالیا و تیم لوبه را در پیش گرفته. والیبال ایران در این چند ساله لژیونر کم نداشته است، از ترکیه و کرهجنوبی گرفته تا لیگهای ایتالیا، لهستان و روسیه بازیکن ایرانی داشتهاند اما تفاوت در این است که هر دو این بازیکنان جوان و ستارههای جدید تیم ملی هستند و باشگاههای سرشناس آنها را انتخاب کردهاند. نصری که سال پیش در مسابقات قهرمانی جوانان جهان، بهترین دریافتکننده شد، حالا مسیری را که در ذهنش ترسیم کرده، سیر میکند. او میخواهد با تیم ملی بهترین باشد.
• قرار است فصل بعد را در لیگ لهستان بازی کنید. تیم در چه سطحی است، میتواند به رشد والیبال شما کمک کند؟
زاویرچه فصل قبل قهرمان جامحذفی شد. در لیگ اصلی لهستان هم تا فینال بالا آمده بود. تیم سرشناسی است و سرمربیاش هم خیلی خوب است. بازیکنان خیلی خوب و بزرگی هم دارد. این تیم از تیمهایی که میلاد عبادیپور و امین اسماعیلنژاد برایشان بازی میکردند، بهتر است.
• چطور شما را پیدا کردند؟
من پارسال در مسابقات قهرمانی جوانان جهان بازی کردم و بعد هم که با تیم ملی به مسابقات قهرمانی جهان و انتخابی المپیک رفتم. آنجا بازی اول ما با آلمان بود. سرمربی تیم ما، سرمربی تیم ملی آلمان است و همان جا از من خوششان آمد. یک صحبتهایی انجام شد تا اینکه این فصل دیگر به توافق رسیدیم.
• پیشنهادهای دیگری هم داشتید؟
از ایتالیا و ترکیه هم تیمهایی بودند که من را میخواستند اما من از بچگی لهستان را دوست داشتم و میخواستم در این کشور بازی کنم. لهستان بهترین بازیکنان دنیا را دارد و جنگندگی و هیجانی که من برای بازی دارم، به لهستانیها نزدیکتر بود و بهخاطر همین، پیشنهاد آنها را قبول کردم.
• برای این انتخاب خیلی فکر کردید؟
نه واقعا فکر نکردم. میتوانستم به ترکیه بروم و بیشتر پول بگیرم اما برای من پول خیلی مهم نیست. باشگاه ترکیهای ۱۵۰ تا ۱۶۰هزار دلار پیشنهاد داده بود. من ۲سال در لیگ ایران بازی کردم و به چیزی که میخواستم رسیدم. لیگ ایران الان ضعیف شده، نسل طلایی تقریبا خداحافظی کرده و بقیه خوبها هم لژیونر هستند و دیگر کسی نمانده است. اگر امسال هم در ایران میماندم، سیر رو به جلویی که برای خودم درنظر گرفته بودم، متوقف میشد. بهتر دیدم جایی بازی کنم که به رشد من کمک کند.
• در لهستان حداقل به اندازه لیگ ایران که درآمد داری؟
اینجا هم خوب بستهام و میشود گفت به اندازه لیگ ایران هم در لهستان پول میگیرم با این تفاوت که در ایران پولی را که بهت میدهند، زهرمارت میکنند. الان این باشگاه پیشپرداخت داده و بقیه را هم در ۱۰قسط میدهد. اینجا تکلیف معلوم است اما در ایران ۲۵درصد پول را اول میگیری و ۱۰درصدش را ۶ماه بعد. آخر سرهم باشگاه معترض است و میگوید قیمت بازیکنان بالاست. قیمت چرا بالا نباشد، ۶ماه در لیگ بازی کردهام و خانوادهام را ندیدهام.
• رفتید لهستان که رشد کنید، چه مسیری را برای خودتان درنظر گرفتید، قرار است به کجا برسید؟ در تیم ملی که هستید.
۲سال است که برای تیم ملی بازی میکنم، البته پارسال بیشتر توانستم بازی کنم. این برای یک بازیکن ۲۰ساله خوب است. حتی کارشناسان به من میگویند نسبت به سنت خوب هستی اما من میخواهم بیشتر پیشرفت کنم. من در جوانان بهترین بازیکن دنیا شدم ولی برنامهام این است که در یک لیگ بزرگ آبدیده شوم و به تیم ملی کمک کنم و با این تیم بهترین جهان شوم. من هر چه دارم از تیم ملی است. اگر پارسال برای تیم ملی بازی نمیکردم، نه امسال لیگ لهستانی بود و نه پارسال میتوانستم از پیکان خوب پول بگیرم و حتی قبلتر از آن به شهرداری ارومیه هم نمیرفتم.
