به گزارش همشهری آنلاین، ویدئویی از یونس فیضی در شبکههای اجتماعی بازنشر شده است که او را در حال خاموش کردن آتش جنگل نشان میدهد. لحظهای تیشرت خود را از تن خارج و شروع به خاموش کردن حریق میکند. یونس به همشهری میگوید: «هر فردی عاشق چیزی است و من عاشق طبیعت هستم. این مرام من است. طبیعت یعنی زندگی و اگر طبیعت نباشد، زندگی هم وجود ندارد.»
او ادامه می دهد: «وقتی در فضای مجازی می دیدم که جنگل آتش گرفته و هیچ کس به دادش نمی رسد، فکر می کردم باید خودم این کار را کنم. حالا درست است که گاهی ۶۰، ۷۰ هکتار از جنگل آتش می گیرد و تنها به دست من آتش خاموش نمی شود، اما اگر من همت کنم، شما همت می کنید و دیگران هم؛ در چنین شرایطی مردم اجازه نمی دهند که طبیعت از بین برود.»
معنای زندگی با طبیعت
حرفهایی میزند از جنس خودش، واژهها برای یونس اهمیت بسیاری دارد: «زندگی با طبیعت معنا پیدا میکند. اگر خانوادهای بخواهد به مسافرت برود، به دل طبیعت میزند. همه ما همین طور هستیم. شمال کشور مگر چه دارد به غیر از درخت و آب؟ ما به دنبال طبیعت میرویم و به دلیل همین جنگل و دریا به شمال سفر میکنیم.» او ادامه میدهد: «همه ما باید طبیعت را دوست داشته باشیم.» یونس فیضی تاکید میکند: «وظیفه ما این است که وطن خود را آباد کنیم و نه اینکه ویران. وقتی من در فضای مجازی مشاهده کردم جنگلهای اورامانات آتش گرفته و جانورانی مانند مار، لاک پشت و... در آتش میسوزند، دلم به حال حیوانات و درختان سوخت. من اول طبیعت را دوست دارم و بعد حیوانات را. درختان منبع انتشار اکسیژن هستند و نگهداری از درختان جنگل وظیفه ماست. همه باید به فکر آباد کردن وطن خود باشیم.»
کودکی که در جنگ آسیب دید
یونس در ادامه مصاحبه در معرفی بیشتر خودش اینطور میگوید: «متولد پیرانشهر هستم و خانه ما تا مرز عراق ۳ کیلومتر بیشتر راه نیست و به همین دلیل هم تقریبا در ۸ سال دفاع مقدس درگیر جنگ بود. خانه ما در حاشیه شهر پیرانشهر قرار داشت و یک بار با وقوع سیل محله نشست کرد. ۶ ساله بودم که در آنجا با پسر عموهایم بازی میکردم و چون منطقه در زمان جنگ مینگذاری شده بود و بعد از سیل مینها بیرون زده بود، روی مین رفتیم، پسرعموهایم شهید شدند و من هم دو پای خود را از دست دادم. پسرعموهایم چند سالی بزرگتر از من بودند و این اتفاق برایشان افتاد.»
او دهههاست که به زندگی بازگشته: «انسان در زندگی همیشه باید امید و اراده داشته باشد. وقتی قرار است در این دنیا زندگی کنید، باید اراده داشته باشید و امیدواری بسیار. الان خود من، پا ندارم ولی درد هم ندارم و عقل دارم. چشم هم نداشته باشی، عقل داری. دوستی دارم که نابیناست و دو دستش قطع شده و درواقع جانباز است، ولی وقتی به او می گوییم بنویس، چنان خوب مینویسد که حتی یک غلط هم در نوشتههایش دیده نمیشود. چون امید و اراده دارد، به اینجا رسیده.»
یونس می گوید: «با اینکه از کودکی پاهایم را از دست دادم، هیچ گاه در زندگی ناامید نشدم. همیشه خودم را با یک انسان سالم مقایسه میکنم. برای من اصلا داشتن پا مهم نیست، اصلا فکر نمیکنم که پا ندارم. همین که میگویند معلولیت محدودیت نیست، درست است.»
