تاریخ انتشار: ۶ مهر ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۵

زندگی مخفیانه پسری جوان که مدعی است در جریان درگیری، ناخواسته باعث قتل مادرش شده است با گذشت ۳۳ روز پایان یافت.

همشهری آنلاین؛ حوادث: ‌اول شهریور امسال گزارش یک جنایت به قاضی محمد جواد شفیعی بازپرس جنایی پایتخت اعلام شد. مقتول زنی میانسال بود که ۲۴ ساعت در بیمارستانی در تهران بستری شده و تحت درمان قرار گرفته بود. زن میانسال اما به رغم تلاش پزشکان جانش را از دست داده و در ادامه تحقیقات مشخص شد که قاتل کسی جز پسرش نیست. پسر این زن تحت پوشش بهزیستی بود که دو نفر از کارکنان این سازمان شاهد درگیری مرگبار مادر و پسر در خانه شان بودند.

یکی از آنها در تحقیقات گفت: ما مددجویی داریم به نام سامان که به خاطر کم بینایی تحت سرپرستی ماست. امروز صبح مادر سامان به ما زنگ زد و درخواست کرد تا به خانه اش برویم و مشکلش را حل کنیم. ما هم راهی خانه وی شدیم و فهمیدیم که سامان پسر جوانی که تحت پوشش بهزیستی بود، ‌دستانش زخمی شده اما برای رفتن به دکتر امتناع می کرد. مادرش از ما خواست تا او را مجاب کنیم نزد پزشک برود. وقتی به سراغ سامان رفتیم، او زیر پتو بود و استراحت می کرد. زمانی که مادرش پتو را کنار زد تا دست زخمی او را نشان ما بدهد، ناگهان سامان به او حمله کرد و با مشت و لگد به جانش افتاد. ما هرچه تلاش کردیم، ‌نتوانستیم جلوی او را بگیریم و زمانی که زن میانسال نیمه هوش روی زمین افتاد، سامان دست از ضرب و جرح برداشت و فرار کرد. ما هم به اورژانس زنگ زدیم اما بعد شنیدیم مادر سامان فوت شده است.

پایان ۳۳ روز فرار

سامان به اتهام قتل مادرش تحت تعقیب پلیس قرار گرفته بود اما به نظر می رسید که از پایتخت گریخته است. جست و جو برای بازداشت او ادامه داشت تا اینکه وی، صبح سه شنبه سوم مهرماه زمانی که قصد داشت مخفیانه وارد خانه شود، دستگیر شد.

او در بازجویی ها به قتل مادرش اعتراف کرد و گفت: گاهی اوقات مواد مصرف می کنم و بعد از مصرف، هوشیاری ام را از دست می دهم. وی گفت: ۱۵ روز قبل از قتل در خیابان با مردی شرور درگیر شدم. در جریان این درگیری، دستم به شدت آسیب دید اما از ترس اینکه مبادا به محض خروج از خانه، مرد شرور یا نوچه هایش به سراغم بیایند، از خانه بیرون نرفتم.

او ادامه داد: اما مادرم اصرار داشت که باید به دکتر مراجعه کنم ولی من قبول نمی کردم. تا اینکه روز حادثه با دو مددکار بهزیستی تماس گرفت و از آنها کمک خواست. در یک لحظه عصبانی شدم و ناخواسته او را کتک زدم. بعد از فرار هم نزد پدرم که مدت هاست از ما جدا شده، و در شهرستانی زندگی می کند، رفتم. وی ادامه داد: با گذشت حدد یک ماه از ماجرا، به این تصور که آب ها از آسیاب افتاده و پلیس دیگر در تعقیب من نیست به خانه برگشتم که دستگیر شدم.

این متهم ۲۷ ساله پس از اقرار به قتل، در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار گرفت.