• در بررسی دلایل ضعف تیم ملی، نظر بعضیها این است که تعداد قابلتوجهی از لژیونرها یا در تیمهای خوبی بازی نمیکنند و آنهایی هم که به تیمهای مطرح رفتهاند، بیشتر نیمکتنشین هستند و کیفیتشان آنطور که انتظار میرود بالا نمیرود و همین موضوع به تیم ملی ضربه زده است. نگران نیستید در تیم لهستانی نیمکتنشین شوید و این نقد متوجه شما هم بشود؟
بازیکنانی مثل سعید معروف، امیر غفور و بقیه بازیکنان نسل طلایی، فقط در لیگ ایران بازی نکردند. آنها در ایتالیا، ترکیه و... لژیونر بودند. اگر این نظر درست باشد، باید آنها هم افت میکردند. سرمربی تیم ما وینیارسکی، سرمربی تیم ملی آلمان است. او با آلمان شگفتیساز شد و این تیم را به المپیک برد. این مربی وقتی هم که بازی میکرد، بازیکن بزرگی بود. یکی از دلایلی که من را مجاب کرد این تیم را انتخاب کنم، سرمربیاش بود. تیم ما در پست من ۴بازیکن دارد؛ ۲لهستانی و ۲خارجی که یکی از خارجیها من هستم. لهستان علاوه بر لیگ برتر، ۲یا ۳جام دیگر هم برگزار میکند و تیم ما در مسابقات قهرمانی اروپا هم باید شرکت کند. بهخاطر همین تیم در هفته ۲تا ۳بازی انجام میدهد. یک بازیکن اینقدر کشش ندارد که در همه بازیها باشد. من مطمئنم که بازی به من میرسد و صددرصد ذخیره نمیشوم. خود این بازی کردن یک چالش خوبی برای من است.
• حضور در تمرینات این تیم و این مربی شاید بهتر از بازی کردن در تیمهای باشگاهی ایران باشد.
همین را میخواستم بگویم. باید درنظر داشته باشیم که نیمکتنشینی در این تیمها بهتر از این است که در لیگ ایران فیکس بازی کنی. کیفیت لیگ امسال خیلی پایین بود. تا هفته بیستوپنجم ۱۲تیم شانس صعود به پلیآف را داشتند. شاید این حسن بهنظر بیاید و نزدیکی تیمها را نشان بدهد اما بهنظر من از سر ضعف بود. از طرف دیگر در لیگ ایران اسم و رسم بازیکن مهم است. باشگاه میگوید ۵میلیارد تومان به یک بازیکن پول دادهام و باید به او بیشتر بازی بدهم تا به یک جوانی که یک میلیارد قیمتش است ولی در لیگهای بزرگ است. بازیکنانی بازی میکنند که حقشان است. به هر حال برای من تمرین با یک مربی بزرگ بهتر از بازی در لیگ ضعیف است. لیگ ایران از زمانی که دیگر بازیکن خارجی نگرفت، افت کرد و این اصلا برای والیبال ما خوب نیست.
• از تیم ملی صحبت کنیم و از پائز. واقعا مشکل تیم ملی سرمربی است یا مسئله چیز دیگری است؟
پائز فرصت زیادی برای کار کردن نداشت و نمیتوانم درباره عملکرد او چیزی بگویم. نکتهای که بهنظر من میآید این است که ما یاد نگرفتهایم چطور نسلسازی کنیم. در تیمهای دیگر بازیکنان بزرگ کنار میروند و اتفاق خاصی نمیافتد چون بازیکنان جایگزین کمکم به تیم تزریق میشوند. ولی در تیم ما بازیکنان یک دفعه کنار رفتند و یک دفعه چهره تیم تغییر کرد. بعضی از بازیکنان هم چند سالی است که با تیم هستند ولی باید قبول کنیم که دیگر آنها در سطح ملی جواب ندادهاند.
• لیگ ملتها تمام شد و تیم ایران فقط ۲برد داشت. مطمئنا راضیکننده نبود. چه اتفاقی افتاد که توانستید آن ۲بازی را ببرید؟
این فصل که خوب نبودیم. بد میباختیم و این باختها طوری بود که احساس میکردیم به ما توهین میشود. فقط شانس آوردیم در هفته آخر برد داشتیم. ما هفته سوم ۴بازی کردیم و ۲برد و ۲باخت داشتیم. اتفاق خاصی نیفتاد فقط ما بازیکنان دست بهدست هم دادیم تا بتوانیم ببریم. پیش خودمان گفتیم جز خودمان کسی نمیتواند ما را از باتلاقی که داخلش هستیم، بیرون بکشد. غیرت کردیم و آن ۲بازی را بردیم. با ۲برد حالمان خوب شد ولی نه آنطور که انتظارش را داشتیم. با توجه به وضعیت صربستان و کوبا، اگر ما در ۲هفته اول هم ۲بازی را میبردیم، میتوانستیم به المپیک برویم.
• برای اینکه تیم از این وضعیت خارج شود، چه کار باید کرد؟
به جوانان اعتماد بیشتری شود. پوریا حسینخانزاده هفته آخر میدان دید و بهترین بازیهایش را کرد. عامل پیروزی ما پوریا بود. نسلی که طلایی شد، وقتی کارش را شروع کرد که بازیکنانش تقریبا همسنو سال ما بودند. به آنها فرصت دادند و کمکم تیم روی روال افتاد و نتیجه گرفت. اگر به ما جوانان بیشتر اعتماد شود، در آینده کارهای بزرگی میتوانیم انجام بدهیم و یک نسل طلایی هم ما باشیم. در کنار این باید مربی خوب خارجی هم بیاورند که والیبال را بفهمد و البته بیشتر به فکر تیم باشگاهیاش هم نباشد. ما مربیای میخواهیم که نظم خاصی داشته باشد و بتواند با پررویی بعضی از بازیکنان مقابله کند. البته ذهنیت ما بازیکنان هم باید تغییر کند. ما هم باید اعتماد به نفس داشته باشیم و هم بدانیم که باید برای هر توپی بجنگیم. مطمئن باشید مربی بزرگ داشته باشیم، اتفاقات بزرگی میافتد. ولاسکو با تیم ملی زنان ایتالیا به المپیک رفت، آن هم در سالی که در بقیه تورنمنتها خوب نتیجه نگرفته بود. هر تیم بزرگی مربی بزرگ هم میخواهد.