به گزارش همشهری آنلاین حسن رشوند در یادداشتی نوشت:
«کاندولیزا رایس» وزیر خارجه دولت بوش در بحبوحه جنگ ۳۳ روزه حزبالله لبنان با رژیم صهیونیستی در تابستان ۲۰۰۶(مرداد ۱۳۸۵) در حالی که هواپیماهای رژیم اشغالگر، تحت حمایتهای آمریکا بمبهای چند تنی خود را بر سر مردم مظلوم لبنان میریختند، به منطقه سفر کرد و سرمست از تصور پیروزی صهیونیستها، با هرگونه پیشنهاد آتشبس مخالفت کرد و جملهای گفت که اکنون پس از ۱۸ سال از آن تاریخ، حالا که به سن کهنسالی ۷۰ سالگی رسیده، برای ناپختگی و توهّم خود در آن مقطع زمانی از بیان این جمله شاذ، باید خود را سرزنش کند. در آن شرایط که تصور میشد رژیم صهیونیستی دست برتر را در جنگ ۳۳ روزه دارد، رایس برقراری آتشبس در جنگ ۳۳ روزه را منوط به خلع سلاح حزبالله دانسته و گفته بود: «بحران اخیر و جنگ اسرائیل و حزبالله، درد زایمان تولد خاورمیانه جدید است.» البته بسیاری در همان زمان که رایس این جمله را گفت به او گفتند؛ از آنجا که رایس هیچوقت تجربه درد زایمان را در طول عمرش نداشته، یا درد زایمان نمیداند چیست یا خاورمیانه- بخوانید غرب آسیا- را نمیشناسد!
تحولات منطقه در طول این ۱۸ سال نشان داد آن زایمانی که رایس بهدنبال آن بود و رژیم کودککش صهیونیستی برای رسیدن به چنین مولود نامبارکی انتظار میکشید، اتفاق نیفتاده که اگر اتفاق میافتاد و این فرزند ناقصالخلقه آمریکایی- صهیونیستی به دنیا میآمد بزرگ کردن آن تا ابد بر دوش کشورهای منطقه از جمله متحدان عرب واشنگتن بود! اما در رابطه با اتفاقاتی که در طول این دو دهه پس از جنگ ۳۳ روزه در منطقه افتاد و نتوانست خواسته مثلث شوم آمریکایی- صهیونیستی- مرتجعین عربی را تحقق بخشد، نکات گفتنی زیادی است که بازخوانی آن دلیل شکست بزرگ خاورمیانه جدیدی که مقامات آمریکایی و صهیونیستی بهدنبال آن بودند.
۱- پس از شکست صهیونیستها در جنگ ۳۳ روزه با ضرب شست سیدالشهدای مقاومت سید حسن نصرالله و مستشاری سردار مقاومت، شهید حاج قاسم سلیمانی در سال ۲۰۰۶، صهیونیستها در لاک انزوا فرو رفتند و پس از آن، همه تلاششان این بود تا بتوانند روحیه داخلی خود را با چنگ و دندان نشان دادن به جریان مقاومت با حمله به غزه در جنگ ۲۲ روزه در سال ۲۰۰۹ و بهدنبال آن جنگ ۵۱ روزه درسال ۲۰۱۴ که تروریستهای داعش به نیابت از آمریکا و اسرائیل بخشی از مقاومت را در عراق و سوریه درگیر کرده بودند، نشان دهند. با این امید که هنوز راهبرد خاورمیانه جدید از دستور کار خارج نشده است. اما همه میدانستند که با جنگ ۳۳ روزه حزبالله، ناقوس مرگ صهیونیستها به صدا درآمده است و کسی را یارای کمک به این موجود در حال احتضار نیست.
۲- اعلام پایان سیطره داعش توسط شهید عزیز حاج قاسم سلیمانی در ۳۰ آبان ۱۳۹۶ و پایین کشیدن پرچم این گروه آمریکایی - صهیونیستی در «ابوکمال»، آمریکاییها را برآن داشت تا برگ دیگری از سیاست نخ نمای خود را رو کنند و نشان دهند آنها چندان هم دستشان خالی نیست و میتوانند این بار با برگ توافقنامه «ابراهیم» و «معامله بزرگ قرن» همان هدفی را که در جنگ ۳۳ روزه لبنان و جنگهای پس از آن در غزه نتوانسته بودند به دست آورند را حاصل کرده و از این رهگذر، شاید بار دیگر خاورمیانه جدید با مختصات مورد انتظار «رایس» را محقق کنند. در این مسیر، از کشورهای «پونسی» منطقه همچون بحرین، امارات شروع کردند و در همان ابتدای کار برای کشورهای بزرگ منطقه مثل عربستان، مصر و... با دیوار بلندی از بیاعتمادی و یا ترس از واکنش ملتهای خود مواجه شدند که طوفانالاقصی و جنایات رژیم صهیونیستی در یک سال اخیر، خط بطلانی بر همه آن توافقات نیمبند کشید.
