به گزارش همشهریآنلاین، تصور همه این بود که مدال نقره زهرا رحیمی در بازیهای پارالمپیک پاریس یک اتفاق بوده، نقرهای که نخستین مدال پاراتکواندوی زنان ایران در تاریخ این بازیها بهحساب میآمد. سخت بود روی مدال یک دختر ۱۵ساله که برای اولینبار یک میدان بزرگ را تجربه میکرد، حساب باز کرد اما رحیمی میگوید بعد از مدال طلای مسابقات قهرمانی آسیا، مطمئن شده بود که در بازیهای پارالمپیک هم روی سکو میرود. هرچند طلای او در پاریس نقره شد اما او اطمینان میدهد که از دورههای بعدی بازیها ۳طلا میگیرد. با این حال دغدغه اصلی رحیمی طلای المپیک نیست، او بیشتر به بچهها فکر میکند، به بچههایی که معلولیت دارند و البته به بچههای غزه. زهرا مدالش را به بچههای غزه تقدیم کرده و آیندهاش را میخواهد برای بچههای معلول بگذارد؛ با پاداشهایش یک شرکت روباتیک راهاندازی کند و برای آنها دست و پای رایگان بسازد.
*قبل از سفر به پاریس فکر میکردی که بتوانی در این دوره از بازیها روی سکو بروی؟
بله فکر میکردم. من برای این مدال خیلی زحمت کشیده بودم، به تواناییهایم هم ایمان داشتم و میدانستم که مدال میگیرم. حس شادی این مدال خیلی برایم باارزش بود ولی دوست داشتم مدالم طلا باشد ولی خب مدال هست و فقط رنگش عوض شده.
*توقع زیادی از خودت داشتی؛ در ۱۵سالگی به المپیک رفتی و میخواستی با مدال طلا هم برگردی؟
فقط به طلا فکر میکردم. عکس پسزمینه گوشیام هم مدال طلای پاریس بود. الان هم بد نشد، نقره دارم و با انگیزه طلا در المپیک بعدی حاضر میشوم.
*یعنی اگر طلا را میگرفتی به اندازه امروز برای المپیک بعدی انگیزه نداشتی؟
بیانگیزه که نمیشدم فقط الان انگیزهام بیشتر است. در پاریس یک حسرتی به دلم ماند، اینکه مدال طلا بگیرم و با پرچم کشور دور افتخار بزنم. در این ۴سال بیشتر تلاش میکنم و در آمریکا با پرچم ایران دور افتخار میزنم.
*این همه اعتماد به نفس از کجا میآید؟
بزرگترین حامی من خداست. من با او عهد بسته بودم که در المپیک بهترین عملکردم را داشته باشم. دومین حامی من مادرم است. ایمانی که او به من داشت، باعث شد من هم خودم را باور کنم.
*از نظر فنی هم در سطحی قرارداشتی که به مدال طلا برسی؟ قبل از المپیک فقط قهرمانی آسیا را دیده بودی.
با توجه به عملکردی که در همان قهرمانی آسیا داشتم، بهخودم گفتم میتوانم در المپیک هم مدال بگیرم. روی خودم و تکنیکهایم کار کرده بودم و واقعا هم در حد طلا بودم ولی متأسفانه در فینال باختم و نتوانستم به مدالی که میخواستم برسم.
*فکر میکنی دلیلش چه بود؟
مسئله اصلی این بود که خودم قبل از بازی آخر آسیب دیدم و اینکه حریف هم از من باتجربهتر بود.
*چطور شد ورزش را شروع کردی و چرا سراغ تکواندو رفتی؟
از ۷سالگی تکواندو کار میکنم. ورزشهای رزمی را دوست دارم. رشتهای را هم انتخاب کردم که المپیکی باشد.
*از شروع با پاراییها کار میکردی؟
نه با بچههای عادی پا میزدم. از یک سال قبل با پاراییها کار میکنم. پارسال استادم گفت که مسابقه انتخابی برای پاراتکواندو برگزار میشود و تو هم شرکت کن. شرکت کردم و از آن موقع به تیم ملی دعوت شدم.
*برخورد بقیه با شرایط شما چطور بود؟
به هر حال من با آنها فرق داشتم و کارهایی که میکردند من را آزار میداد اما من بهخودم میگفتم تمرین خودت را بکن و با کسی کاری نداشته باش. من چارهای جز تمرین کردن نداشتم. تنها کاری که میتوانستم انجام بدهم این بود که با خودم صحبت کنم.
*و حالا...؟
حالا من مدال المپیک را دارم و آنها چیزی ندارند.
