به گزارش همشهری آنلاین، اردیبهشت سال ۹۰ درگیری مرگباری در یکی از شهرستانهای مرکزی کشور به پلیس اعلام شد. به دنبال اعلام این خبر، تیم جنایی راهی محل شده و با جسد پسر ورزشکاری در چندقدمی باشگاه ورزشی مواجه شدند. پسر جوان با یک ضربه چاقو به قلبش به قتل رسیده و عامل جنایت از صحنه فرار کرده بود.
در تحقیقات میدانی هویت قاتل شناسایی شد و یکی از شاهدان گفت: شاهین دوست و رفیق مقتول بود. با هم باشگاه میآمدند و دوستی دیرینه داشتند، اما نمیدانم چرا با هم دعوایشان شد.
با شناسایی هویت قاتل، تیمی از کارآگاهان راهی خانه شاهین شده و پسر جوان را دستگیر کردند. شاهین در مقابل افسر پروندهاش به قتل اعتراف کرد و گفت: من و مقتول از کودکی با هم دوست بودیم. با هم باشگاه میرفتیم و برای بدنسازی سخت تمرین میکردیم. میخواستیم مربی شویم. اما یکدفعه اوضاع تغییر کرد. چند وقت قبل من ساعت مچی گرانقیمت او را امانت گرفتم تا به میهمانی مجللی که دعوت شده بودم، بروم.
شب که از میهمانی به خانه برگشتم، ساعت را روی میز پذیرایی گذاشتم، اما صبح که بیدار شدم از ساعت خبری نبود. خانه را زیر و رو کردم، اما کسی ساعت را ندیده بود. از ترسم به دوستم گفتم سارقان مرا خفت کردهاند و کیف و گوشی موبایل و ساعت را دزدیدهاند، اما او باورش نشد. میخواستم در اولین فرصت برای او ساعتی با همان مارک و مدل خریداری کنم، اما او طوری با من برخورد کرد که احساس کردم فکر میکند من ساعتش را دزدیدهام به همین خاطر عصبانی شدم و ناخواسته چاقویی که آن روز برای پوست کندن میوه همراه داشتم را بیرون آوردم. میخواستم دوستم را بترسانم. چند ضربه چاقو به سمتش پرتاب کردم اما یکی از آنها به قلبش اصابت کرد.
در یکقدمی چوبه دار
با اعتراف متهم، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری استان ارجاع شد. متهم در دادگاه پای میز محاکمه رفت و از جنایتی که مرتکب شده بود ابراز پشیمانی کرد. باتوجه به دادخواست اولیای دم برای قصاص، قضات دادگاه اشد مجازات را برای پسر جوان در نظر گرفتند.
با صدور حکم، شاهین پشت میلههای زندان به انتظار اجرای حکمش بود، اما در این مدت با انجام کارهای خداپسندانه از گناهش توبه کرد و مدام میگفت عذاب وجدان دارد، حتی به اولیای دم پیام داد و خواهان اجرای سریعتر حکم قصاص خود شد.
در حالی که نام شاهین در لیست محکومان به قصاص بود و پسر ورزشکار در چندقدمیچوبه دار قرار گرفته بود، اولیای دم که تا آن لحظه اصرار بر قصاص داشتند، ناگهان از تصمیم خود منصرف شدند. مادر مقتول زمانی که پای برگه بخشش را امضا کرد؛ گفت: شاهین را مانند پسر خودم میدانم و دلم نمیآید که او هم جانش را از دست بدهد، پسرم و شاهین از کودکی با هم دوست بودند و بزرگ شدند برایم سخت بود که خودم باعث مرگ او شوم.
شرطی برای بخشش
او ادامه داد: به همین دلیل تصمیم گرفتیم که از قصاص گذشت کنیم و به اصرار خانواده خودش شرطی برای این بخشش گذاشتیم.
پسرم چون عاشق ورزش بود و دلش میخواست مربی شود و باشگاهی داشته باشد به همین دلیل از شاهین خواستیم که باشگاهی در یکی از مناطق محروم سیستان و بلوچستان به نام پسرم بسازد تا نام او همیشه زنده باشد.
با قبول این شرط از سوی پسر جوان، شاهین پس از ۱۳ سال حبس و زندگی با کابوس مرگ سرانجام آزاد شد.