اغلب جوان، دوست و زوج‌های تازه به عقد هم درآمده هستند که روزهایی از هفته و ماه از برای برانگیختنِ شور و هیجانات درونی آن هم به قدر و قیمتی گران، مقابل کانترهای فروش بلیت کارتینگ (خودروهای سبک چهار چرخ باز بدون گلگیر) در پیست‌های مختلف صفی طولانی می‌کشند.

همشهری آنلاین- سحر جعفریان: این گونه که معمولا پسرها با موهایی درهم، ریش‌هایی صاف و بلند و دخترها نیز با رخت و لباس‌هایی بُرش‌خورده مطابق الگوهای مُد روز، پشت خط پیت‌لاین (محل سوار یا پیاده شدن از خودروهای کارتینگ یا کارت) منتظر می‌ایستند تا نوبت مایکل شوماخر شدن‌شان فرا رسد. بعضی‌شان تاب ندارند و از ذوق چشمی در طول و عرض پیست بیضی‌شکل می‌چرخانند تا اندازه تقریبی ابعاد آن برای تخمین میزان شور و حال دستشان بیاید و بعضی دیگر هنوز غربیلک فرمان خودروی کارت را دست نگرفته‌اند که از هورمون آدرنالینِ غدد فوق کلیوی‌شان سرشار می‌شوند! اینان و امثالشان از جمله دوستداران تفریحِ خاص و شیک ورزشیِ کارت‌سواری هستند که کیف و کامیابی‌شان جز با سرعت گرفتن وسط پیچ و واپیچ پیست‌های موسوم به رِنتال (پیست ساده عمومی و تفریحی) و رِیس (پیست حرفه‌ای و مسابقه‌ای) حاصل نمی‌شود.

آقای آرت اینگلزِ خدابیامرز و ساخته لاکچری‌اش!

لِنگ‌های شیشه‌ای در اتوماتیک کنار می‌روند و ایمان و دوستانش وارد سالن پیست کارتینگ می‌شوند. سالنی بزرگ با نور کم و دیزاین نزدیک به سبک روستیک. یک طرف باجه‌های فروش، میزهای گیم و کافه و رستوران و طرف دیگر راهرویی باریک، رو به سایر بخش‌ها. طرف مقابل نیز پیست کارتینگ به واسطه دیواری شیشه‌ای پیداست. برزو، کارگرِ هاست (خوش‌آمدگو) پیست پیش می‌آید: «خوش اومدید؛ روز خوبی رو برای گرم کردن لاستیک ماشین‌های کارتی انتخاب کردید!» یکی از دوستان ایمان که سگِ بغلی همراه دارد به تاکید و طنز می‌گوید: «خدا بیامرزه آقای آرت اینگلز (سازنده و پدر کارتینگ) رو که هم شما رو نون و آب داد هم واسه ما سرگرمی خفن درست کرد!» پیشتر، هانیه و محمد، متصدیان فروش بلیت انتظار ایمان و دوستانش و باقی مشتریان را که دنبال تفریحات متفاوت و به اصطلاح باکلاس (!) هستند، می‌کشند. نخست هانیه صحبت می کند: «تجربه کارتری (راننده خودروی کارت) داشتید؟ ما اینجا خدمات تفریحی و مسابقه‌ای دریفت ترایک (سه چرخ مسابقه‌ای) و باگی کارت (چهار چرخ سبک) هم داریم.» خودش ٣ سال قبل، با اولین حقوقی که از مدیر پیست کارتینگ گرفته بود پشت فرمان همه این خودروها که یک به یک نام می‌بُرد نشسته و از هیجانشان ساعت‌ها قرار نداشته. حالا هم اگر پایان هر ماه چیزی تَهِ حقوقش بماند بدش نمی‌آید دوباره از هیجان، بی‌قرار شود! محمد، پی حرف‌های همکارش را می‌گیرد: «٢ تا پیست داریم؛ تفریحی و حرفه‌ای. برای هر پیست هم ٢ مدل بلیت داریم؛ بلیت‌های۶ دقیقه‌ای٢۵٠ هزار تومانی و ١٢ دقیقه‌ای ۵٠٠ هزار تومانی. از کدومشون چندتا تقدیم کنم؟» تا ایمان سور تولدش را با خرید بلیت‌های کارتینگ تفریحی به دوستانش بدهد، کارگر کم‌سن و سال کافه نیز سفارش فنجان‌های قهوه و لیوان‌های آبمیوه را تعارف‌شان می‌کند. کارگری کم‌سن و سال که خاص‌ترین تفریحش پیش از کار کردن در پیست کارتینگ، سوار شدن بر کابین زنگ‌زده یکی از چرخ‌وفلکی‌های دوره‌گرد محله‌یشان بوده و حالا اینجا (یکی از ٧ پیست کوتاه، بلند، سرپوشیده، باز، بیضی، دایره‌ای و خاکی کارتینگ پایتخت) با وجود تفریح لاکچری کارت‌سواری، خاطره آن خاص‌ترین تفریح عمرش حسابی رنگ‌باخته است!