نیاز انسان به طبیعت
«انسان نیاز دارد که به دل طبیعت بزند، اگر این نیاز نباشد، دلیلی برای رفتن به طبیعت وجود ندارد. پس نباید اجازه دهیم که طبیعت ایران نابود شود.» یونس با گفتن این عبارت میگوید: «من کوهنورد هستم و توانستم قله دماوند را فتح کنم. سال گذشته تصمیم گرفتم که قله دماوند را فتح کنم و بعد آن را عملی کردم. وقتی به کوه میروم، صدای بلبل، کبک و دیگر پرندگان را میشنوم، صدای آب میآید و وقتی زیر سایه درختان مینشینم، حس خیلی خوبی دارم.» او یادآور میشود: «دو سال پیش تصمیم گرفتم قله دماوند را فتح کنم و فقط ۱۰۰ متر مانده بود که به این موفقیت دست پیدا کنم، اما نشد. سال گذشته دوباره تصمیم گرفتم که قله دماوند را فتح کنم. پدر، مادر و همسرم سعی داشتند من را از این کار منصرف کنند. آنها اصرار کردند که برای رسیدن به قله دماوند تلاش نکنم. من هم گفتم میروم، یا میمیرم یا پیروز میشوم. خداراشکر دفعه دوم موفق شدم به قله دماوند برسم و با سربلندی به خانه برگشتم.»
سوارکاری و رانندگی
یونس فیضی دارای سه فرزند است: «فرزند بزرگم ۹ ساله است و دو فرزند یک ساله و ۵ ساله دارم.» او دست به کارهای بسیاری زده است: «اسبسواری را دوست دارم و اسبسواری هم میکنم. حاضرم در مسابقات اسبدوانی شرکت کنم و ببینم آیا کسی میتواند مثل من اسبسواری کند. شناگر هستم و از هر چه آدم سالم میخواهم بیایند و با من مسابقه دهند و اگر پیروز شدند، خودم به آنها جایزه میدهم.» او ادامه میدهد: «شنا کردن در رودخانه را بلد هستم و در هر رودخانهای میتوانم شنا کنم. در وزنهبرداری موفق بودم و یک بار حکم قهرمانی کشور را به دست آوردم.» یونس اضافه میکند: «با خودروی دندهای رانندگی میکنم و کمتر کسی باور میکند. تا به حال هم سوار ویلچر نشدهام، چون فکر میکنم هیچ مشکلی ندارم.»
ماجرای من و یونس!
«منصور رسولیآذر» یکی از دوستان قدیمی «یونس فیضی» است. منصور همچون یونس در کودکی پایش بر روی مین رفته و به همین دلیل، یک پایش قطع شده است. رسولی آذر هم مانند یونس فعال محیط زیست است. او به همشهری میگوید: «یونس رفیق دوران کودکی من است و هنوز هم با هم دوست هستیم. من و یونس با هم کوه میرویم، در جنگل اطراق میکنیم. کوهنوردی و طبیعتنوردی میکنیم.» منصور درباره ویدئو منتشر شده عنوان میکند: «۷، ۸ روزی بود که جنگل آتش گرفته بود، اما کسی نبود که آتش را خاموش کند. البته یکسری طبیعتگردها تلاش میکردند، ولی نتیجه نمیداد.»
او ادامه می دهد: «به یونس پیشنهاد کردم که اگر ما برای خاموش کردن آتش به جنگل برویم، خیلیها ما را میبینند و آنها هم به ما ملحق میشوند. یعنی دیگران هم وضعیت ما را میبینند و شرم کرده و در خاموش کردن آتش به ما کمک می کنند.» رسولی آذر می گوید: «وقتی خودمان به جنگل رفتیم و این ویدئو منتشر شد، خیلی ها از شهر آمدند تا آتش را خاموش کنند. به نظرم مردم وقتی دیدند که دو فرد معلول آتش جنگل را خاموش میکنند، به خودشان آمدند تا آتش خاموش شود.»
او اضافه میکند: «من و یونس فعال محیط زیست هستیم. وقتی به کوه و جنگل میرویم، یکی از کارهای مهم ما این است که زبالههای ریخته شده در طبیعت را جمعآوری کنیم.»