در میان بازیگران مرد اروپایی کمتر بازیگری به اندازه آلن دلون برای چندین نسل از سینماروها و فیلم‌بین‌های سراسر دنیا شمایلی اسطوره‌ای و اثرگذار داشت.

همشهری آنلاین: آلن دلون که دیروز در ۸۸ سالگی درگذشت، ستاره دوران طلایی سینمای فرانسه بود که برای به تصویر کشیدن مردان سرسخت بر پرده سینما به شهرت رسید. خانواده‌اش در بیانیه‌ای اعلام کردند که دلون در کمال آرامش در خانه‌اش در کنار سه فرزند و اعضای خانواده‌اش درگذشت.

دلون در دوران اوجش به عنوان یک اَبَرستاره شناخته می‌شد که با فیلم‌ها و روابط شخصی‌اش مورد توجه مداوم توده‌ها بود؛ فرقی نمی‌کرد در چه فیلمی بازی کند، او زیبایی مردانه مدرن و کمیابی را نمایندگی می‌کرد که دل تماشاگران را می‌بُرد و به عنوان نماد ظرافت فرانسوی تلقی می‌شد. او سبک بازیگری اروپایی متمایزی را که آمیزه‌ای از خونسردی و افسونگری و شکنندگی بود، در برابر بازیگری هالیوودی، به نمایش گذاشت. شمایل بی‌نقص و پرجاذبه دلون فقط در میان عامه تماشاگران محبوب نبود؛ او در فیلم‌های تعدادی از کارگردان مؤلف سینما از جمله لوکینو ویسکونتی، میکل‌آنجلو آنتونیونی، ژان لوک گدار، ژوزف لوزی و ‌ژان پیر ملویل بازی کرد و در سینمای متفاوت و نخبه‌پسند اروپا نیز صاحب جایگاه شد.

شاگر دردساز

آلن دلون در ۸ نوامبر سال ۱۹۳۵ در خانواده‌ای متوسط در حومه جنوبی پاریس به دنیا آمد. چهارساله بود که والدینش از هم جدا شدند و به فرزندخواندگی پذیرفته شد. در دوران مدرسه شاگردی دردسرساز بود و از چند مدرسه کاتولیک اخراج شد. در ۱۴ سالگی درس و مشق را رها کرد و در یک قصابی مشغول به کار شد. ۱۷ ساله بود که برای خدمت سربازی در نیروی دریایی فرانسه ثبت نام کرد و در اواخر جنگ هندوچین به سایگون فرستاده شد. به گفته خودش تجربه کوتاه‌ اما سازنده جنگ به او دقت، انضباط و وظیفه‌شناسی را آموخت.

ستاره سینمای هنری

دلون بازیگری را از اواخر دهه ۱۹۵۰ شروع کرد و در این دهه در ۵ فیلم ظاهر شد که عموما در آنها ارائه‌گر تصویری از جوانی لاف‌زن یا دلربا بود. اما در سال ۱۹۶۰ با بازی در «زیر آفتاب سوزان» به کارگردانی رنه کِلِمان در نقش تام ریپلی به شهرت رسید. ابتدا قرار بود نقش مقابل ریپلی یعنی فیلیپ گرین‌لیف را بازی کند، اما دلون کارگردان را قانع کرد که به او اعتماد کند و نقش تام ریپلی را به او بسپارد. زیبایی چهره دلون بهترین وسیله را در اختیار او می گذاشت تا ایفاگر نقش شخصیتی دورو و ظاهرساز باشد. همان سال در «روکو و برادران» به کارگردانی لوکینو ویسکونتی حضور یافت که بازی‌اش با ستایش منتقدان همراه شد. سال ۱۹۶۲، هم‌وطن ویسکونتی، میکل‌آنجلو آنتونیونی، دلون را برای بازی در «کسوف» انتخاب کرد. او در این فیلم که به قول مارتین اسکورسیزی «کمتر شبیه یک داستان و بیشتر شبیه یک شعر است»، نقش دلال بورس جوانی را بازی می‌کرد که با زنی آشنا می‌شود، اما در نهایت رابطه آنها به جایی نمی‌رسد. در سال ۱۹۶۳، دلون بار دیگر در یکی از بهترین فیلم های ویسکونتی یعنی «یوزپلنگ» جلوی دوربین رفت. این بار دلون بازی کاملا متفاوتی با آنچه از او قبلا در فیلم های دیگرش دیده شده بود، ارائه داد.

