در همین المپیک و پارالمپیکی که گذشت اگر یک ورزشکار نماد رنگین کمانی همجسنگرایان را با خود به همراه می‌داشت کسی با او برخوردی نمی‌کرد، اما از آن سو اگر یک ورزشکار ایرانی می‌آمد و نماد دینی را سر دست می‌گرفت با او برخورد می‌شد دقیقاً مثل برخوردی که با قهرمان ما آقای بیت‌سیاح رخ داد.

به گزارش همشهری آنلاین، محمدصادق کوشکی، استاد دانشگاه: آنچه در سطح بین‌الملل در رابطه با موضوعات تبلیغی و رسانه‌ای شاهد آن هستیم، فضایی است که برآمده و محصول دویست سال هنجارسازی و ارزش‌سازی تمدن غربی است. تمدن حاکم بر مغرب‌زمین در طول دو قرن اخیر به مدد رسانه‌ها، دانشگاه‌ها، محصولات فرهنگی و... یک چارچوب ارزشی را تولید کرده و تا جایی که در توانش بوده سعی در توزیع و عرضه آن در جهان داشته است. موضوع مهم این است که این چارچوب ارزشی تقریبا توانسته بر روی اذهان مردم جهان اثرگذار باشد؛ در برخی مناطق این اثرگذاری برجسته است و در برخی جاهای دیگر کمرنگ‌تر. اما نکته مهم این است که زیرساخت‌های ارزشی مذکور که مدرنیته بر آن بنا شده، انسان غربی را شاقول هنجارها، ارزش‌ها، درستی و حق قرار داده است.

یعنی فقط ذهن انسان غربی است که صلاحیت تولید هنجار و ارزش را دارد و هر هنجار و ارزشی که منشأ دیگری داشته باشد - به طور مثال سنت ها یا باورهای الهی - از منظر این نگرش غربی مردود بوده و غیرقابل پذیرش تلقی می‌شود. نتیجه آن شده است که در طول سالیان سال، ادبیاتی تولید و به وسیله رسانه‌های جمعی، دروس دانشگاهی، فیلم و سریال‌ها و... تبلیغ می‌شود که هرچه مطابق با هنجارهای انسان غربی باشد نیکو و پسندیده بوده و هرچه که منشعب از منشأ غیر غربی باشد به مثابه یک پدیده منفی و وحشیانه قلمداد می‌شود.

به طور مثال، از دیرباز شاهد بودیم که سبک زندگی و زیست سیاهان آفریقایی روشی غیرمتمدنانه و منفی محسوب می‌شد و سبک و ارزش‌های گاوچرانان مهاجر به آمریکا که برآمده از تمدن و اندیشه غربی بود، موضوعی نیکو و پسندیده به شمار می‌رفت!

بر اساس این تفکر، دوستی و ارتباط جنسی دختر و پسر در سن کم و در 12 سالگی هنجار به شمار می‌رود، یا پدیده پدوفیلی که طی آن، یک بزرگ‌سال با یک شخص کم سن ارتباط جنسی دارد امری غیرمذموم است.

تفاوت این دو در آن است که در یک مورد ذهن انسان غربی آن را مجاز شمرده و در رابطه با آن موضوعاتی چون آزادی تن و اختیار انسان را پیش می‌کشد؛ زیرا که برآمده از ذهن انسان غربی است، اما اگر همین اتفاق در کشوری مسلمان رخ دهد، آن را نماد وحشی‌گری معرفی کرده و ضدهنجار می‌خواندند.

این دوگانه‌ای است که تمدن غربی به شدت به آن حساس بوده و آن را پیگیری می‌کند. در همین المپیک و پارالمپیکی که گذشت اگر یک ورزشکار نماد رنگین کمانی همجسنگرایان را با خود به همراه می‌داشت کسی با او برخوردی نمی‌کرد، اما از آن سو اگر یک ورزشکار ایرانی می‌آمد و نماد دینی را سر دست می‌گرفت با او برخورد می‌شد دقیقاً مثل برخوردی که با قهرمان ما آقای بیت‌سیاح رخ داد.

البته این دوگانه‌انگاری ها بنا به برخی علامات مثبت به نظر می‌رسد درحال کنار گذاشته شدن است. یعنی این تفکر که هرچه ذهن غربی و سبک غربی باشد پس درست است بنا به آنچه که در قبال موضوع فلسطین در ماه‌های اخیر شاهد بودیم درحال کمرنگ شدن است. انگاره بر این است که روش اسرائیلی‌ها پسندیده است چون مبتنی بر ارزش‌های غربی است، اما این انگاره درحال کنار زده شدن است. امروزه اسرائیلی یک ناقض حقوق بشر خوانده می‌شود و فلسطینی یک قربانی. به عبارتی اگر اتفاق مهمی رخ دهد، مثل آنچه که در غزه به وقوع پیوست این احتمال وجود دارد که آن انگاره‌های ارزشی که در طول این 200 سال پی‌ریزی شدند کمرنگ شده و به کنار بروند. از این منظر اتفاقی که برای بیت سیاح رخ داده است را نباید دست کم گرفت، این اتفاق می‌تواند شروع یک حرکت در باب دوگانه‌های غربی در ساحت‌های متفاوت باشد و گفتنی است مثل آنچه که در غزه رخ داد امکان موفقیت و پیروزی آن نیز وجود دارد.