محسن احمدی: سال‌ها پیش که برای تهیه گزارشی درباره قتل یک زن که جلوی چشمان 2 کودک خردسالش به وسیله همسرش به آتش کشیده شد، به سنندج رفتم، دقیقا یادم نیست برای رفتن به زندان شهر بود یا چیز دیگر، نیاز به مجوزی از سوی شورای شهر داشتم.

 بعد از 2 روز دوندگی یکی از اعضای شورای شهر دلیل تاخیر در صدور برگ مجوز را اختلاف شورای شهر و شهردار و داشتن جلسات متعدد برای حل مشکل عنوان کرد. از آن زمان تا امروز چیزی حدود 7 سال می‌گذرد. بی‌تردید هنوز هم شبیه این اتفاق که در کردستان برایم رخ داد به نحوی دیگر برای شهروندی دیگر که به قصد حل مشکل قدم به شورای شهر و یا شهرداری می‌گذارد در حال تکرار است.

چندی پیش در صفحه اخبار استانی یک خبرگزاری خواندم اختلاف بین شورای شهر و فرمانداری شوشتر بالا گرفته، به‌طوری که این شهر جنوبی 6 ماه است که شهردار ندارد!هفته‌ای که گذشت طرح کاهش اختیارات شوراها در مجلس که به تبع آن در صورت تصویب، انتخاب شهردار توسط دولت صورت می‌گرفت نقل مجالسی بود که صاحبان آن نمی‌خواستند همین تنها نهاد باقی مانده مردمی را از دست بدهند، و خوشبختانه به رغم تلاش حامیانش که برای افزایش قدرت اجرایی خود آن را طرح کرده بودند، ناکام ماند.

موافقان این موضوع، اختلاف تقریبا هر روزه یکی از شوراهای شهر مانند کردستان، کرج، خوزستان، لرستان، قزوین، گیلان و ... را عامل طرح آن در مجلس می‌دانند. بلایی که به خیر گذشت.

اگرچه گشودن چنین پرونده‌ای در مجلس در روزهای اخیر دنباله همان طرز تفکری است که چندان ارزشی برای خواسته‌ها و مطالبات مردم متصور نیست ، اما پرسش اینجاست که نقش شورا و شهرداری در این موضوع چقدر بوده است؟ این نوشته پاسخی است به این پرسش. اگرچه کمی با تاخیر. آیا به راستی شورا مقصر است؟

از سال 1378 و با آغاز فعالیت شوراهای اسلامی شهر و روستا، انتخاب شهردار و دهیار به عنوان اصلی‌ترین وظیفه در اختیار این نهاد قرار گرفت تا پارلمان‌های محلی، اداره امور شهرها و روستاها را بر عهده بگیرند و امیدوار باشند که در آینده مسئولیت‌ها و محدوده وظایفشان افزایش یابد تا به راستی در نقش پارلمان محلی ظاهر شوند. شوراها در 10 سال فعالیت خود فراز و نشیب‌های فراوانی را پشت سر گذاشتند.

گاهی عرصه فعالیت چنان برایشان تنگ شد که حتی اجازه برگزاری انتخابات شورایاری‌های محله را نداشته‌اند نمونه‌اش شورای شهر کرمانشاه که در 2 سال گذشته چنین اتفاقی برایش افتاد. و گاه چنان درگیر مسائل سیاسی شدند که اصل کار را که نظارت بر فعالیت‌های شهرداری بوده به فراموشی سپردند. که مثال آن بیشمار در شوراهای شهر و روستا در این مدت اتفاق افتاد.

اما در شرایطی که به نظر می‌رسد پس از 10 سال زمینه فعالیت تا حدودی مناسب شده و صحبت از افزایش اختیارات و واگذاری 23 وظیفه ذکر شده در قانون برنامه سوم و چهارم توسعه به شهرداری‌هاست. شوراهای شهر به روزهای پراضطراب خود وارد می‌شوند.

رونالد ریس شهردار استراسبورگ از محبوب‌ترین شخصیت‌های این شهر است. او در مدیریت و انجام طرح‌های شهری سابقه‌ای 25 ساله دارد و به دلیل همین پیشینه‌اش از طرف یونسکو برای تبادل تجربیاتش به شهرهای مختلف سفر می‌کند. او چندی پیش به تهران آمد و روزنامه همشهری با او به گفت‌وگو نشست، درباره مدیریت شهری و شهر استراسبورگ فرانسه.

