شور و اشتیاق بچه‌ها این روزها دیدنی است؛ کیف و کفش‌های نو یا ‌تر و تمیز، دفتر و کتاب‌های جلد شده، کلاس‌های جدید، معلم‌های تازه و خلاصه حال و هوای یک سال متفاوت از سال‌های پیش و مهم‌تر از همه، هیجان بزرگ‌شدن.

همشهری آنلاین - سیدسروش طباطبایی‌پور: و معمولا این هیجان آخری، یعنی هیجان‌ بزرگ‌شدن، نعمتی است تنها مخصوص بچه‌ها. بچه‌هایی که سال قبل، کلاس اول بودند، حالا کلاس دومی‌اند با کلاسی جدید و معلم‌های تازه و کتاب‌هایی متفاوت و بچه‌هایی که کلاس دوم بودند، به کلاس دیگری رفته‌اند که سر در کلاسشان بزرگ نوشته شده، کلاس سوم.

بیش‌تر بخوانید:

قطعه گم‌شده!

البته که بزرگ‌شدن، در همه انسان‌ها ساری و جاری است، اما انگار نعمت یادآوری بزرگ‌شدن، تنها نعمتی است منحصر به فرد برای این گروه سنی. مثلا یک کارمند، دکتر، کارخانه‌دار یا یک فروشنده را در نظر بگیرید؛ هر روز رسیدگی به امور مشتریان برای یک بانکدار، رسیدگی به بیماران درباره یک پزشک و تولید یک محصول ثابت برای یک کارخانه‌دار که البته هر کدام، کارهایی حساس و ارزشمند است؛ اما هیچ‌کدام به تو حس بزرگ‌شدن نمی‌دهند و هر روز و هر ماه و هر سال، همراه است با تکرار همان کارهای گذشته.

اما بچه‌ها، هر سال با یک دنیا تغییر مواجه‌اند؛ معلم‌های جدید، درس‌های گوناگون، روش‌های متفاوت، اندوخته‌ها و آموخته‌های جذاب و مهم‌تر از آن‌ها، یادآوری اینکه آنها دیگر نسبت به سال گذشته، بزرگ‌تر شده‌اند و این رشد را هر سال، به‌خصوص در روزهای اول مهر، بچه‌ها با همه وجودشان حس می‌کنند و شاید بخشی از راز هیجان روزهای اول مهرشان هم، در همین ماجرا باشد.

اما ماجرایی که امسال، ذهنم را به‌خود مشغول کرده، آن است نکند من به‌عنوان یک معلم، امسال مثل بچه‌ها هیچ رشدی نکرده باشم و حس بزرگ‌شدن بچه‌ها را نداشته باشم؟ نکند دقیقا همان کارهایی را انجام دهم که سال قبل می‌کردم؟ نکند همان شکل تدریس، همان مثال‌های قدیمی، همان تمرین‌های هر ساله و نکند همان هزاران هزار کارهای تکراری گذشته را که سال‌های پیش انجام می‌دادم، این اول مهر هم انجام دهم؛ آن‌هم در برابر بچه‌هایی که یک‌سال بزرگ شده‌اند؟

خلاصه امسال به‌عنوان یک معلم و در این روزهای آغازین سال جدید تحصیلی، به احترام بزرگ‌شدن انسان‌هایی که نامشان دانش‌آموز است، به بزرگ‌شدن فکر می‌کنم، به نو شدن، به تازه شدن و به فکر حرف‌های جدید و روش‌های تازه.