همشهری آنلاین - حوادث: چند روز قبل پسری جوان با پلیس تماس گرفت و خبر از گروگانگیری و سرقتی میلیاردی داد. وقتی ماموران پلیس در خانه او حاضر شدند، وی گفت: ساعتی قبل دختر مورد علاقهام به نام سارا برای دیدن من به خانهام آمد. دقایقی از آمدن او گذشته بود که دو مرد نقابدار و قوی هیکل قفل در آپارتمان را شکستند و به زور وارد خانه شدند. آنها صورتشان را با کلاه کشی پوشانده بودند و یکی از آنها چاقویی زیر گردنم گذاشت و به اتاق برد.
دیگری هم دست و پای سارا را بست و بعد به سراغ من آمدند و با تهدید رمز گاوصندوقم را گرفتند. آنها هرچه طلا، دلار و سکه داخل گاوصندوق بود را برداشتند و در ادامه چندین مجسمه عتیقه که از پدربزرگم به ارث رسیده و متعلق به دوره ساسانیان، هخامنشی و قاجاریه بود را دزدیدند. سارقان حتی لپتاپ مرا که همه اطلاعات کاریام داخل آن بود به سرقت بردند و قبل از فرارشان، مرا به اتاق بردند و شروع به گرفتن عکس و فیلم کردند. بعد هم تهدید کردند که اگر شکایت کنم، عکسها و فیلمهای سیاهی را که از من گرفتهاند در اینترنت منتشر کرده و آبرویم را خواهند برد.
شاکی ادامه داد: سارقان نقابدار در نهایت با گفتن این جمله که دختر موردعلاقهام را همراه خود میبرند و در صورتی که از آنها شکایت کنم، وی را به قتل میرسانند، به سارا را به زور بردند و فرار کردند و حالا نگرانم که نکند او را به قتل برسانند.
سارا، نخستین مظنون
با این شکایت، تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی تهران زیر نظر بازپرس شعبه هفتم دادسرای ویژه سرقت آغاز شد. تیم تحقیق در نخستین گام به بررسی تصاویر دوربین های مداربسته خانه شاکی پرداخت و خانههای اطراف پرداخت و به این ترتیب نخستین مظنون شناسایی شد.
ماموران متوجه شدند زمانی که سارا وارد خانه پسر علاقه اش شده بود، در ورودی ساختمان را عمدا باز گذاشته تا دو سارق نقابدار به راحتی وارد شوند. همچنین معلوم شد که سارا هنگام خروج از خانه بدون اینکه مقاومتی بکند، به راحتی سوار خودروی دزدان شده است و نشانهای از زور و تهدید نیز مشاهده نمیشود.
با این اطلاعات فرضیه نقش داشتن سارا در این ماجرا پررنگ شد و ماموران راهی خانه وی شدند و او را که در خانه حضور داشت، دستگیر کردند. دختر جوان که چارهای جز بیان حقیقت نداشت اعتراف کرد که با انگیزه انتقام جویی از پسر موردعلاقهاش(جوان مالباخته) و با اجیر کردن ۲ مرد خلافکار این نقشه را کشیده و عملی کرده است. با اعترافات دختر جوان، همدستان او نیز یکی پس از دیگری دستگیر شدند و تحقیق از آنها ادامه دارد.
کینه عجیب
سارا ۳۸ ساله و طراح نقشه گروگانگیری و سرقت چند میلیاردی از خانه مرد ثروتمند است. او می گوید به خاطر انتقام جویی چنین سناریویی طراحی کرده و هرگز فکرش را نمی کرده که پای پلیس به ماجرا باز و دستگیر شود.
چرا میخواستی از مالباخته انتقام بگیری؟
چون ۱۳ سال زندگی مرا به بازی گرفت. وقتی ۲۵ ساله بودم با یاشار آشنا شدم. قرار ما از همان ابتدا ازدواج بود اما او تمام این مدت مرا سر کار گذاشته بود. بارها به من خیانت کرد و هر بار که مچش را می گرفتم، عذرخواهی می کرد و باز وعده عشق و ازدواج می داد. مدام برای خواستگاری آمدن، امروز یا فردا می کرد تا اینکه چشم بهم زدم و دیدم ۱۳ سال از جوانی ام گذشته و من در آستانه ۴۰ سالگی هستم. برای همین سراغش رفتم و خواستم که تکلیف مرا روشن کرد و او نیز گفت که خانوادهاش اجازه نمیدهند با من ازدواج کند. چون اختلاف طبقاتی زیادی داریم.
و اینطور شد که به فکر انتقام افتادی؟
۱۳ سال کم نیست. من همان دورانی که یاشار ادعای عشق و عاشقی میکرد، خواستگاران خوبی داشتم که می توانستم زندگیم را تشکیل بدهم اما یاشار با زندگی من بازی کرد. وقتی دیدم شکست خورده ام، تصمیم گرفتم انتقام بگیرم.
از جزییات نقشه ای که کشیدی بگو؟
جوانی به نام سهیل خواستگار سابقم بود. سراغ او رفتم و از وی خواستم تا دو خلافکار به من معرفی کند. سهیل در بوتیک کار می کرد و آشنایان زیادی داشت. وقتی دو فرد سابقه دار به من معرفی کرد به آنها وعده دستمزد میلیونی دادم. قرار شد کار خود را به خوبی انجام بدهند. من هم قرار بود نقش گروگان را بازی کنم. همه چیز به خوبی پیش رفت اما فکر نمیکردم که یاشار شکایت کند. با خود گفتم فیلم سیاه از او تهیه کردهایم و از ترس آبروریزی شکایت نمی کند. چون پدرش در بازار اسم و رسم دارد و اجازه نمیدهد آبروی خانوادگیشان برود اما اشتباه میکردم.
با وسایل سرقتی چه کردید؟
یاشار بارها به من گفته بود که مجسمه و عتیقه هایی در خانه دارد که از ابا و اجدادش به او رسیده و قدمت و ارزش زیادی دارند. حتی گفته بود متعلق به دوران هخامنشی و ساسانیان است. من و سهیل پس از سرقت بخشی از دلار، طلاها را فروختیم و سهم اجیر شده ها را دادیم. حتی می خواستیم عتیقه ها را بفروشیم اما یک مالخر پیدا کردیم که می گفت مجسمه ها اعتبار و ارزشی ندارد. حالا نمی دادیم مالخر راستش را گفت یا می خواست سر ما کلاه بگذارد و با مبلغ کم، عتیقه ها از ما بگیرد. هر چه بود قبل از معامله و فروش عتیقهها گیر افتادیم.