تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۴۰۳ - ۰۱:۲۹

زرشکی ٣ تا، ٢ تا دارچینی کمرنگ، قهوه‌ای سر جاش، بیدی روی خاکی، یکی پس، یکی جاش، ریشه سفید سر جاش، یه بیدی پهلوش، ۵ تا سفید، یه دودی کمرنگ، بیدی روی ریشه آبی... عادت دارد پشت‌دار بخواند، حتی وقتی فقط خودش پای‌دار قالی نشسته است.

همشهری آنلاین- رابعه تیموری: درست مثل روزهایی که دسته‌جمعی به کمک دخترهای بافنده‌ای می‌روند که به بافت حاشیه قالی رسیده و باید به رسم قدیمی قالیبافان قلعه، رج‌های آخر را با هم ببافند. در این مواقع حتی اگر گلیم چاک‌دار روی دار باشد و نقشه کاغذی نداشته باشد، نوشین رج اول به دوم نرسیده نظم و سیاق نشستن گره‌ها در کنار هم را پیدا می‌کند ودختران بافنده قلعه به آواز نقشه‌خوانی او تند و فرز رج روی رج می‌نشانند تا به ظهر نرسیده قالی را از دار پایین بیاورند. حتی وقتی نوشین درس می‌خواند و دانشگاه می‌رفت، قالی روی دارش به ته نرسیده، دار تازه را برپا می‌کرد. نوشین در رشته حسابداری تحصیل کرده و خوب می‌داند سهم بافنده‌ها از قیمت‌های میلیونی فرش دستبافت بیشتر از مقدار ناچیزی است که نصیبشان می‌شود، ولی عشق به طرح و نقش قالی او و بسیاری از دختران دانشگاه رفته قلعه را رها نمی‌کند و در کنار باغداری و کشاورزی به این عشق پرمرارت مشغولند. قالیبافی میراثی است که از گذشتگان ایل اینانلو برای زنان قلعه محمدعلی خان به یادگار مانده، اما این هنراصیل دخترکان تحصیلکرده روستا، تنها دارایی این همسایه سرسبز پایتخت نیست و فراوانی باغ‌های پربرکت انار و پسته و شمار بسیار جوانان دانشگاه رفته‌ای که به کشاورزی و باغداری مشغولند، نام قلعه محمدعلی خان را بلندآوازه کرده است:


تیغه قلاب و ضرب دف

شاخه‌های درختان انار از پشت دیوارهای کاهگلی باغ‌ها به کوچه سرک کشیده‌اند و مردان قلعه مشغول چیدن بار درختان پسته روستا هستند. باید کوچه باغ‌های باصفای قلعه را یکی‌یکی پشت سر بگذاری تا به وسط قلعه و خانه باصفای خانواده اینانلو برسی. صدای کوبیدن دف بر چله‌های قالی از لای در نیمه‌باز اتاق ته حیاط به گوش می‌رسد. نوشین تازه‌دار را بر پا کرده و هنوز به بافت حاشیه‌های آن مشغول است. هر بار که دستش را لابه لای چله‌های چند لا می‌دواند، رشته‌های نخ را میان دو تاری که روی انگشتش نگه داشته پیچ‌وتاب می‌دهد تا مانند غنچه‌ای نقلی روی چله‌های سفید رنگ جا خوش کنند. وقتی تارهای سفید و نخ‌های رنگی به هم پیچیدند، به اشاره تیغه قلاب نخ‌های اضافه را جدا می‌کند تا دویدن دف فلزی بر روی رج‌ها را کند نکنند. دف که به ضرب و منظم روی تار و پود قالی زخمه می‌زند، تارهای نازک، قرص و محکم روی پودهای ضخیم سفید رنگ می‌نشینند. علاج پشم‌های اضافه که از لابه لای گره‌ها بیرون می‌زنند، کشیدن اره روی نخ‌های تابیده گره‌ها است تا آنها را به قشویی تند و فرز، صاف و یکدست کنار هم بنشاند. حالا باید خط کش چوبی پا به پای قیچی روی پودها بلغزد تا رج ناصافی نداشته باشد و گلیم سرکج نشود. نوشین تازه‌دار گلیم ورنی را برپا کرده وهنوز مانده تا گلوله‌های نخ رنگارنگی که از رنگ بند بالای دار آویخته به ته برسند، ولی او می‌خواهد نقش دو طاووس را ببافد که بی‌واهمه عقاب تیزچشمی که بالای سرشان در پرواز است، با پرهای براق سبز و قرمزشان وسط زمینه لاکی گلیم جولان دهند.


