همشهری آنلاین - حوادث: چند روز قبل یک گروه از دانشجویان جوان که به تیم صلح معروفند، به خانه زنی رفتند که پسرش به نام فرید را در یک حادثه عجیب از دست داده بود.
ماجرای مرگ عجیب و ناگهانی فرید به یک سال قبلتر در یکی از شهرهای مرکزی کشور برمیگشت. آن روز فرید در حال عبور از پیادهرو بود که به یک ساختمان نیمهکاره رسید. یکی از کارگران روی داربست فلزی مقابل ساختمان ایستاده و در حال کار بود که ناگهان آچاری از دستش به پایین افتاد. فرید بیخبر از همه در حال رد شدن از مقابل ساختمان نیمهکاره بود که آچار سنگین کارگر جوان به سرش اصابت کرد و همین باعث مرگ او شد.
با شکایت مادر فرید، کارگر جوان به اتهام قتل غیرعمدی دستگیر و پس از محاکمه در دادگاه به پرداخت دیه محکوم شد. چون حادثه در ماه حرام رخ داده بود، مبلغ دیه افزایش یافت اما کارگر جوان توانایی پرداخت چنین پولی را نداشت. به همین دلیل پشت میلههای زندان بود تا اینکه چند روز پیش گروه صلح نزد مادر فرید رفتند تا او را راضی به بخشش کنند. و کارگر جوان بتواند از زندان آزاد شود و به آغوش خانوادهاش برگردد.
شرط عجیب
گروه صلح، متشکل از چند دانشجو است که برای نجات زندانیان از حبس تلاش می کنند. آنها وقتی از مادر فرید خواستند تا کارگر جوان را به خاطر رضای خدا ببخشد، با شرط عجیب او روبهرو شدند.
مادر فرید به آنها گفت: از روزی که پسرم از دنیا رفت، زندگی ما هم دگرگون شد. به همین دلیل بود که از کارگری که باعث مرگ پسرم شد، کینه به دل گرفتم و او را مقصر مرگ پسرم می دانستم. اما حالا که آن کارگر در زندان شرایط سختی دارد حاضرم به یک شرط از دیه بگذرم. شرط من این است که شما (گروه صلح) به سراغ خانوادهای بروید و همانطور که با حرفهایتان دل مرا آرام کردید، آنها را هم آرام کنید تا راضی شوند قاتل فرزندشان را ببخشند. قاتل فرزند آنها برادرزاده من است که ناخواسته مرتکب قتل شده و خانواده مقتول برایش درخواست قصاص کردهاند. اگر آنها برادرزاده مرا ببخشند، من هم کارگری که باعث مرگ پسرم شده را خواهم بخشید.
جنایت اتفاقی
اما قتلی که مادر فرید از آن حرف میزد، چه بود و چطور رخ داده بود؟ او برای گروه صلح اینطور تعریف کرد: برادرزاده ام به نام سروش، اوایل سال گذشته در یک درگیری مرتکب قتل صاحبکارش شد. ظاهرا دعوای او با صاحب کارش، بر سر حقوق و دستمزد بوده است. آنطور که من شنیدم، برادرزادهام به نام سروش بر سر حقوق و دستمزدش نزد صاحبکارش گلایه کرده اما وقتی دیده قرار نیست به خواستهاش برسد عصبانی شده است. آنها بر سر همین موضوع با هم بحثشان شد و برادرزادهام که به شدت خشمگین شده بود، صاحبکارش را هل داد و او از پلههای پاساژ به پایین سقوط کرد و بر اثر اصابت سرش به لبه راه پلهها جانش را از دست داد.
مادر فرید ادامه داد: دادگاه این عمل را قتل عمد تشخیص داد و سروش را به قصاص محکوم کرد. پدر و مادر سروش اصلا حال خوبی ندارند و بعد از این ماجرا، زندگیشان مثل زندگی من دگرگون شده است. از سوی دیگر سروش در زندان به شدت بیمار شده و هر شب کابوس اعدام میبیند.
وی ادامه داد: من با وجود اینکه هنوز داغدارم و جای خالی پسرم به شدت مرا بیمار کرده به خاطر برادرم و همسرش به سراغ خانواده مقتول رفتم و به آنها التماس کردم تا سروش را ببخشند اما آنها حاضر به رضایت نیستند. برای همین از شما میخواهم نزد آنها بروید تلاش کنید که دلشان نرم شود و راضی شوند که قصاص برادرزادهام بگذرند. اگر این اتفاق رخ دهد، من هم عامل مرگ پسرم را میبخشم.
بخشش به حرمت ضامن آهو
گروه صلح که قدم در راه نیکوکاری و خیر گذاشته اند، پس از شنیدن صحبت های این زن، به خانه مقتول رفتند تا تلاش کنند برای رضایت. آنها پرچم امام رضا به دست داشتند و صحبت هایشان موجب شد تا پدر مقتول به حرمت ضامن آهو و امام رئوف از خون پسرش گذشت کند. او گفت در این ایام ماه صفر به خدا رضای خدا و آرامش روح پسرش، قاتلی که در آستانه قصاص است را می بخشد و به او فرصت زندگی دوباره می دهد. پدر مقتول گفت:شرط من برای بخشش این است که در روستایی که زادگاهم است(روستایی واقع در شمال شرق کشور) مدرسه ای برای بچه های این روستا به نام پسرم ساخته شود تا هر بار که به زادگاهم سفر می کنم، با دیدن مدرسه و نام پسرش، یاد خاطرات او و این بخشش بزرگ بیفتم.
با بخشش پدر مقتول، قاتلی که در آستانه قصاص بود از مجازات رهایی یافت تا به زودی از لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه برود. از سوی دیگر خبر این بخشش به گوش زنی که برای گذشت از دیه کارگر شرط گذاشته بود نیز برگه رضایت را امضا کرد و به این ترتیب کارگر جوان از زندان آزاد شد و به آغوش خانواده اش برگشت.