به گزارش همشهری آنلاین، محسن مهدیان؛ مدیرمسئول روزنامه همشهری در یادداشتی نوشت؛ مشارکت کاهش یافته است و این جای نگرانی دارد، اما این همه ماجرا نیست. چیستی این کاهش، اهمیت بیشتری دارد.
اما ابتدا اصل مسئله را دقیق کنیم. این حرف که ۶۰ درصد جامعه با صندوق قهر کردهاند، حرف غلطی است.
به چند دلیل:
معیار مقایسه نرخ مشارکت با متوسط مشارکت است؛ نه عدد ۱۰۰. متوسط نرخ مشارکت در ریاستجمهوری کمتر از ۷۰ درصد است.
تفاوت نرخ مشارکت در انتخاباتها نیز به شرایط سیاسی اجتماعی وقت مرتبط است و اساسا از عدممشارکت هیچ وقت درصد مخالفان نظام درنمیآید.
بهعنوان نمونه، نرخ مشارکت رفراندوم اول انقلاب ۹۶ درصد بود، اما چند ماه بعد مشارکت در انتخابات مجلس به ۵۲ درصد رسید.
اما آیا هرکس رأی نداد، ضدنظام است؟
کسانی که رأی نمیدهند، چند دستهاند:
بخشی به هر دلیل ناتوان از حضورند. بخشی آرای معترض اما اصلاحگرند؛ آرایی که نظام را قبول دارند اما به خطا معتقدند قهر بیشتر از رأی جواب میدهد. دسته سوم آرای هیجانیاند؛ آرایی که سرشان بهکار خودشان است و عمدتا در شرایط دوقطبی ترغیب به رأی میشوند.
دسته دیگر آرای مردد است که به هر دلیل به جمعبندی نمیرسد که در انتخابات شرکت کند. این آرا در انتخابات اخیر مطابق مجموعه نظرسنجیها حدود ۳۰ درصد است. آیا مردد یعنی ضدانقلاب؟
با این همه برخلاف انتظار، مشارکت کاهش یافته است. اما چرا؟
پاسخ و روایت غلط این است که مردم بهخاطر مشکلات اقتصادی با صندوق قهر کردهاند. این حرف حداقل بعد از روی کار آمدن این دولت، نادرستیاش آشکار است. این دولت در تمام شاخصها از دولت قبل جلوتر است، پس چرا مشارکت کم شده است؟
از طرفی اتفاقا مشکلات خودش موتور محرکه برای مشارکت است. مردم رأی میدهند که وضع موجود اصلاح شود. این دوره که از همه سلایق نیز حضور داشتند؛ از آرای سبز و بنفش تا حضور همه اصلاحطلبان و تحریمیهای سابق. پس چرا عدهای نیامدند؟
دو دلیل جدی و متفاوت وجود دارد.
دلیل اول:
علت اول، ناامیدی مردم از تغییر است. چرا ناامیدند؟ سبک فعالیتهای رسانهای ضدانقلاب در کنار جماعتی که از سر غرضورزی یا جهل در فضای مجازی همه مسئولان را متهم به فساد میکنند این تلقی را ایجاد میکند که مسئولان قابل اعتماد نیستند. احساس فساد سیستمی را کسانی ایجاد کردند که چه در تبلیغات انتخاباتی یا به بهانههای مختلف با بیاخلاقی تهمت و افترا به مسئولان و دروغ را در فضای مجازی رواج دادند و امروز ثمرهاش میشود بیاعتمادی به همه مسئولان در همه جناحها.
و اما دلیل دوم:
سال گذشته یک نظرسنجی معتبر در تیرماه و بعد هم بهمنماه نشان داد حدود نیمی از جامعه از انتخابات مجلس بیخبرند.
از سویی یک نظرسنجی دیگر در انتخابات هفته گذشته نشان میداد که تنها ۳۰ درصد مردم مناظرههای تلویزیونی را دیدهاند.
این آمار یعنی چی؟ این آمار یک نشانه است برای یک پدیده نوظهور در دنیا و البته جامعه ما که کمتر بدان توجه میکنیم.
ما چند سالی است که با گونه جدید و غریبی از عدممشارکت مواجهیم. با جامعهای مواجهیم که نفیا و اثباتا به مشارکت فکر نمیکنند؛ گویی انتخابات و صندوق رأی را نمیبینند.
اینها چه ویژگیای دارند؟
مهمترین ویژگیشان این است که در دنیای متفاوتی زندگی میکنند؛ دنیایی به دور از رسانههای مرجع و آمار رسمی و واقعیتهای جامعه؛ دنیایی که عمدتا حول سرگرمی و تفنن شکل میگیرد؛ دنیایی خیالی که پایداری مختصات آن پای در واقعیتهای پیرامونی ما ندارد.
انتخابات را میبیند اما نقش آنرا در سرنوشت خود نمیبیند یا اینقدر نمیبیند که بخواهد برایش هزینه دهد و تا مسجد و مدرسه محل رود؛ سستی و تنبلی ناشی از سایبریزدگی که ویژگی زیست در شبکههای اجتماعی است.
این جامعه خود را به شکلهای مختلف نشان میدهد و یک مدل آن انتخابات است. در اینباره باید بیشتر نوشت.
خلاصه اگر درست ببینیم، اینها که آمدند مجاهدت کردند و البته برای آنها که نیامدند باید تدبیر جدی کرد؛ اما نه از جنس روایتهای منفعلانه و عاریتی از رسانههای ضدانقلاب.