در دنیای کودکانه ناهید هر کس از او می‌پرسید دوست دارد وقتی بزرگ شد چه‌کاره شود؟! سریع جواب می‌داد نویسنده، می‌خوام نویسنده بشم اما یک اشتباه شیرین او را دختر تاریخ‌ساز ایران کرد!

به گزارش همشهری آنلاین،‌ چرخ می‌خورم توی اینستاگرام و دنبال صفحه‌اش می‌گردم، بارها حروف را جا به جا می‌چینم و جای علامت‌ها را عوض می‌کنم تا بالاخره صفحه مجازی‌اش را پیدا کنم و روایتم را از زبان خودش بنویسم؛ از حس و حالی که برای این روزها داشته و حالا دارد تجربه‌شان می‌کند. اما هربار جز لیست بلندبالای پیج هوادارانش چیزی دستم را نمی‌گیرد، البته صفحه هوادارانش هم جالب است، هوادارانی که اغلب دخترهای نوجوان هستند و عکس ناهید کیانی با پرچم ایران و مدال طلای زیر دندانش هدف روزهای آینده‌شان است. به قول خودشان با او و لحظاتی که مقتدرانه روی سکوی قهرمانی ایستاده عاشق تکواندو شدند و حالا قدم به قدم پا جای پای او می‌گذارند.

میان همین اینستاگردی ها چیزی توی مغزم جیرینگ صدا می‌کند تازه یادم می‌افتد ناهید کیانی دختر تکواندو ایران عادت دارد قبل از مسابقات صفحات مجازی‌اش را می‌بندد تا تمام حواسش را بگذارد برای قهرمانی برای آنکه از دل مسابقات، جنگجویانه لحظه‌ای را برایمان تدایی کند که با پرچم ایران دور افتخار بزند و ما کیف کنیم! خودش که می‌گوید:«اولین و آخرین هدف من در ورزش قهرمانی شادی مردم است.» برایش هم فرقی ندارد چه هوادارش باشی و چه نه! او دختر ایران است و خوشحالی همه ایران را یک جا می‌خواهد برای همین هم مدال نقره رقابت‌های گرندپری‌ را تقدیم کرد به آنهایی که حتی او را دوست ندارند!

آن روز که مادر ناهید برای کلاس تابستانه او اشتباهی لباس تکواندو خرید، فکر نمی‌کرد، دست تقدیر زیباترین اشتباه را رقم زده تا این لباس روی قد و قامت او بشیند، ناهید در آن قد بکشد، بزرگ شود و برای یک ایران تاریخ‌سازی کند. فکر نمی‌کرد آن کلاس تابستانه‌ای که به بهانه سرگرمی دخترش را در آنجا ثبت‌نام کرده بود یک روز چنان صحنه جولان ناهید شود که روی تشک المپیک مسابقه بدهد. قصه ورود او به عرصه ورزش هم ماجرای جالبی دارد وگرنه آرزوی دور و دراز کودکی‌ ناهید نویسندگی بود.

سال ۱۳۸۵ وقتی ۸ ساله بود مادر برای سرگرمی تابستانه‌شان او و خواهر بزرگ ترش مهتاب را در کلاس کاراته ثبت‌نام کرد. مربی ‌شان گفته بود برای اولین جلسه لباس کاراته بخرند و سر کلاس حاضر شوند اما مادر به جای لباس کاراته اشتباهی لباس تکواندو خریده بود. مربی هم با آن لباس‌ها اجازه ورود به کلاس نداد.

ناهید می‌گوید:«من و خواهرم به خانه برگشتیم و موضوع را به مادرمان گفتیم. او هم در جواب گفت که برای شما چه فرقی دارد!؟ این تابستان را فعلاً به کلاس تکواندو بروید! ما هم به ناچار و برای اینکه لباس‌ها روی دستمان نماند، وارد این رشته شدیم.حالا با افتخار می‌گویم این جایگاهی را که الان در تکواندو دارم، مدیون آن اتفاق ساده و شیرین هستم.»

از همان بچگی هم آرام بود گوشه‌ای می‌نشست و اتفاقات روزش را می‌نوشت، نوشتن بهترین سرگرمی ناهید بود و نویسندگی آرزویش، هنوز هم به رسم قدیم می‌نویسد از سختی‌هایی که پشت صحنه‌ این قهرمانی‌هاست، از رنج‌هایی که برای وزن کم کردن متحمل می‌شود و از تلاش‌های شبانه روزش برای آمادگی روی تشک، در لیست کارهایی که قرار است یک روز تیک بخورد این است که کتاب زندگی‌اش را بنویسد و چاپ کند، اسمش را هم بگذارد «سخت اما شدنی»! درست مثل همه رقابت‌هایی که نشان‌مان داده رقابت‌ها و حریف هایی سخت اما پیروزی‌ای که برای او در اکثر مواقع شدنی است. اصلا به قول هادی ساعی او دختر با غیرت ایران است.

ناهید هرچند آنطور که دلش می‌خواست نویسنده نشد اما زیاد هم از خلق آثار دور نیست تاریخ می‌نویسد و تاریخ سازی می‌کند، بله! او نام خودش را به عنوان نخستین زن ایرانی که موفق به کسب مدال طلای مسابقات جهانی تکواندو شده است در تاریخ تکواندو ایران نوشت. او برای نخستین بار در تاریخ تکواندو بانوان ایران موفق شد در رنکینگ جهانی در رتبه نخست جهان قرارگیرد و حالا هم در المپیک پاریس نامش را گوشه دیگری از تاریخ یادداشت کرده است. ناهید اولین دختر تکواندوکار ایران است که به فینال المپیک راه پیدا می‌کند. از طرف دیگر او با صعود به فینال به پرافتخارترین بانوی ورزشکار ایران در تاریخ المپیک تبدیل شد چرا که تا پیش از این زنان ورزشکار ایران دو مدال برنز در المپیک به دست آورده بودند، اما کیانی حالا یا طلا به دندان می‌کشد یا نقره دور گردن می‌اندازد!

بعد از رقابت‌های سخت و نفس‌گیری که تجربه کرد پشت دوربین و در اولین مصاحبه‌اش به مردم قول داد تمام تلاش‌اش را بکند تا خوش‌رنگ‌ترین مدال را برای آنها بگیرد. هرچند مدال او هرچه که باشد خوشحالی ما تکمیل است که دختران‌ ایران‌مان روی سکوهای جهانی این‌طور می‌درخشند و نام‌آور می‌شوند اما او دل‌خوش است به سجاده مادرش و دعاهایی که تمام این چندسال به قول خودش برای او قوت قلب بودند، به برق امید چشم‌های پدرش که حامی این سال‌های او بودند و به لبخند مردمی که پای قهرمانی او نقش می‌بندد. ناهید امشب سال‌ها تلاشش را با خود روی تشک می‌برد تا وطن سرفراز باشد.

منبع: فارس

برچسب‌ها