تاریخ انتشار: ۱۹ مرداد ۱۳۸۸ - ۱۰:۱۴

محمود توسلیان: حسام‌الدین سراج، در طول نزدیک به 3دهه حضور در موسیقی ایرانی آهسته و پیوسته کارش را پی گرفته و کمتر دچار نوساناتی بوده که دوستانش در طول این سال‌ها گرفتارش بوده‌اند.

او در مکتب هنری اصفهان، آواز را آموزش دید و همین موضوع سبب شده که حال و هوای مناسبی را در آثارش ارائه کند. اما این گرایش به مناسب‌خوانی و آشنایی با تلفیق صحیح شعر و موسیقی سبب نشده است که او به شیوه پیشینیان خود آواز بخواند. صدا و لحن متفاوت سراج در ارائه آواز از شخصیت هنری او تعریف دیگری می‌دهد که ردپای آن را می‌توان در آثارش جست.

 با این وجود وقتی سراج از ارکسترها و گروه‌های کاملا ملی فاصله گرفته و قالب‌های دیگر را تجربه کرده، کارش با اقبال عمومی بیشتری مواجه شده است. او به تازگی‌ اثری تحت عنوان قصه گیسو به آهنگسازی رامین کاکاوند منتشر کرده که بهانه ما برای گفت‌وگو با وی شد.

  • با نگاه به تعاریفی که از مکتب آواز اصفهان وجود دارد، و با توجه به اینکه شما در آن شهر و آن مکتب پرورش پیدا کردید، اما به‌نظر می‌رسد از این مکتب فاصله دارید و تلاش می‌کنید به یک بیان مستقل برسید؟

اول باید دید این مکتب چه ویژگی‌هایی دارد. آواز مکتب اصفهان در عین قدرت از یک ظرافت خاصی برخوردار است و به ملودی کلام و تلفیق صحیح شعر و موسیقی بسیار پایبند است. حقیقت این است که من سعی دارم به این شیوه پایبند باشم اما نباید گرایش و وفاداری به اصالت را با رکود و توقف هنری یکسان دانست. اصالت، رشد و حرکتی است که به چارچوب اولیه وفادار است. من به مکتب آوازی اصفهان خیلی علاقه‌مندم و نزد چند استاد این روش را آموخته‌ام. فکر هم نمی‌کنم از آن خیلی دور افتاده باشم منتهی نباید فراموش کرد که ضمن رعایت اصول، باید انطباق با مسائل روز را در خاطر داشت.

  • و شما فکر می‌کنید این کار را انجام داده‌اید؟

 سعی کرده‌ام این کار را بکنم و نمی‌دانم چقدر در این مسیر موفق بوده‌ام.

  • مصادیق این انطباق و روزآمدبودن هنر شما چیست؟

من که نمی‌توانم از خودم تعریف کنم  اما گرایش نسل جوان به آثاری که من خوانده‌ام تا حدودی گویای این مسئله است. مخاطب جوان و نوجوان شاید در شنیدن موسیقی جدی، زیاد حوصله به خرج ندهد. بنابراین می‌بایست در بعضی جاها برای آنها ایجاد تحرک کرد. این کار هم باید به وسیله آهنگسازی، تدوین و اجرا صورت بگیرد. مثلا به جای اینکه یک بار کامل آواز بیات اصفهان را بخوانیم بهتر است دوبیت به خوبی بخوانیم و یک تصنیف را به واسطه این دوبیت به تصنیف بعدی متصل کنیم. البته آن اصفهان کامل، مخاطب خودش را دارد اما عمومیت ندارد. مخاطب میانسال و یا کهنسال که نسبت به موسیقی گذشته ما شناخت دارد به راحتی و با لذت تمام به یک آواز همایون گوش می‌سپارد و خسته هم نمی‌شود.

  • اگر بخواهیم از زاویه گذشت زمان به آثار شما نگاه کنیم، آثار اولیه‌تان- به‌خصوص آثاری که با محسن نفر کار کردید- بسیار پیشرو و شنیدنی است. چرا این همکاری خوشایندی که می‌توانست به نتایج خوبی ختم شود ادامه پیدا نکرد؟

 معمولا هر کار هنری به فراخور مسائل جانبی شکل می‌گیرد؛ یعنی تهیه‌کننده، آهنگساز و گردآورنده اثر براساس یک خواست و ضرورت در کنار هم قرار می‌گیرند. آقای نفر نوازنده خوبی است و در آینده هم- اگر خدا بخواهد- کارهایی را با هم انجام خواهیم داد. به هر حال آن دوره، دوره خاصی بود که ما با هم وصل‌مستان، باغ ارغوان و شمس‌الضحی را انجام دادیم که من هم هر وقت به آنها رجوع می‌کنم، لذت می‌برم. وقتی نوازنده و خواننده در کنار هم زندگی کنند با خصوصیات هم آشنا می‌شوند و این آشنایی نتیجه خوبی دربر خواهد داشت. من و آقای نفر هم در آن سال‌ها با همدیگر زیاد تمرین می‌کردیم که نتیجه‌اش رضایت‌بخش شد.