ترمز از اولِ پیچ، شتاب از وسط پیچ

کمی دورتر از کانتر فروش بلیت، پیشخوان فروش و اجاره مدت‌دار خودروهای کارت، جانمایی شده که یاشار با کت و شلواری اتو کشیده، مسئولیت آن را بر عهده دارد. البته با وجود گستردگی فعالیت‌های برخط سایت‌های خرید و فروش اجناس نو و دست‌دوم از جمله همین خودروهای کوچک و سبک تفریحی و مسابقه‌ای کمتر مشتری سراغ یاشار و کانترش می‌رود. حتی آفرهای پایان فصل ویژه معدودی از کارت‌ها مانند کارت رنتال ١٢۵ سی‌سی، سرعت ٩٠ کیلومتر در ساعت، لاستیک‌های آج‌دار، شاسی محکم و دارای گارد محافظ که قیمتش تا ١۶٠ میلیون تومان هم پایین آمده، اینجا، خریدار ندارد! در عوض، مجتبی (مربی) در واحد آموزش که پیش از ورود به محوطه پیست تعبیه شده، حسابی سرش شلوغ است. چند نفری از مشتریان آماتور که قرار است امروز تجربه نخست‌شان را از سر بگذرانند، گرد خود جمع کرده و چنین شرح می‌دهد: «سمت راست، پدال سبزرنگ برای گاز دادن و پدال قرمزرنگ سمت چپ برای ترمز کردن است. دور اول از هر بلیتِ ۶ یا ١٢ دقیقه‌ای رایگان و برای شناسایی مسیر پیست با حداقل سرعت درنظر گرفته شده. قبل از ورود به پیچ، باید ترمز بگیرید و فرمان را آهسته بچرخانید. حواستان باشد؛ گفتم قبل ورود به پیچ، نه بعد از ورود به آن! چون در این صورت لاستیک‌های محور عقب قفل می‌کند و لاستیک‌های محور جلو با شتاب شما را می‌چرخاند! از اواسط پیچ هم دیگر می‌توانید به پدال گاز فشار آورید.» یکی از مشتریان گویی شوخ و پرانرژی‌ست که می‌پرسد: «با این کارت‌های رنتال برای کیف و حالمون چند تا سرعت رو می‌تونیم پُر می‌کنیم!؟» مجتبی که عادت به خیزش‌هایی این چنین از احساسات مبتدیان دارد، آرام پاسخ می‌دهد: «شما اول یک کلاه ایمنی فک‌دار از اتاق تجهیزات بردار بعد هم جانم برایت بگوید که کارت‌های رنتال با قدرت ١٠٠ تا ١٢۵ سی‌سی بیشتر از ٧٠ تا ٩٠ کیلومتر در ساعت شتاب نمی‌گیرند! مگر اینکه حرفه‌ای باشی و عضو کلوپ کارت‌سواران؛ آن‌وقت می‌توانی سوپر کارت‌های کلاس ریس یا مسابقه‌ای را با سرعت ١٨٠ کیلومتر در ساعت برانی.»

پَنیک نشو، جوگیر نباش، لذت ببر!