در آن مصاحبه خواندم که ریس در برابر این پرسش که چگونه توانستید شهری با فضایی دلنشین و آرام برای شهروندانش فراهم آورید پاسخ داد: «ما در شورای شهر مشاورانی داریم که مشاوره‌هایشان کاملا کارشناسی است و گاه شهروندان نیز در آن مشارکت دارند چرا که برخی طرح‌ها را خود شهروندان پیشنهاد می‌دهند.

ما سعی می‌کنیم از تمام ظرفیت‌های موجود در شهر بدون در نظر گرفتن مسائل سیاسی استفاده کنیم و نیازها و خواسته‌های شهروندان برایمان در اولویت است... ما از 2 سال گذشته حمل و نقل را گسترش دادیم و همانند پاریس و دیگر شهرها شبکه تراموا را با بررسی‌های کارشناسانه توسعه دادیم و به موازات این اقدام، با گرفتن اعتبار و بودجه واحدهای بیشتری از اتوبوس را وارد سیستم حمل و نقل شهری کردیم به گونه‌ای که با این اقدام تعداد واحدهای اتوبوس شهری به 2 برابر افزایش یافت و در حال حاضر تعداد وسایل حمل و نقل عمومی به اندازه‌ای است که دیگر شهروندان از وسایل شخصی برای تردد استفاده نمی‌کنند...

من فکر می‌کنم حفاظت از شهر و تاریخ و فرهنگ و هنر آن تنها حفاظت کالبدی از آن نیست و این امر همراه با توسعه اقتصادی و ایجاد انگیزه اقتصادی برای ماندن مردم در شهر است. به‌عنوان مثال همین تراموا که در دل شهر تاریخی استراسبورگ ساختیم نشان‌دهنده آن است که می‌توان عنصر جدید و مدرنی را برای شهر تاریخی اضافه کرد بدون اینکه با بافت تاریخی آن تعارضی ایجاد کند یا آن را از بین ببرد.

بنابراین از دیدگاه من در عین حال که می‌شود بافت تاریخی شهر را با اجرای درست طرح‌های جامع حفظ کرد متعاقب آن می‌توان از ابزار جدید نیز برای رفاه شهروندان کمک گرفت... البته در اجرای همه این طرح‌ها دولت یار و یاورمان بود.»

حال برگردیم به ایران. قرار بود ساختار دولت کوچک شود، قرار بود هزاران شغل زائد از کلانشهرها به جاهای دیگر منتقل شود. قرار بود مدیریت واحد شهری تحقق پیدا کند، قرار بود ساختار مدیریت شهرها در ایران مدرن‌تر شود و زمینه مشارکت داوطلبانه شهروندان در این باره فراهم شود. قرار بود با افزایش اختیارات شوراها، تصمیم‌سازان کلان مسائل کشور ذهن‌شان فارغ از مسئله زباله و فاضلاب، مشغول امور مهمتر کشور بشود و ...

فارغ از انتقادهایی که به شوراهای شهر وارد است از جمله دعوای همیشگی‌شان بر سر انتخاب شهردار و ... اما پرسش اصلی اینجاست که تا چه اندازه دست شورا برای انتخاب مشاوران باز گذاشته شد؟ هنوز یادمان نرفته که وقتی در یکی از شهرهای غربی کشور، رئیس شورا برای حل مشکل از مشاوری که در آن خصوص صاحب نظر بود کمک خواست نماینده آن زمان مجلس چه سخنرانی علیه او ایراد کرد!

 از آن گذشته در اغلب گفت‌وگوهایی که با اعضای شورای شهر انجام می‌گیرد قریب به اتفاق آنان از محدود و مسدود کردن اعتبارات و بودجه سخن گفته و می‌گویند. از آن مهمتر آنکه هیچگاه صدای اعضای شورای شهر که بانگ برمی‌آورد که در صورت احداث و یا تخریب بنایی، هویت تاریخی و فرهنگی شهر آسیب می‌بیند نه‌تنها به جایی نمی‌رسید که مورد هجمه هم قرار می‌گرفت. تخریب بخشی از سی‌وسه پل، آسفالت کردن جاده دماوند، و... مشتی است از این خروار.

و پرسش آخر آیا همانطور که شهردار استراسبورگ از حمایت دولتش در انجام طرح‌های شهری سخن گفت، اعضای شوراهای شهر ما هم از این پشتیبانی برخوردار بوده و یا هستند؟

همشهری استانها