  • بخشی از فعالیت‌های موسیقایی شما به موسیقی مذهبی- مناسبتی مربوط است که با آراء نخبگان موسیقی چندان همخوان و همسو نیست. از این جدایی و انزوا، هراسی ندارید؟

من معتقدم آوازخوان با دلش می‌خواند و کار هنری با دل است. اگر من اثری مثل «وداع» را خواندم به آن افتخار هم می‌کنم و سرم بلند است. اگر علی‌الظاهر یک نفر از آن خوشش نیاید، مشکل خودش است. آن فرد از نظر من نخبه نیست چون نخبه یعنی فهیم. انسان فهیم می‌داند که هنر به‌طور کلی بستری فطری و الهی دارد و آنچه تقدیم به‌ساحت مقدس خداوند می‌شود، یک اثر هنری واقعی است. به‌عنوان مثال اگر مثلا جنبه عرفانی و الهی حافظ را از شعر او بگیریم، دیگر حافظی وجود نخواهد داشت. این نوع برخوردها یک برخورد صنفی است و من خدا را شاکرم که تمام کارهایم را انتخاب کرده‌ام.گاهی هم شده است بعضی از کارهای مناسبتی که ضعیف بوده را نخوانده‌ام.

  • در ادبیات ما منظومه‌ها از جایگاه خاصی برخوردارند که متأسفانه در موسیقی مورد نقد واقع نشده‌اند. شما یکی از معدود خوانندگانی هستید که با مجموعه آفاق عشق و وداع قدم‌های مؤثری برداشتید. چرا این اتفاق‌ها در موسیقی ما کمتر افتاده است و شما که قدم‌هایی برداشتید آن را ادامه ندادید؟

این کارها براساس انتخاب شکل گرفته است. مثلا آفاق عشق را آقای امیرنوری به من پیشنهاد دادند که هنگام تدوین من پیشنهاد دادم اثر در دوبخش و با نام‌های خسرو و شیرین و لیلی‌و‌مجنون منتشر شود. همین قضیه درباره آلبوم وداع هم پیش آمد که به دومجموعه 60دقیقه‌ای تبدیل شد. به هر حال باید زمینه چنین کاری فراهم شود تا اتفاق هم بیفتد.

  • این زمینه چگونه فراهم می‌شود. آیا صرف مسائل اجتماعی و اقتصادی چنین اتفاق‌هایی خواهد افتاد؟

نه، منظور من این است که شرایط برای انتخاب فراهم شود. مثلا وداع وقتی به من رسید، من خودم را ناگزیر می‌دانستم از انجام‌دادنش.

  • چرا با وجود زمینه‌هایی که در خود شما وجود دارد، این زمینه و پیشنهاد فراهم نشده است؟

امکان دارد در آینده چنین اتفاقی بیفتد.

  • اصطلاحی باب شده در این سال‌ها تحت عنوان موسیقی عرفانی. نظرتان در این باره چیست و آثارتان نسبت به این عنوان در چه جایگاهی قرار می‌گیرد؟

من معتقدم عرفان با ادعا سازگار نیست و به همین جهت نمی‌توان گفت موسیقی عرفانی. عرفان و معرفت را اهالی آن به خوبی از درون یک اثر هنری بیرون می‌کشند. موسیقی هم این حکم را دارد. من کارهای زیادی از خواننده‌های مختلفی شنیده‌ام که تحت‌تأثیر هم قرار گرفته‌ام. این در حالی است که آنها هیچ ادعایی مبنی بر عرفانی بودن کارهای خود نداشته‌اند. در چنین شرایطی نوع و ژانر هم تاثیری در القای مفاهیم والای عرفانی نخواهد داشت. امکان دارد یک اثر در قالب ارکستر بزرگ با سازهای غربی ساخته و تنظیم شده باشد اما در نهایت اثری روحانی در آدم بگذارد.

  • بخشی از آثار شما به واسطه استفاده از ساز باستانی تنبور، به‌عنوان موسیقی عرفانی شناخته می‌شود.