جهازبران آبرومندانه

بسیاری از دختران روستا قبل از رسیدن فصل انارچینی و پسته چینی، قالی‌های‌شان را از دار پایین آورده‌اند تا بافت قالی کشدار نشود، ولی نوشین با آن که از سحر تا چاشت برای کمک به برادرش به باغ می‌رود، باز هم هر روزتا غروب می‌تواند لااقل ٣٠ رج ببافد و به بهار نرسیده گلیم طرح طاووسش را برای فروش به علی خان فرش فروش بسپارد. برادر نوشین تحصیلکرده و فارغ‌التحصیل رشته مهندسی برق است، ولی مانند خواهر کوچیکه خانه نتوانسته روستای پدری اش را ترک کند و پی می‌زنشینی برود. بسیاری از دختران قلعه به رسم مادران‌شان فرش‌های دستبافت خود را نمی‌فروشند تا موقع جهازبران سرشان را بالاتر بگیرند و به شمار بالای دستبافت‌های خود بنازند، ولی نوشین از سود اندک فروش قالیچه‌ها و گلیم‌های نفیسش ظرف و ظروفی امروزی تهیه کرده تا اول زمستان که به خانه بخت می‌رود، جزء جهیزیه پر و پیمانش باشند.


یک قدم جلوتر از گذشتگان


نوشین از ٧-٦سالگی وقتی از درس و مشقش خاطرجمع می‌شد، پشت‌دار گلیم‌های چاک‌دار و ورنی می‌نشست و تند و فرزتر از مادر و خواهرش زری قالی و گلیم می‌بافت. وقتی هم زری به خانه بخت رفت، نفیس‌ترین قالیچه‌های جهیزیه اش هنر دست آبجی کوچیکه بود، ولی مشغله‌های قالیبافی سبب نشد نوشین در درس و مشق از همسن و سالانش عقب بماند و مدیر و مسئولان دبیرستان یقین داشتند دختر ته تغاری خانواده اینانلو در کنکور آنها را روسپید می‌کند. پدر نوشین و قدیمی‌های قلعه از ایلیاتی‌های دشت مغان هستند و در اولین سال‌هایی که در قلعه محمدعلی خان جاگیر شدند، درحالی‌که تعداد مدارس پایتخت به تعداد انگشتان دست هم نمی‌رسید، بزرگان ایل اینانلو برای قلعه مدرسه‌آباد و پربروبیایی ساختند که بسیاری از پیشینیان روستا در آن تحصیل کردند. حالا از این مدرسه قدیمی به جز چند دیوار و ستون گلی شکسته اثری باقی نمانده و نوشین و دختر و پسرهای هم سن و سالش در مدارس حسن‌آباد تحصیل کرده‌اند. نسل‌های مختلف روستا از همسالان شهرنشین‌شان عقب نمانده‌اند، ولی همدوره‌های نوشین یک سروگردن از بزرگترهای قلعه محمدعلی خان جلوترند. در میان آنها کمتر کسی است که تحصیلات آکادمیک نداشته باشد و با وجود داشتن مدارک دانشگاهی در رشته‌های هنری، ادبی و فنی مهندسی به قالیبافی، باغداری و کشاورزی در روستای آبا و اجدادی خود مشغولند.



بیمه قالیبافی مزیت شغل قالیبافان

رج روی رج زدن و بافتن فرش دشوار است و سهم اندک بافنده‌ها از قیمت‌های میلیونی فرش و گلیم‌های دستبافت باعث شده تعداد زیادی از دخترکان نوجوان و تازه رس قلعه محمدعلی خان در دنیای مشاغل نوین پی کسب‌وکاری نان و آب دارتر بروند، ولی نوشین و بسیاری از جوانان تحصیلکرده همسن و سالش که پای رفتن از زادگاه خود را ندارند، نتوانسته‌اند از هنر و مشغله قدیمی زنان عشایر دشت مغان دست بکشند و در کنار پرورش انار و پسته در باغ‌های قلعه به بافت فرش هم مشغولند. بیمه قالیبافی مزیت غنیمتی است که نوشین و دیگر فرش بافان قلعه از آن برخوردارند و سبب می‌شود با وجود درآمد اندک رنج بافندگی را به‌جان بخرند، اما اگر نهادهای مسئول برای تامین لوازم برپا کردن دار قالی و فروش محصولات نفیس بافندگان پای کار نباشند، شاید در آینده‌ای نه‌چندان دور در قلعه محمد علی خان هم مانند بسیاری از روستاها و آبادی‌های کشور، شاهد زوال این هنر اصیل باشیم.

بیشتر بخوانید:یادگار پدر فرش نوین ایران