همشهری آنلاین-لیلا شریف: داستان این است که تلاش برای هنرمند یا ورزشکارشدن فرزندان هرچند در تابستان به نقطه اوج خود میرسد، اما همزمان با مدرسهرفتن بچهها از شدت آن چندان کم نمیشود و دانشآموزان برای آموختن مجموعهای از دانشها و تواناییهایی که والدین «مهم» تشخیص میدهند، باید ساعتهای طولانی پس از مدرسه را در کلاسهای آموزشی بگذرانند.
نگرانم فرزندم از بقیه بچهها عقب بماند
3روز در هفته بعد از مدرسه دنبال پسر 9سالهاش میرود تا او را بهسرعت به کلاس موسیقی نزدیک خانه برساند؛ روزهای دیگر هم نوبت کلاس ورزش است. فاطمه که 2فرزند دارد، پسرش را با هر ترفندی شده است به رفتن به کلاسهای بعد از مدرسه راضی کرده تا مبادا از همکلاسیهایش عقب بماند.
او در مورد دلیل فشردگی کلاسهای غیردرسی فرزندش به همشهری میگوید: «واقعیت این است که همسنوسالهای پسرم خیلی کلاس میرن. میترسم یکوقت نسبت به آینده بچهام کمکاری کرده باشم. الان همه بچهها کلاس زبان و ورزش میرن و کنارش هم یکسری کلاسای موسیقی و هنر رو ثبتنام میکنند.»
این تنها روایت فاطمه نیست و مرجان هم با چنین هراسی فرزندش را به کلاسهای آموزشی میفرستد؛ «خودم خیلی دوست ندارم که پسرم اینقدر کلاس بره؛ اما چه کار کنم که خانوادهام به من عذاب وجدان دادن. اون زمان که پسرم کلاس خاصی نمیرفت، مدام من رو میترسوندند که تو فکر آینده بچهات نیستی؛ همه بچهها کلی کلاس میرن اما بچه تو نه! الان چندساله که بچهام بعد مدرسه چند ساعت کلاس زبان و ورزش میره. میبینم یه روزایی خیلی خسته میشه؛ اما خب باید بره که از همسنهاش عقب نمونه.»
کلاس رفتن دخترم اولویت خانواده است
همانطور که کلاسهای بیوقفه و فشرده بعد از مدرسه برای برخی از دانشآموزان فشارهای روحی و جسمی به همراه دارد، خانوادهها هم با فشارهای مالی درگیر میشوند؛ اما هراس کمبود تواناییهای فرزندان برای ورود به جامعه موجب شده است که بسیاری، هرچند با سختی، خود را در این مسیر نگه دارند. ریحانه جزو آن مادرهایی است که علاقه به کلاسهای متعدد دارد و میخواهد استعداد دخترش در عرصههای مختلف کشف شود. او به همشهری میگوید: «خانواده ما شرایط مالی متوسطی داره؛ اما همیشه اولویتم کلاسای دخترمه. بعضی از کلاسا رو براساس علاقه خودش انتخاب میکنم و بعضیها رو هم من و پدرش نظر میدیم. کلاس چرتکه، ژیمناستیک، طراحی خلاق، زبان و سفالگری چند تا کلاسی هستند که دخترم از پنجسالگی تا الان که هشتساله است، رفته.»
از کلاس بعد مدرسه متنفرم
در کنار بچههایی که برنامههای فشرده و متنوع کلاسهای غیردرسی را قبول کردهاند، کم نیستند بچههایی که این کلاسها به فهرست کابوسهای شبانهشان اضافه شده است.
رومینا که در یکی از مدارس شناختهشده تهران درس میخواند، بهدلیل علاقه پدر و مادرش مجبور است بعد از ساعت مدرسه راهی کلاسهای رنگارنگ شود؛ «مدرسه من ساعت 3بعدازظهر تموم میشه و بعد مدرسه باید سریع خودم رو به کلاسای زبان، اسکیت و موسیقی برسونم. این ماجرا برای من خیلی سخته و چندبار با مامان و بابام دعوام شده تا حداقل یکی از این کلاسا رو نرم.»
این دانشآموز 13ساله روایت میکند که خیلی از همکلاسیهایش چنین احساسی دارند؛ اما بهخاطر اصرار مادر و پدرشان باید به این کلاسها بروند؛ «من خودم اسکیت رو دوست دارم و چند ساله با علاقه میرم؛ اما خیلی روزا شده که با گریه به کلاسای دیگه رفتهام. از وقتی که درسهای مدرسهام سنگین شده، دیگه برام انرژی نمیمونه تا به کلاسای بیرون مدرسه برسم و جز اسکیت از بقیه کلاسا خوشم نمیآد.»
چرا ثبتنام بچهها در کلاسهای مختلف در والدین اپیدمی شد؟
در سالهای اخیر شاهد آنیم که والدین به شکل افراطی خواهان نامنویسی فرزندانشان در کلاسهای غیردرسی مانند موسیقی، ورزشی، زبان و... هستند. حسین روزبهانی، روانشناس بالینی در گفتوگو با همشهری توضیح داد که چنین رفتاری از سوی والدین را باید نتیجه 3دلیل دانست.