بهتر است از این دسته از آثار با عنوان کارهایی که با تنبور اجرا شده است، یاد کنید. درست است که تنبور اغلب در محافل روحانی و عرفانی نواخته می‌شود اما درست نیست که شخصی ادعا کند، موسیقی‌اش عرفانی است.

  • کارهای شما با رامین کاکاوند در دو زمینه موسیقی با سازهای ملی و موسیقی با تنبور عرضه شده‌اند. اما چه طور است آثاری مثل بوی بهشت و رؤیای وصل که از دسته دوم هستند نسبت به آثاری مثل قصه گیسو که اخیرا منتشر شده با اقبال بیشتری مواجه می‌شوند؟

آقای کاکاوند در ملودی‌سازی شخصیت متفاوتی دارند و کارهای جالبی می‌سازند. بوی بهشت و رؤیای وصل به قولی گل این آثار هستند. در رؤیای وصل ما تلاش کردیم سازبندی یک سازبندی‌ شرقی باشد و در عین حال سونوریته کاملا جدید است؛ یعنی طبلا و باقلاما به سازبندی گروه اضافه می‌شوند و در عین حال عود همراهی‌کننده بسیار جذاب و خوبی است.

تنبور و دف هم جایگاه خودشان را دارند. در ضمن تدوین اثر هم خیلی حساب‌شده است. اگر شنونده یک کار آرام می‌شنود، بعد یک قطعه با ریتم و تمپویی تند به گوشش می‌رسد. سعی کردیم شنونده خسته نشود و سیر مجموعه برایش جذاب باشد. همیشه باید به مخاطب(مردم)فکر کرد و اثری متناسب و مؤثر ایجاد کرد.

با وجود اینکه شما و آقای کاکاوند می‌دانید که این دسته از آثارتان موفق‌تر است چه اصراری دارید که سراغ کارهایی با سازبندی موسیقی‌ ایرانی بروید؟ مثلا در همین آلبوم قصه گیسو اگر سازبندی شکل دیگری داشت، شاید نتیجه بهتری حاصل می‌شد.

در این کار آقای کاکاوند علاقه داشت، تار بزند. همین، انگیزه‌ای بود که ایشان علاقه داشته باشند، قصه گیسو با ارکستراسیون ایرانی ضبط شود. از سوی دیگر به‌دلیل زیادشدن کارهای ما با تنبور، پیشنهاد من هم این بود که گروه سازهای ایرانی قطعات را اجرا کنند. البته گویا استقبال از قصه گیسو هم بد نبوده است.

  • البته من فکر می‌کنم این استقبال مدیون همان آثار تنبوری شماست؟

شاید...

  • وضعیت فعلی موسیقی در کشور را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

موسیقی در کشور ما صرفا جنبه تفننی پیدا کرده و سی‌دی‌های جعبه مقوایی در سوپرمارکت‌ها فراوان شده است. به‌طور کلی توزیع موسیقی در سال‌های اخیر خیلی دچار مشکل شده و این مسئله دلایلی دارد: نخست اینکه تبلیغات در عرصه موسیقی وجود ندارد. تلویزیون حتی محصولات موسیقایی خودش را که توسط شرکت سروش منتشر می‌شود، تبلیغ نمی‌کند. خب! طبیعی است که در چنین شرایطی موسیقی وارد سبد فرهنگی خانواده‌ها نمی‌شود و از این رهگذر دچار آسیبی به نام فراموشی می‌شود.

از سوی دیگر موسیقی ضربه مهلکی از مخاطبان خودش خورده و می‌خورد که همانا رعایت‌نکردن قوانین کپی‌رایت است. مردم به راحتی یک سی‌دی اصل را می‌گیرند و دست به دست کپی می‌کنند و اصلا به فکر این نیستند که چه آسیبی به موسیقی می‌زنند.

آنها نمی‌دانند یک آلبوم که 30، 40میلیون تومان برایش خرج می‌شود باید بتواند به فروش برسد که هنرمند بتواند کارش را در اثر بعدی دنبال کند. در واقع چرخه توزیع که حلقه اصلی تکامل انتشار موسیقی محسوب می‌شود با این دو مسئله کاملا فلج است.

متأسفانه مراتب موسیقی تعریف شده نیست. گاهی از رسانه‌ها فقط موسیقی پاپ می‌شنویم و گاهی هم موسیقی ایرانی کاملا غلبه دارد. جالب اینجاست که این موضوع دلیلی ندارد و براساس سلیقه تهیه‌کننده شکل می‌گیرد، در حالی که توقع می‌رود برای تقویت شناخت مردم از موسیقی- به‌خصوص موسیقی ملی- تلویزیون و رادیو برنامه‌هایی تدارک ببینند که در این جهت باشد.