ناکامی در هالیوود

شهرت دلون از مرزهای فرانسه فراتر رفت و او کوشید شانس خود را در فیلم‌های انگلیسی‌زبان امتحان کند. او به این منظور نقش کوچکی را در فیلم انگلیسی‌زبان «رولز ـ رویس زرد» آنتونی اسکویت انتخاب کرد. بعد در چند فیلم در کنار ستاره‌هایی مثل دین مارتین و کرک داگلاس بازی کرد که فیلم‌های موفقی نبودند و از همین رو حضور او در هالیوود خیلی به درازا نکشید.

همکاری با ملویل

دلون در سال ۱۹۶۷ در فیلم ژان پیر ملویل، «سامورایی»، نقش جف کاستلو، آدمکش منزوی و با اخلاقیات خاص را بازی کرد که یکی از بهترین‌ بازی‌های اوست. جز این فیلم، دلون در دو فیلم دیگر ملویل یعنی «دایره سرخ» (۱۹۷۰) و «یک پلیس» (۱۹۷۵) هم بازی کرد که با مرگ ناغافل ملویل در سال ۱۹۷۳ همکاری آنها تداوم نیافت. دلون ملویل را کارگردانی مؤلف می‌دانست و از مرگ او بسیار متأسف شد. بعد از مرگ ملویل، با اینکه دلون در فیلم‌های گنگستری و شبیه به آثار ملویل حاضر شد، اما ستاره بختش کم‌کم رو به افول گذاشت. هیچ کدام از فیلم‌های گنگستری کارنامه او که در همکاری با کارگردانانی مثل ژاک دوره یا آنری ورنوی ساخته شد، رازآمیزی و شاعرانگی ابهام‌آمیز آثار ملویل را نداشت. او در این دهه سعی کرد با تهیه‌کنندگی برخی فیلم‌هایی که خودش در آنها بازی می‌کرد، تسلط بیشتری بر روند تولید فیلم‌هایش داشته باشد.

آغاز یک پایان

دلون در دهه ۱۹۸۰ کمتر بازی کرد و برای اولین بار به عنوان کارگردان پشت دوربین فیلمِ «مبارز» قرار گرفت. دهه ۱۹۹۰ را بازی در فیلم «موج نو» به کارگردانی ژان لوک گدار آغاز کرد؛ اما این دهه برای او به همین خوش‌یمنی ادامه نیافت. بعد از چند فیلم، دلون در سال ۱۹۹۷ اعلام بازنشستگی کرد؛ هرچند در سال ۲۰۰۸ برگشت و نقش سزار را در فیلم «استریکس در المپیک» بازی کرد.

دلون، با آن پوست صاف، چشمان آبی با نگاهی نافذ، صورت قرینه، بینی خوش‌تراش و باریک، موهای لخت و بدن متناسب، ستاره‌ای بود افسانه‌ای و بی‌مانند که یکی از شمایل‌های جاودانه تاریخ سینماست و خاطره حضورش بر پرده نقره‌ای هرگز از حافظه سینمادوستان پاک نخواهد شد.

یک صدای آشنا

آلن دلون برای ما ایرانی‌ها با صدای شیک و بی‌خش خسرو خسروشاهی به یاد آورده می‌شود، در حالی که صدای خود دلون خشن و خش‌دار بود. صدای خسروشاهی آنقدر روی چهره دلون نشست که هنوز هم اگر کسی لحن خسروشاهی را تقلید کند، شنونده را بلافاصله به یاد آلن دلون می‌اندازد. هرچند جز خسروشاهی، دوبلوران دیگری مثل محمود قنبری و سعید شرافت هم جای او حرف زده‌اند.

منبع: همشهری آنلاین