اما در حدود 50سال انحصار دولت بر خرید، تولید، واردات و فروش چای عملا وضعیت اقتصادی و معیشتی منطقه تحت تاثیر تصمیمات دولتمردان مبنی بر تعیین نرخ خرید برگ سبز چای از چایکاران و کارمزد تبدیل آن به چای خشک کارخانهداران قرار داشته است، بهطوریکه دولت هر ساله با افزودن ضریبی از تورم به نرخهای سال قبل شرایط کنترل شدهای را براین صنعت اعمال میکرد که معلول آن برخوردار نبودن چای برداشت شده از حداقل استاندارد لازم در تولید برگ سبز و تبدیل آن به چای خشک بود.
این امر در حالی رخ میداد که بلافاصله پس از رفع محدودیتهای ناشی از جنگ تحمیلی و تغییر شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور، انواع چای خارجی که به روشهای مختلف و گوناگون شبهقانونی و غیرقانونی به کشور سرازیر میشد، جای خود را در سبد خرید خانوار ایرانی باز کرد و مصرف کننده ایرانی توانست به مدد وجود این چای طعم و رنگدار با طعم و رنگهای بهتری آشنا شود
که این امر موجب شد با آنکه میزان تولید سالانه چای خشک داخلی حداکثر از 70 درصد نیاز کشور فراتر نمیرفت، ولی هر ساله به موجودی چای داخله در انبارهای سازمان چای کشور افزوده و بازار به طور فزایندهای در اختیار انواع چای خارجی قرار میگرفت، یعنی مقداری از پول نفت به پای یکی از شریانهای اقتصادی شمال کشور تزریق میشد که آنها نیز روانه انبارهای سازمان چای کشور شده و در آنجا میپوسیدند!
سالها گذشت تا اینکه 12سال پس از پایان جنگ 8 ساله، در بهار سال 1379دولت در اقدامی بدیع با ابلاغ طرح اصلاح ساختار چای شرایطی را فراهم کرد که طی یک فرایند 5 ساله انحصار کلیه امور تصدیگری دولت در زمینه تولید، واردات و فروش چای که در قالب سازمان چای اعمال میشد، از بدنه دولت جدا و سازمان مذکور منحل و طی مراحلی به بخش خصوصی واگذار شد.
در سال اول اجرای طرح، دولت با سخاوت هر چه تمامتر وامهایی با کارمزد نسبتا پایین در اختیار کارخانهداران قرار داد تا به کمک آن بتوانند رأسا نسبت به خرید برگ سبز چای از چایکاران اقدام کنند، بهطوری که پس از برداشت چای در پایان فصل برداشت سال1379، به شهادت همه دستاندرکاران، مرغوبترین و باکیفیتترین چای تولیدی نیم قرن اخیر ایران در این سال برداشت شد، اما حیف و صد حیف که بخش عمدهای از چای تولیدی بنا به دلایلی به جای آنکه در بازار به مصرف برسد، کمافیالسابق در محل انبار چای کارخانههای چایسازی در انتظار مشتری ماند.
مطابق ماجرایی که بر سر چای تولیدی سال 79 آمد، کشاورزان از آنجایی که دیدند برای دولت و کارخانهداران چای مرغوب و غیرمرغوب فرقی نمیکند و جای هر دوی آنها در انبار چای بوده و سرانجامی جز پوسیدن هم ندارند، بنابراین چایکاران، و به تبع آن کارخانهداران، در سالهای 80 ،81 و82 با توجه به تجربه قبلی برداشت چای نامرغوب به ترتیب برداشت و خرید این نوع چای را هدف خود قرار دادند
و در اینجا سنگ بنای انحراف از هدف اصلی طرح اصلاح ساختار چای که برداشت و تولید چای باکیفیت بود، پایهگذاری شد و از آن پس بود که دولت فقط سعی میکرد با هر شرایطی بندهای طرح اصلاح چای را اجراییتر کند اما متأسفانه کاری از پیش نمیبرد؛ تا اینکه بالاخره سونامی چای در سال 1383 فرا رسید.
در این سال دولت دست به ریسک بزرگی زد به طوری که اعلام کرد یارانه(یا همان سوبسید سابق!) را به طریق مستقیم در اختیار چایکاران قرار میدهد و کارخانهداران در خرید چای به هر نرخی آزادند و دولت هیچ دخالتی در ماجرا نخواهد داشت. با این حال یارانه پرداختی که در قالب کمک به اصلاح باغات چای پرداخت شد
حتی در یک مورد هم به هدف این کار نرسید، و بدتر آنکه مبلغ پرداختی حتی کفاف بخشی از هزینههای جاری زندگی چایکاران را نمیکرده و از همه مهمتر حداقل 70 درصد کسانی که از محل صنعت چای ارتزاق میکردند نه از جماعت کشاورزان، کارخانهدارا ن و تجارند، که جماعت کارگری بودند و هستند که با فروش نیروی کار خود در این عرصه به گذران زندگی مشغولند که جه بسا از این یارانهها هم سهمی نبردند!
سخن کوتاه کنیم که ماجرای چای فرازونشیبهای مخصوص به خود را تا به حال طی کرده و هماینک که در فصل برداشت چای در سال 88 هستیم خبرهای جدید حکایت از احیای دوباره سازمان منحل شده چای در سال جاری پس از سفر دوم هیأت دولت دارد. کمی به گذشته برگردیم یادمان میآید پس از اینکه در پایان سال79 تا سال 82 آزادسازی چای به طور مداوم آغاز شد
سازمان چای در 9 اردیبهشت1383 منحل و اداره کل جدید چای شمال جای آنرا گرفت و پس از آن بسیاری از ساختمانها و زمینهای مربوط به این سازمان منحل شده به فروش رسید، چه آنکه سخن از انحلال همیشگی سازمان بود!! و بهدنبال آن برای هر هکتار باغ چای 700 هزار تومان یارانه پرداخت شد و خرید تضمینی چای هم از سال 1384 شروع شد که همچنان ادامه دارد.
و سرانجام اینکه بهراستی در فصل جدید برداشت چای چه ماجراهایی رخ خواهد داد؟ آیا داستان بیگانگی و غربت غریب چای ایرانی همچنان در سفرههای ایرانیان حس خواهد شد؟ آیا روزنه امیدبخشی رو بهسوی آینده روشنتر این محصول استراتژیک شمال ایران، به چشم میخورد؟! به انتظار و تماشا مینشینیم.
کارشناس منابع طبیعی*
همشهری استانها