در جستوجوی آرزوهای کودکی: بخشی از این رفتار مربوط به محرومیتهایی است که پدرومادرها در دوران کودکی خود تجربه کردهاند. برخی از آنها چون به آرزوها و خواستههایی که در دوران کودکی داشتهاند نرسیدهاند، تلاش میکنند به هر طریقی که شده است فرزندانشان به آن آرزوها دست پیدا کنند. وقتی پای صحبت بسیاری از پدر و مادرها مینشینیم، متوجه میشویم که تمام تلاششان این است که مبادا فرزندشان در زمینهای از همسنهای خود عقب باشد. پدرومادرهای امروز جامعه ما دنبال این هستند که تمام آرزوهای دستنیافتنی خودشان در زندگی فرزندشان به واقعیت بپیوندد. گویا در چنین شرایطی پدر و مادر خود را در قامت فرزندشان تصور میکنند. بهعنوان مثال بسیاری از پدرومادرهایی که در روزگار خود نتوانستهاند در کلاسهای زبان به شکل مستمر حاضر شوند و این استعداد را در خود به نقطه مطلوب برسانند، اکنون با هر شیوهای که شده است فرزندانشان را به کلاس زبان میفرستند تا آنها بر زبان دوم تسلط کامل داشته باشند. این موضوع در مورد هنرها و فنهای دیگر هم صدق میکند.
ترس از سرزنش: والدین امروز، پدر و مادرهای خود را بهدلیل کشفنشدن استعدادهایشان و یادنگرفتن تواناییهای متعدد سرزنش میکنند و در ذهنشان والدین خود را مقصر میدانند. به همین دلیل والدین با هر ترفندی که شده است تلاش میکنند از خود تصویر یک پدر و مادر خوب را در ذهن فرزندشان بسازند. برای ساختن این تصویر خوب شاهد رفتارهای افراطی مانند ثبتنام بچهها در کلاسهای متعدد و نفسگیر هستیم.
چشم و همچشمی: بسیاری از پدر و مادرها زمانی که مشاهده میکنند کودکان و نوجوانهای حاضر در میان اقوام و آشنایان در کلاسهای مختلف حاضر میشوند، میترسند که مبادا وظیفه خود را درست انجام نداده باشند و فرزندشان موقعیتهای مهم را از دست بدهد. در چنین شرایطی پدرومادر دستبهکار میشوند و حتی اگر از هزینههای اصلی زندگی خود بزنند، ثبتنام فرزندشان در کلاسهای ورزشی و هنری عقب نمیافتد. از طرف دیگر پدر و مادر علاقه دارند که با آموختههای فرزندشان فخر بفروشند و در مهمانیها به همه بگویند که فرزند بااستعدادی دارند.
چند توصیه به پدر و مادرها
هر تصمیمگیری نادرست میتواند اثر منفی در زندگی کودکان و نوجوانها داشته باشد؛ موضوعی که این روانشناس نسبت به آن هشدار میدهد و توصیههایی را خطاب به والدین مطرح میکند:
ایجاد پسلرزه در زندگی آینده: افراط در هر موضوعی میتواند آسیبزننده باشد. این کلاسها همچون شمشیر دودم هستند و به همین دلیل اگر والدین نتوانند بهدرستی استعداد فرزندشان را تشخیص دهند و تنها برای حرکت با اکثریت جامعه دست به تصمیمگیری بزنند، بدون شک باید منتظر آسیبهای جدی در زندگی فرزندانشان باشند.
ازبینرفتن روابط بینفردی: درصورتیکه کودکان و نوجوانها بهدلیل حجم بالای کلاسها از سرگرمیها و بازیهایی که موجب رشد اجتماعیشان میشود محروم شوند، این نگرانی وجود دارد که در رشد شناختی، اجتماعی و روابط بینفردی دچار مشکل شوند.
توجه به علاقه فرزندان: متأسفانه برخی والدین بدون توجه به علاقه فرزندشان و به گمان خود برای پرکردن اندوختههای دانشی و هنری بچهها دست به نامنویسی آنها در کلاسهای مختلف میزنند؛ درحالیکه در قدم اول باید علاقه کودک مشخص شود.
مراقبت از ظرفیتهای جسمی و روحی: هر کودکی دارای ظرفیتهای محدود جسمی و روحی است و والدین نباید کودک را با توانایی جسمی خود مقایسه کنند. کودک تا حد مشخصی توان تحمل کلاسها و برنامههای مختلف را دارد و اگر بیش از این ظرفیت فشار وارد شود، بار روانیای بر دوش کودک قرار میگیرد که ممکن است به اضطراب، بیخوابی، پراشتهایی یا کماشتهایی عصبی، کاهش اعتمادبهنفس و افسردگی منجر شود.