همشهری آنلاین- رابعه تیموری: جوانان عشق ماجراهای بزنبزن که دنبال فیلمی با ته مایه داستانهای پلیسی بودند میتوانستند در یکی از سالنها قفس طلایی را تماشا کنند و اگر پدر و مادری جنوب شهری همراه بچههای قد و نیم قدشان به مرکز شهر آمده بودند تا در خوش مسیرترین سینمای شهر فیلمی تماشا کنند و آسوده به خانه برگردند، حتما فیلم شهر موشها را انتخاب میکردند. یکی از سالنها هم همیشه در قرق جوانان کتابخوانی بود که به بوی فیلم و کتاب گاه و بیگاه از میدان انقلاب سر درمی آوردند و اگر آن روز سر ناسازگاری با هنر هفتم را نداشتند، حتما فیلم آذر، شهدخت، پرویز و دیگران را میپسندیدند... قدم نامبارک کرونا که به تهران رسید، سالنهایش یکییکی تعطیل شدند و کرکره اش را پایین کشیدند تا بعد از برچیده شدن بساط کرونا دوباره مردم شهر آن جا جمع شوند و با هم فیلم ببینند، اما این اتفاق نیفتاد و حتی حالا که مدتها از روزهای تلخ شیوع کرونا گذشته و حیات ازدسترفته به بسیاری از مشاغل در حال اغما بازگشته، باز هم در سینما مرکزی بسته مانده است:
کتاب، سینما و کمی حال خوش
کرکره فروشگاههای مختلف دور میدان، ساعتها پیش بالا رفته و بوی فلافلهای سرخ شده پشت ویترین اغذیه فروشیها و رایحه عطرها و ادکلنهای تند عطرفروشیهایی که در ضلع جنوبی میدان ردیف شدهاند، در هم پیچیده است. نگاه عابران عجول و شتابزده که به کرکره بالا نرفته سینما گره میخورد، بیاختیار تا تابلوهای رنگورورفته پیشانی کرکرههای بسته کشیده میشود: «سینما مرکزی، سالنهای ١-٢ و٣.... بنیاد خیریه کامرانی» انگار کار و کسب دستفروشانی که پشت در بسته سینما مشغول چانهزنی با مشتریان هستند، رونق گرفته و زیر تابلوی شکسته و غبارگرفته بالای سرشان مشغول کاسبی هستند. بسیاری از آنها تازه از میدان سر درآوردهاند و پیش از تعطیلی سینما پاتوق دیگری داشتهاند، اما رضا از قدیمیهای میدان است و ٤-۵ سال پیش که فیلمهای سینمایی روز بر پرده سالنهای سینما مرکزی اکران میشد، او روبروی سینما به فروش تجهیزات تلفن همراه مشغول شده است. رضا هنوز هم همانجا کاسبی میکند، ولی دیگر از مشتریان ثابتش خبری نیست. او میگوید: «اینجا قبلا پاتوق بود و بسیاری از مشتریان ثابت من جوانان عشق فیلم یا خانوادههایی بودند که بهدنبال تفریحی نهچندان گران برای فرزندانشان میگشتند، ولی حالا هر روز آدمهای تازه اینجا میبینم. آدمهایی که فقط رهگذرند و شاید تا مدتها دوباره گذرشان به اینجا نیفتد.»
شادترین روزهای مدرسه
به قول جوان سبزهرویی که کمی آن طرفتر از در بسته سینما مرکزی عطر و ادکلنهای وطنی و خارجی میفروشد، بسته شدن در سینما مرکزی حالوهوای میدان را تغییر داده است: «تا وقتی سینما باز بود، عصر روزهای تعطیل و غیر تعطیل اینجا پر میشد از دانشجویانی که برای تماشای فیلم گذرشان به میدان انقلاب افتاده بود و کمی زودتر از شروع سانس سالنهای سینما یا در کتاب فروشیها پرسه میزدند یا در کافهها برای نوشیدن قهوه دور هم جمع میشدند، حالا نه شکل و شمایل کافه روهای میدان به دانشجو جماعت شبیه است نه کتاب فروشیها چندان پرمشتری هستند.» او خوب بهخاطر دارد که تا چند سال پیش وقت و بیوقت کنار خط عابر پیاده روبروی سینما چند اتوبوس بهدنبال هم ردیف میشدند و یکباره خیابان پر میشد از دانشآموزان قد و نیم قد خندانی که فارغ از درس و مدرسه با کوله پشتیهای پر از تنقلات به سینما میآمدند تا در آن جا یک اردوی تفریحی با طعم فیلم داشته باشند.
