در آستانه فرا رسیدن دومین سالگرد فوت مهسا امینی در آخرین روزهای شهریورماه ۱۴۰۱، رسانه‌های معاند بار دیگر به تکاپو افتاده‌اند تا بار دیگر با استفاده از حربه ناکارآمد دروغ‌پردازی و فضاسازی‌های سیاسی – رسانه‌ای، افکارعمومی را به سمت و سوی مدنظر خود هدایت کنند.

همشهری آنلاین - گروه سیاسی: سازماندهی موج تازه دروغ‌پردازی‌ها ازسوی رسانه‌های معاند با حمایت و همراهی رسانه‌ای – سیاسی غربی، اگرچه رویه‌ای مسبوق به سابقه ازسوی ضدانقلاب طی سال‌های اخیر است، اما بررسی‌ها نشان می‌دهد پس از حوادث پاییز ۱۴۰۱ چنین رویکردهای ضدامنیتی، کارایی خود را از دست داده و در فریب افکارعمومی و موج‌سازی امنیتی ناکام مانده‌است.

شهریورماه ۱۴۰۲ بود که در آستانه نخستین سالگرد فوت مهسا امینی، رسانه‌های معاند تلاش کردند با انتشار اخبار دروغ، بار دیگر افکارعمومی داخل کشور را تحت‌تاثیر قرار دهند تا شاید بستر مناسب برای موج‌سواری‌های ضدامنیتی آنان، مانند آنچه در پاییز ۱۴۰۱ رخ داد، فراهم شود.

براین اساس دروغ‌پردازان بار دیگر مشغول به کار شدند و کوشیدند با کلید زدن پروژه «مهسا ۲» فضای ذهنی جامعه را ملتهب کنند؛ رویکردی که با اقدام‌ها و روشنگری‌های به‌موقع در داخل کشور ناکام ماند. در چارچوب چنین رویکردی هم بود که معاندان پس از شکست در بهره‌برداری ضدامنیتی از ماجرای مرگ جواد روحی در بیمارستان و «کشته‌سازی» از مرگ این متهم اغتشاشات ۱۴۰۱ آن‌هم به‌دلیل بیماری‌های پیشینی، سناریوی جدیدی را به‌منظور مشابهت‌سازی با ماجرای فوت مهسا امینی روی پرده بردند.

در چنین شرایطی هم بود که در نخستین روزهای مهرماه ۱۴۰۲ و به‌دنبال بیهوش شدن آرمیتا گراوند، دختر دانش‌آموز ۱۶ساله‌ در یکی از ایستگاه‌های متروی تهران، موج‌ تازه‌ای از خبرسازی‌ها با محوریت «وارد آمدن ضربه به سر آرمیتا گراوند ازسوی ماموران» در دستورکار قرار گرفت.

این دروغ‌سازی‌ها، که از کلید زدن پروژه مهسا سازی دیگری ازسوی معاندان حکایت داشت، سرانجامی نداشت و با انتشار کامل تصاویر حضور آرمیتا در ایستگاه مترو و تکذیب ادعاهای ضدانقلاب ازسوی خانواده گراوند، بار دیگر تیر معاندان به سنگ خورد. امسال نیز چنین رویکردی در دستورکار عوامل ضدانقلاب قرار گرفته‌ و طی روزهای اخیر شاهد دروغ‌پردازی‌های مشابهی بوده‌ایم که این‌بار می‌کوشد در حوزه‌های مختلف و با حمایت سیاسی – رسانه‌ای دولت‌های غربی، ضمن دامن زدن به دروغ‌ها و فضاسازی‌های چندوجهی درباره ایران، افکارعمومی داخل کشور را به مسیر دلخواه خود هدایت کند. در ادامه به بررسی برخی دروغ‌های ضدایرانی هفته‌های اخیر که با پوشش رسانه‌ای وسیعی ازسوی معاندان مواجه شده‌است، می‌پردازیم.

مرگ گلی‌پور در زندان، ۳ سال پس از آزادی؟

رسانه‌های ضد انقلاب در روزهای اخیر مدعی شدند فردی به نام «علیرضا گلی‌پور» ۱۷شهریورماه ۱۴۰۳ در بند ۸ زندان اوین فوت کرده‌است. این ادعا در حالی بود که با بررسی‌های انجام شده، مشخص شد گلی‌پور، که ۲۵ دی‌ماه ۱۳۹۲ به زندان اوین منتقل شد، در ۱۸ دی‌ماه ۱۴۰۰ از زندان آزاد شده‌است.

