لازم به ذکر است که این نوشتارها با توجه به فضای ستون و تاکید بر بیان روشن مفاهیم، با تلخیص و گاه تغییرات جزئی ویرایشی و مطبوعاتی همراه شده است.
سوره مبارکه «اسراء» ظاهراً در مکه نازل شد؛ سورهای که عناصر محوریاش را اصول دین تشکیل میدهد؛ خطوط کلی عقاید، اخلاق، اداره امور و... در مکه نازل شده است. سوره مبارکه «اسراء» غالب آیاتش همین است.
خدایی که منزه از هر نقص و مبرای از هر عیبی است، بنده خود را شبانه از مسجدالحرام به مسجد الأقصی برد. «سَیْر» مخصوص شب است و با آیات الهی همراه است؛ کرامتی برای ذات مقدس پیغمبر (ص). مهمانان دیگر به لقای الهی میرفتند، به طرف خدا مهاجرت میکردند ولی در جریان معراج، وجود مبارک پیغمبر (ص) را خدا بُرد؛ بین رفتن و بردن خیلی فرق است. در جریان میقات وجود مبارک موسای کلیم (ع) با پای خود بهطور رفت؛ «جَاءَ مُوسَی لِمِیقَاتِنَا». اما اینجا ذات اقدس اله فرستادههای خود را با جلال و شکوه ارسال کرد و پیغمبر را برد؛ «أَسْرَی بِعَبْدِه»ِ.
مطلب بعدی آن است که القاب دیگر نظیر نبوت، رسالت، ولایت، اینها را مطرح نفرمود برای اینکه همه آنها محصول عبودیت است. اگر کسی عبدِ خالص شد، شایسته دریافت آن کمالات است. خدایی منزّه است که «بنده» خود را شبانه از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برد. اِسراء با اینکه شبانه بردن است اما وقتی به «لَیْلاً» مقیّد شد یعنی پاسی از شب؛ در واقع این همه سیر سماوات و مشاهدات چند لحظه بیش نبود؛ «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً...». بیت مَقدِس، آنروزها بهصورت مسجدالاقصی نامیده نمیشد. یک پیشگویی غیبگونه است که اعلام شد بعدها اینجا مسجد خواهد شد؛ «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلاً مِنَ الْمَسْجِدِالْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِالْأَقْصَی» برای اینکه گرچه مناطق زیادی در روی زمین وجود دارد که اقصی و ابعد از بیت مقدِس است ولی آنجا دیگر مسجد نیست.
روی زمین جایی که مسجد باشد و نسبت به مسجدالحرام سنجیده بشود، غیراز بیت مقدس جای دیگری نبود؛ لذا میشود مسجد اقصی که دورترین مسجد نسبت به مسجدالحرام است؛: «إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ؛ که برکات فراوانی در اطراف آن مستقر کردیم».«لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا؛ ما این سفر را نصیب او کردیم تا آیات خودمان را به او ارائه کنیم»؛ نه اینکه او نگاه کند، نه اینکه او ببیند، ما میخواهیم نشانش بدهیم.
مطالبی که مربوط به اِسراست؛ اولاً اِسراء در بیداری بود و نه در خواب. آنچه فعلاً محلّ بحث است که مربوط به سوره مبارکه اسراء است، همان سیر در زمین است. گاهی ممکن است اشاره بشود به جریان معراج ولی جریان معراج در سوره مبارکه «نجم» است ولی مجموع این قصه در بیداری بود نه در خواب و با مجموع بدن و روح بود نهتنها با روح.
این 2 اصل باید تا آخر قصه محفوظ بماند، منتها اصل سوم آن است که بعضی از مطالب، روحانی است و نه جسمانی.توضیح اینکه الآن همه ما در این زمان روی این زمین نشستهایم؛ اینجا زمین است و الآن هم روز است و... گفتنها جسمانی است، شنیدنها جسمانی است... اما آیا آن مطالب بلند و عقلی قرآنی را که ارزیابی میکنیم، آنها هم جسمانی است؟ میگوییم خدا سمیع است، خدا بصیر است، خدا ارائه میکند، خدا اِسراء میکند؛ الفاظش جسمانی است اما معانیاش دیگر جسمانی نیست.
اگر احیاناً گفته میشود بخشی از معراج روحانی است، نه یعنی (معاذالله) پیغمبر در آن حال بدن نداشت؛ در آن حال بدن داشت، جسم داشت ولی آن بخش، بخش روحانی است. این مطالب، «الفاظش» جسمانی است اما معارفش روحانی است.وجود مبارک پیغمبر رفت، دید، گفت، شنید؛ اینها همه با جسم بود. اما آن مطالبی را که دریافت، آن علومی را که ذات اقدس اله به حضرت اعطا کرد، آنها که دیگر جسمانی نیست.