ساندویچ غیربهداشتی و فیلم درام
در ضلع جنوبی میدان انقلاب شمار اغذیه فروشیها فراوان است، اما تا زمانی که چراغ ۵ سالن سینما مرکزی روشن بود، ساندویچهای ارزانقیمت روی دستفروشندگانشان نمیماندند.
به قول علی برای بسیاری از عشق فیلمها تماشای فیلم درام فقط با چاشنی یک ساندویچ نهچندان بهداشتی و نوشابه تگری مزه میدهد. علی جزئیات داستان همه فیلمهایی را که در سالنهای مختلف سینما مرکزی تماشا کرده بهخاطر دارد و حتی میتواند صحنههای مختلف فیلمها را با جزئیاتشان توضیح دهد. او که پیش از تعطیلی سینما هم در همسایگی آن به فروش کتابهای جورواجور مشغول بوده، بارها به خرج بلیط فروش دست و دلباز آن فیلمهای طنز و اکشن تماشا کرده است. علی هنوز از بازگشایی سینما ناامید نشده و میگوید: «تا وقتی تابلوی سینما را برنداشتهاند ما امیدواریم. شاید وارثان آقای کامرانی بخواهند یادگار او را باز هم سرپا نگه دارند.»
یک تحلیل کارشناسی
نظر منصور کریمی بیراه نیست که اعتقاد دارد نیت خیر مرحوم سیف الله کامرانی، بنیانگذار سینما مرکزی و بنیاد خیریه کامرانی، باعث شده بود بسیاری از دوستداران هنر هفتم سینما مرکزی را برای تماشای فیلم انتخاب کنند. او میگوید: «همان عبارت بنیاد خیریه کامرانی که با خط ریز زیر تابلوی سینما نوشته شده به مشتریان سینما یادآوری میکرد با درآمد این مرکز سالمندان و معلولان کمدرآمد زیر پوشش بنیاد خیریه کامرانی قرار میگیرند و شما در همین لحظه که مشغول تفریح هستید یک عمل خیرخواهانه انجام میدهید.» منصور در دوران دانشجویی اهل سینما رفتن بوده و در سالهایی که تازه دانشجوی رشته ادبیات دانشگاه تهران شده بود گاه و بیگاه همراه همکلاسیهایش راهش را به طرف ضلع جنوبی میدان کج میکرد و با هم به تماشای یکی از فیلمهای خوب یا بداکران شده در سینما مرکزی مینشستند، ولی از وقتی کاسب شده انگار هوای سینما رفتن هم از سرش افتاده. به قول خودش فیلم دیدن فقط در این سینمای شلوغ و همراه همکلاسیهای پایه رشته ادبیات میچسبید و مزه میداد. منصور میگوید: «این سینما در طول ٦ دهه فعالیتش همیشه از سینماهای خوب تهران بوده و چون درآمد آن صرف اداره آسایشگاه قدس میشد، گروههای مختلف این سینما را برای گذراندن اوقات فراغتشان انتخاب میکردند.»
تجدید خاطرات به شرطها و شروطها
با شیوع ویروس کرونا وارثان مرحوم سیف الله کامرانی به خطر نیفتادن سلامتی مردم را بهعنوان دلیل تعطیلی سینما مرکزی اعلام کردند، ولی حالا که با وجود پایان دوران کرونا باز هم تعطیل مانده، آنها بهصورت رسمی و غیررسمی هزینههای هنگفت بازسازی سالنها و رکود بحرانی صنعت سینماداری در سالهای اخیر را باعث تعطیل ماندن این مرکز سینمایی محبوب و پرخاطره میدان انقلاب مطرح کردهاند. قرار بود سود نمایش فیلم در سینما مرکزی، رسیدگی به معلولان و سالمندان تحت پوشش بنیاد خیریه کامرانی را آسانتر کند، اما زیانده شدن این مرکز سینمایی سبب شد وارثان نیکوکار مرحوم کامرانی از سود نداشته آن دل بکنند و به این دلخوشی قناعت کنند که یادگار پدر هنردوستشان اگر عصای دست آنها نشده، ولی حال مردم این شهر را بهتر میکند. حالا که دست تقدیر از آستین ویروس کرونا بیرون آمده و خانواده کامرانی پرهیز و مقاومت چندینساله برای تعطیلی این مرکز هنری زیانده را شکستند، به نظر میرسد اگر متولیان فرهنگ و هنر و صنعت سینمای کشور دست بانیان و گردانندگان هنردوست این مرکز فرهنگی را نگیرند، شاید از زمین بلند شدن و رونق دوباره آن به سادگی میسر نشود و خاطرات خوش گذشته در ذهن مشتریان پروپاقرص سینما مرکزی دیگر جان نگیرند....
بیشتر بخوانید:گزارشی از یکی از المانهای میدان انقلاب | سینماهایی که همچنان تعطیل مانده اند