۳- امروز منطقه در شرایطی است که رژیم صهیونیستی فقط دست و پا
میزند تا خود را نجات دهد. نه از توافق ابراهیم خبری است، نه از عقبنشینی حماس و دیگر گروههای مقاومت با وجود از دست دادن بخشی از رهبران خود و ۷۰ درصد تخریب منازل و زیر ساختهای باریکه ۳۶۵ کیلومتری غزه. ماشین کشتار رژیم صهیونیستی هرچه بیشتر میکشد، مردم بر خواسته خود پایدارترند. اسرائیلی که روزگاری برای آزادی یک سرباز اسیر خود از دست نیروهای مقاومت دهها میلیون دلار خرج میکرد تا فلان سرباز را آزاد کند یا کوچکترین خبری از «ران آراد» آن خلبان مفقود شده خود به دست آورد، امروز در شرایطی قرار گرفته که براساس آمار شرکت بیمه رژیم که در روزنامه «یدیعوت آحارنوت» منتشر شده است، دست کم بیش از ۱۲۰۰ کشته و ۱۲ هزار ۷۲۸ نفر قطع عضو را داشته است به گونهای که ناچار به ترک ارتش شدهاند. رژیمی که برای آزادی یک سرباز، خود را به آب و آتش میزد امروز باید ذلت اسارت حداقل ۲۰۰ اسیر در دست حماس را به جان بخرد. اخیرا نتایج یک نظرسنجی از شهرکنشینان ساکن در سرزمینهای اشغالی نشان میدهد که ۸۶ درصد آنها که در یک سال اخیر خانههای خود در اطراف غزه و در شمال فلسطین را ترک کرده اند، گفتهاند حتی پس از توقف جنگ به دلیل بیم از حملات دوباره مقاومت غزه و لبنان، هرگز به خانههای قبلی خود در این مناطق باز نمیگردند. ۶۲ درصد از آنها گفتهاند دیگر هرگز در اسرائیل احساس امنیت نمیکنند و ۴۲ درصد گفتهاند هیچ اعتمادی به وعدههای ارتش مبنی بر غلبه اسرائیل بر مقاومت غزه و لبنان ندارند و ۳۵ درصد گفتهاند حماس را در جنگ کنونی غزه، پیروز نهائی میدان میدانند.
آیا با این شرایط، امیدی بر ادامه حیات رژیم صهیونیستی میرود و آیا این خاورمیانه همانی است که «رایس» نوید آن را داده بود یا خاورمیانهای در حال ظهور و بروز است که هر روز باعث تبلور جریان مقاومت در منطقه و در نقطه مقابل آن، تنگنای امنیتی برای رژیم صهیونیستی و فروپاشی این رژیم و پایان سیاستهای آمریکا در منطقه است.
۴- امروز که به پرونده منطقه از کشورهای سواحل دریای مدیترانه یعنی فلسطین، لبنان و سوریه گرفته تا کشورهای متصل به این جبهه همچون عراق و آنسوتر، یمن سرافراز در گذرگاه استراتژیک بابالمندب رجوع و میوههای به بار نشسته آن را نظاره میکنیم، تازه میفهمیم که «میدان» شهید حاج قاسم و شهید سید حسن نصرالله، چه بلایی را سر جبهه کفر آورده که در یک سال گذشته از هیچ جنایتی فروگذار نکردهاند. اگر میخواهیم جایگاه ایران را در این جبهه بهتر درک کنیم کافی است به این جمله «رابرت فیسک» سرمقاله نویس روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت» که از قضا یک یهودی بود و در اوج حملات داعش در سوریه و عراق گفته بود «ایران قدرتمندترین کشور منطقه خواهد بود» و در تشریح وضعیت کشورهای منطقه تأکید کرده بود «در شرایطی که عربستان سعودی در منطقه به دنبال قلدری کردن و وزرای اسرائیلی رفتارهای دیوانهوار و داعش به کشتار در منطقه مشغول است، ایران همچون یک صوفی نجیب رفتار میکند و از دریای مدیترانه، منطقه خلیجفارس را مدیریت میکند». آن روز برای خیلی افراد این جمله رابرت فیسک به عنوان یک تحلیلگر رسانهای در غرب، نه یک تحلیلگر داخلی، باورپذیر نبود، اما امروز که رژیم صهیونیستی را در شرایطی میبینیم که با وجود خالی کردن بیش از یکصد تن بمب بر سر مردم مظلوم جنوب لبنان و هزاران تن بمب بر سر مردم بیپناه غزه هنوز نتوانسته به اهداف خود از یک سال جنگ برسد، تازه متوجه میشویم چگونه مستشاران نظامی جمهوری اسلامی از کنار دریای مدیترانه توانستهاند هزاران کیلومتر آنسوتر امنیت را در خلیجفارس برای ما به ارمغان آورند و موشکهای سپاه در وعده صادق ۱ و ۲ چگونه توانسته از خلیجفارس و خاک ایران پشتوانهای برای جبهه مقاومت در فلسطین، لبنان و مردم مظلوم این منطقه باشد.
۵- امروز وقت اعتراف به قدرتمندی ایران و جبهه مقاومت است. صحبتهای فاش شده اخیر نتانیاهو در جلسه خصوصی با اعضای نظامی و اطلاعاتی رژیم که صوت آن به بیرون درز پیدا کرده، گویای این واقعیت است که دشمن صهیونیستی به از دست رفتن ابهت پوشالی خود معترف است. او در این جلسه گفته؛ حملات ایران باعث شده که ابهت و بازدارندگی ما از بین برود. اگر نتوانیم به حمله ایران پاسخ بدهیم، حجم ترس در داخل اسرائیل بیشتر میشود و این خطرناک است. اما برای پاسخ به ایران دو مسئله را باید در نظر بگیریم: اول اینکه پاسخ باید در سطحی باشد تا ایران حمله مجدد نکند. فقط باید حمله اتفاق بیفتد، حالا این حمله میتواند یک جایی به صورت سطحی باشد. دوم اینکه این حمله باید در رسانه بزرگنمایی شود و بزرگ جلوه داده شود تا تاثیر رسانهای بگذارد. اکنون که دشمن صهیونیستی بر اقتدار و توان ایران و کلیتر از آن جبهه مقاومت اعتراف میکند، خوب است دیگرانی هم که خجالت میکشند اعتراف کنند، خجالت را کنار گذاشته و اعتراف کنند که از جبهه مقاومت شکست خوردهاند.