ایمان و دوستانش همراه تنی چند از دیگر مشتریان بعد از دریافت آموزش‌های مقدماتی و ضروری و هم‌چنین بر سر گذاشتن کلاه‌های ایمنی با عبور از میان راهروهایی آراسته به تصاویر قهرمانان مسابقات کارتینگ ایران (در ٢ کلاس روتکس‌مکس و روتکس‌راک) به پهنه باز و آزاد پیست راه می‌یابند. مسیر پیست در این پهنه با لاستیک‌های رنگی محصور و با خطوط سفید، زرد و قرمز نشانه گذاری شده. همچنین سکویی پلکانی ویژه تماشاچیان، بالادست آن دیده می‌شود. درست در همین لحظه با شنیدن صدای گوش‌گیر موتورهای چهارزمانه و دوزمانه خودروهای کارت که در حال دور دور هستند به هیاهو می‌افتند. البته به جز یکی دو نفر از دختران که ترس بر آنها غالب شده و در آستانه پانیک یا همان حملات عصبیِ سانتی‌مانتال شده (به قول بسیاری از کارگران پیست) قرار گرفته‌اند! وضعیت و حالتی که اتفاقا چشم افشین (متصدی کنترل بلیت) هم از آن پُر است. برای همین، بی‌توجه به غلیان یا هراس مشتریان، پس از بررسی بلیت‌ هر یک از آنها، سوی خودروهای کارت هدایت‌شان می‌کند. کسی از مشتریان اصرار دارد حین رانندگی گوشی موبایلش را همراه داشته باشد تا بتواند عکس و فیلم به یادگار و یا شاید هم برای اشتراک‌گذاری در فضای مجازی بردارد اما افشین با لحنی جدی تذکر می‌دهد: «این خلاف مقرراته و ممکنه باعث تصادف بشه. اصلا امکان‌پذیر نیست!» امیررضا، پرچم‌دار پیست رنتال است اما گاهی که مسابقه یا راندی در پیست ریس برگزار می‌شود، آنجا نیز پرچم‌های رنگارنگ تکان می‌دهد. یکی از مشتریان، دختر جوانی‌ست که با احتیاط میان صندلی فایبرگلاس کارتی خوش شاسی، جای می‌گیرد. امیررضا پیش از بالا بردن پرچم سبز به نشانه شروع دور، برای آخرین مرتبه نکات ضروری را به او یادآور می‌شود و بعد، شروع. دیگر مشتریان منتظر، با سوت‌های ممتد و جیغ‌های فرابنفش بدرقه‌اش می‌کنند اما دخترجوان، هوشیارتر از آن است که بخواهد در تجربه نخست، جوگیر و احتمالا مصدوم شود! امیررضا بعد از ۶ دقیقه با بالان بردن پرچم شطرنجی، پایان کارت‌سواری را به دخترجوان اعلام می‌کند. تا نوبت به مشتری دیگر برسد، کارگر نظافت‌چی پیست در جمع‌کردن تکه پلاستیک‌هایی که باد به میدان آورده، دست می‌جنباند. او این دستور را از مدیر فنی به گوش گرفته است.

پادوکِ چهارطاق باز، مشتریان نمکین و خواهران شوماخر

حوالی خط پیت‌لاین با چند قدم فاصله، سوله دوداندود «پادوک» (تعمیرگاه خودروهای کارت) واقع شده که گاهی از دَرِ همیشه چهارطاق بازش، مصطفی (تعمیرکار خودروهای کارت) بیرون می‌آید. این بار هم هیاهوی مشتریان او را که تازه از تنظیم باد تایر و تعویض روغن گیربکس خودروهای کارت خلاصی جُسته، بیرون می‌کشاند. به چهارچوب فلزی درِ سوله تکیه می‌دهد و بعد در حالی که سیگاری خاموش کنج لبانش ‌چپانده به جمعیت مشتریان که در روزهای تعطیل پرتعدادترند، خیره می‌ماند. آن میان بیش از همه، شیطنت‌های ایمان و دوستانش به چشم مصطفی می‌آید. شاید چون کنایه‌هایشان را نمکین، مزه می‌کند: «داداش مگه خر مرادتو سوار شدی که حالا دلت نمیاد پیاده شی!؟»، «آخه راکب ٨٠ کیلویی کجا و مرکب ٢٠ کیلویی کجا؟ خب، سر پیچ، چپ می‌کنی!»، «عموجون، طوری آتیشش کن که فقط دودت بمونه!» و «آبجی‌مون، بِنتِ شوماخر باشه!» سیگار را به جیب جلویی لباس کار چرب و سیاه از روغنش می‌گذارد و به سوله برمی‌گردد. باید رینگ‌های فولادی را میان لاستیک‌های رِیسینگ خودروهای کارت کلاس مسابقه‌ای جا بیندازد تا فردا از تاخت و تازشان در پیستِ ویژه کورس‌های ملی و بین‌المللی گرد و خاک‌ بلند شود. علاوه بر این باید سیستم ترمزگیری‌شان را نیز بررسی کند و بعد با کمک وردستش، کارت‌ها را براند چند متر جلوتر و در محل سوخت‌گیری، باکشان را از بنزین پر کند. مصطفی هم مانند دیگر کارگران پیست هر روز از حدود ١٠ صبح تا اندکی بعد از ١٢ شب، پا در رکاب مشتریان دارد.

بیشتر بخوانید: تفریح با این اتومبیل‌ها، آدرنالین خونتان را بالا می‌برد | تجربه سرعت بدون مخاطره

منبع: همشهری آنلاین