*غیر از مدال، چه چیز دیگری در پاریس برایت مهم و ارزشمند بود؟
خوشحالی پدر و مادرم. مادرم که زنگ زد، با ذوق و گریه که حرف زد، حس خوشحالی خاصی به من دست داد. آرزوی مادرم این بود که یکبار یک بنر در یکی از خیابانهای شهر برای من بزنند اما حالا خیابانهای شهر پرشده از عکسها و بنرهایی که برای من زدهاند و مسابقهام و مدالی که گرفتهام وایرال شده. مهمترین انگیزهام این است که پدر و مادرم را سربلند و خوشحال کنم و کاری انجام بدهم که آنها به من افتخار کنند.
*خیلی به خانواده وابستهای؟
خیلی دوستشان دارم. قبل از رفتن به پاریس ما را به مشهد و حرم امام رضا(ع) بردند. همان جا نذر کردم که اگر در المپیک مدال گرفتم، پدر و مادرم را به حرم بیاورم.
*برای پاریس زیرنظر فدراسیون تکواندو تمرین میکردی یا با فدراسیون جانبازان و معلولان؟
فدراسیون تکواندو و بهخصوص آقای ساعی خیلی من را حمایت کردند. آنها هر کاری که لازم بود برای ما انجام دادند.
*المپیک میدان خیلی بزرگی است، جو آنجا روی عملکردت تأثیر نگذاشت؟
من استرسی نیستم و خیلی آرام هستم و هیچوقت به جو سالن اهمیتی نمیدهم. من بلدم که خودم را چطور آرام کنم. بیشتر از اینکه به روانشناس نیاز داشته باشم، بهخودم نیاز دارم.
*چرا مدالت را به بچههای غزه تقدیم کردی؟
در شبکههای اجتماعی که عکس و ویدئوهای آنها را میبینم، کودکان بیگناهی که با زجر زندگی میکنند یا کشته میشوند و همیشه غمگین هستند، اذیت میشوم. من مدالم را به آنها تقدیم کردم تا شاید برای یک لحظه هم که شده خوشحال باشند.
*پیگیر اخبار و اتفاقات غزه هستی؟
پیگیر هستم. اینکه تعداد کشتهها را بدانم یا مسایل دیگر را نه، پیگیری نمیکنم ولی فیلمها و عکسها را میبینم.
*اگر بگویند یک کار برای آنها انجام بده، چه کار میکنی؟
تنها کاری که میتوانم انجام بدهم، حمایت مالی است.
*گفتی بهترین پیام تبریک، پیامی بود که مسعود پزشکیان، رئیسجمهور بهت داد. چرا این پیام بهترین بود، چون تبریزی است؟
نه فقط بهخاطر اینکه رئیسجمهور کشورم است.
*تبریزیها و همشهریهایت برایت سنگ تمام گذاشتند. انتظار این همه استقبال را داشتی؟
میدانستم اینجوری استقبال میکنند. همشهریهایم و هماستانیهایم روی بچههایشان تعصب دارند. من دست تکتک آنها را میبوسم.
*برای آینده چه برنامهای داری؟ غیراز رسیدن به طلای پارالمپیک ۲۰۲۸قرار است کار دیگری هم انجام بدهی؟
کار زیاد دارم. اول میخواهم ۳طلای پارالمپیک را بگیرم. بعد از این مدالها، از ورزش قهرمانی خداحافظی میکنم. رشته تحصیلیام ریاضی است و قصد دارم برنامهنویسی بخوانم. با پاداشهایی که از این مدالها میگیرم، میخواهم یک شرکت روباتیک راه بیندازم، دست و پای مصنوعی طراحی کنم و بسازم و رایگان به بچههایی بدهم که نیاز دارند.
*آنهایی که به هر دلیلی شرایط جسمانیشان عادی نیست، خیلی سخت وارد جامعه میشوند، چه برسد به اینکه بخواهند ورزش کنند و ورزش قهرمانی را ادامه بدهند. برای آنها چه پیامی داری؟
خودشان باشند و خودشان را هرطور که هستند دوست داشته باشند. اگر ما تلاش کنیم، حتی بهتر از همه آنهایی میشویم که شرایطشان عادی است. به آنها میگویم خودتان را دستکم نگیرید.
*در مواجهه با این افراد چه توقعی از جامعه داری؟
فقط اینکه بین ما و خودشان تبعیضی قائل نشوند.
*مثلا اینکه وزیر ورزش گفته پاداش المپیکیها و پارالمپیکیها باید یکی باشد؟
بله دقیقا همینطور است.