به گزارش همشهری آنلاین، جوان نوشت: حمیدرضا جلاییپور، فعال سیاسی اصلاحطلب خواستار آن شده که برای آنچه او «احیای دیپلماسی» نامیده، کسی همچون محمدجواد ظریف «دائم باید با اختیارات کامل در سفر باشد». او طی یادداشتی در روزنامه اصلاحطلب هممیهن پیرامون چگونگی مواجهه ایران با تهدیدات رژیم صهیونیستی این مطلب را بیان کرده است. چنین پیشنهادی، صرف نظر از نکات قابل نقد دیگر، در واقع راهاندازی یک جریان دیپلماسی موازی با وزارت خارجه است و میتواند حامل این پیام پنهان از سوی اصلاحطلبان باشد که ما نحوه کار عباس عراقچی و وزارت خارجه دولت پزشکیان را قبول نداریم.
جلاییپور در یادداشت خود با بیان اینکه ایران به جای قدرت موشکی و پهپادی، باید بر دو ستون کسب رضایت مردمی و احیای دیپلماسی تکیه کند، مینویسد: «احیای دیپلماسی یعنی اینکه ما در یک سال آینده در رویارویی با اسرائیل فقط نمیخواهیم از نیروی نظامی - موشکی خود بهره بگیریم، بلکه میخواهیم از طریق تقویت روابط دیپلماتیک به کشورهای عربی، چین، اروپایی و امریکا بباورانیم که ما دنبال احقاق حقوق فلسطینیان از طریق نظم موجود بینالملل هستیم. همچنین، دیپلماتهای ما در یک سال آینده باید در برابر راههای موردنظر اسرائیل (نقشه جدید خاورمیانه نتانیاهو) از راههای موردنظر ایران دفاع کنند.»
این یادداشت میافزاید: «دیپلماتهای ورزیده ما مثل جواد ظریف دائم باید با اختیارات کامل در سفر باشند و کلیشههایی را که علیه ایران شکل گرفته، خنثی کنند.»
نکته اول درباره پیشنهاد جلاییپور این است که آیا دیپلماسی ایران مرده است که حال نیاز به احیا داشته باشد؟ طبعاً زمانی در خصوص احیای امری سخن گفته میشود که آن امر زنده نباشد. تا سه سال پیش که سکان دیپلماسی ایران در دستان همین محمدجواد ظریف بود و لابد جلاییپور نقدی به آن دوران ندارد. سه سال دولت شهید رئیسی و وزارت شهید امیرعبداللهیان هم که دیپلماسی ایران از قضا قوت بیشتری گرفت و ایران عضویت در سازمانهای بینالمللی، تعامل با همسایگان و دفاع دیپلماتیک از حق قانونی مردم فلسطین را با قوت بیشتری پیگیری کرد.
جلالیپور احیای دیپلماسی را احقاق حقوق فلسطینیان از طریق نظم موجود بینالملل و نیز بیان راههای موردنظر ایران میداند. آیا امیرعبداللهیان در این سه سال و خصوصاً در هشت ماه پس از طوفانالاقصی تا هنگامهای که در قید حیات بود، همین کار را نمیکرد؟ تا جایی که با سقوط بالگرد و شهادت امیرعبداللهیان بسیاری او را پدر کودکان غزه نامیدند و فلسطینیان برای از دست دادن یک یاور دیپلماتیک مهم تأسف خوردند. پس جلاییپور چه میخواهد؟
(یک سؤال مهم داخل پرانتز باید پرسید که مجال بررسیاش اینجا نیست و آن اینکه آیا تلاشهای دیپلماتیک مانع ترور فرماندهان ما یا حمله رژیم صهیونیستی به سفارت ما در دمشق شد؟).
اما نکته مهمتر آنکه جلاییپور برای انجام کار دیپلماتیک مشخصاً از محمدجواد ظریف نام میبرد. کسی که اکنون هیچ جایگاه رسمی در دستگاه سیاست خارجی ایران ندارد. ظریف با کدام عنوان و سمت راهی کشورهای مختلف شود؟ مگر کشور وزیرخارجه ندارد؟! و مگر همین وزیر خارجه اکنون مشغول چنین امری نیست؟ سیدعباس عراقچی، تاکنون به هفت کشور منطقهای سفر کرده تا سران کشورها را از خطر اسرائیل آگاه کند.
به نظر میرسد مواضع انقلابی عباس عراقچی چندان مورد پسند اصلاحطلبان تندرو نیست و، چون به دلایل متعدد نمیخواهند صریح و علنی علیه پزشکیان و عراقچی و سیاست نظام در برابر رژیم صهیونیستی، موضع بگیرند، مدل دیگری را برگزیدهاند و آن
مطرح کردن ظریف برای انجام اموری است که قانوناً بر عهده وزارت خارجه است و با ساخت جریان موازی میخواهند وزارت خارجه را به حاشیه ببرند.
نکته جالب توجه دیگر این است که آیا ظریف هشت سال وزیر خارجه نبود؟ و آیا توانست همه امور را با دیپلماسی پیش ببرد؟ پس چرا در حالی که ظریف دنبال نشستن پشت میز مذاکره با امریکاییها بود، دولت امریکا فرمانده نیرو قدس ایران را ترور کرد؟
تجربه شکست خورده برجام هم به عنوان اوج هنر دیپلماسی ظریف پیش روی ماست؛ لذا طرح ظریف به عنوان فرد موازی یا شاید هم جایگزین نه تنها در شرایط حساس منطقهای به احیای دیپلماسی منجر نمیشود، بلکه میتواند با دوقطبیسازی در سیاست خارجی کشور و تشدید اختلافات داخلی، پیام ضعف به دشمنان مخابره کند.