در واقع رسانه‌های ضد انقلاب در حالی می‌کوشیدند این‌گونه عنوان کنند که گلی‌پور در زندان اوین فوت شده، که او حدود ۳ سال پیش آزاد شده‌است و مرگ او هیچ ارتباطی با زندان ندارد.

قتل یک زندانی در بازداشتگاه پلیس شهسوار؟

با وجود اینکه مرگ محمد میرموسوی، جوان لنگرودی در پاسگاهی محلی در شهرستان لاهیجان، با برخوردها و پیگیری‌های قاطع دستگاه‌ها و نهادها مربوط مواجه شد، اما این ماجرا به دستمایه‌ای برای سریال خبرسازی‌های جدید با محوریت «مرگ زندانیان به‌دلیل بدرفتاری ماموران» تبدیل شد.

براین اساس هم بود که در نهمین روز شهریورماه، مرگ «کمیل ابوالحسنی» در تنکابن به پروژه‌ای جدید برای رسانه‌های معاند تبدیل شد. به‌دنبال انتشار این خبر، رسانه‌های معاند ادعا کردند دلیل مرگ کمیل ابوالحسنی «ضرب و شتم در بازداشتگاه پلیس شهسوار» بوده‌است.

این درحالی بود که برخی مسئولان محلی مربوط اعلام کردند علت اولیه مرگ، سکته براثر اوردوز در مصرف موادمخدر تخمین زده شده‌است و مقام‌های اداره‌کل پزشکی قانونی مازندران نیز تایید کردند که در بررسی‌های اولیه، هیچ اثری از ضرب و جرح در پیکر دیده نشده‌است.

دروغ‌پردازی درباره قتل متهمی که زنده بود

همزمان با دروغ‌پردازی‌ها درباره مرگ کمیل ابوالحسنی در شهسوار، رسانه‌های معاند ادعای دروغین دیگری مطرح و ادعا کردند زنی ۲۴ساله به نام معصومه هویزات، که در زندان سپیدار استان خوزستان بازداشت بوده‌است، بعد از انتقال به پلیس آگاهی به دلیل ضرب و شتم در بازداشتگاه جان باخته‌است.

اصل ماجرا اما، حکایت دیگری داشت؛ بررسی‌های قضایی که ازسوی خبرگزاری قوه قضاییه منتشر شد، نشان داد معصومه هویزات چندی قبل به اتهام سرقت مسلحانه دستگیر و به‌مدت یک هفته در زندان سپیدار حضور داشته‌است و برای انجام تحقیقات در اختیار پلیس آگاهی است و در سلامت کامل به‌سر می‌برد.

شلیک برای حجاب؟

ماجرای شلیک پلیس به آرزو بدری، قطعه دیگری از پازل دروغ‌پردازی‌های ضدانقلاب طی هفته‌های اخیر بوده‌است. در آخرین روزهای مردادماه ۱۳۰۴ بود که رسانه‌های معاند ادعا کردند در نخستین روز مردادماه زنی به نام آرزو بدری در شهرستان نور استان مازندران، به دلیل «عدم رعایت حجاب» در خودروی شخصی خود هدف گلوله پلیس قرار گرفته‌است.

واقعیت ماجرا اما چیز دیگری بود که مقام‌های انتظامی و قضایی مربوط به تشریح آن پرداختند. پلیس با صدور اطلاعیه‌ای، اعلام کرد که «مأموران گشت پلیس آگاهی» برای اجرای طرح پیشگیری از سرقت مشغول گشت‌زنی بوده‌اند که به یک دستگاه پراید با شیشه‌های تمام دودی مظنون می‌شوند و به راننده دستور توقف می‌دهند، اما راننده بدون توجه به دستورِ پلیس و علائم هشداردهنده ازجمله چراغ‌گردان و آژیر ماشین پلیس، از صحنه فرار می‌کند؛ «در ادامه تلاش پلیس برای مسدود کردن مسیر حرکت این خودرو به نتیجه نمی‌رسد و در نهایت عوامل انتظامی با رعایت قانون استفاده از سلاح، برای متوقف کردن این خوردو به سمت آن شلیک می‌کنند».

اصغر جهانگیر، سخنگوی قوه قضاییه نیز در نشست خبری ۳۰مردادماه خود تاکید کرد اساسا موضوع مرتبط با حجاب نبوده، بلکه عدم توجه به هشدارهای پلیس و فرار از صحنه و تعقیب و گریز بوده‌است. ازسوی دیگر مقام‌های قضایی مربوط اعلام کردند رسیدگی‌های قضایی به این ماجرا درحال انجام است و مامور ضارب بلافاصله دستگیر و در بازداشت موقت به‌سر می‌برد و پرونده در مرحله تحقیقات تکمیلی قرار دارد.