به گزارش همشهری آنلاین، مرد جوان که در عملیات ضربتی جمعآوری معتادان متجاهر پلیس مشهد به منظور پیشگیری از وقوع جرم دستگیر شده بود، با بیان اینکه این زندگی فلاکتبار نتیجه هوسرانیهای خودم است، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی رسالت مشهد گفت: هشتمین سال زندگی مشترکم را میگذراندم که دومین فرزندم به دنیا آمد. همسرم درگیر امور خانهداری بود و بیشتر وقت خود را صرف مراقبت و نگهداری از فرزندان میکرد. به همین دلیل ما کمتر در کنار هم بودیم.
از سوی دیگر، به دلیل موقعیت شغلیم مجبور بودم چند روز هفته را از قوچان به مشهد بیایم و شبها را در این شهر سپری کنم. وقتی هم به خانهام بازمیگشتم، در گوشهای مینشستم و به پرسهزنی در فضای مجازی میپرداختم تا اینکه در یک گروه مختلط دوستانه عضو شدم و اینگونه در مسیر تباهی قدم گذاشتم. از آن به بعد اوقاتم را با چتهایی میگذراندم که در این گروه بین اعضا رد و بدل میشد.
- سفر سیاه دختر جوان از مشهد به شیراز | به جای درس و دانشگاه از خیابان سر درآوردم
- نجات اتفاقی دختر جوان از دست پسر شیطانصفت توسط پلیس | میخواست مرا به جای خلوتی ببرد که دوستانش...
چند روز بعد با زن جوانی به نام «آهو» آشنا شدم که پیامکهای عاشقانهاش زبانزد اعضای این گروه مجازی بود. خلاصه خیلی زود به فضای شخصی رفتیم و من با آهو روابط عاشقانه برقرار کردم. او در خانهای مجردی و در مشهد زندگی میکرد. من چنان شیفته آهو شدم که از هر فرصتی برای ارتباط پنهانی با او بهره میبردم.
در اولین دیدار، زمانی که به مشهد آمدم، از من خواست در منزلش ساکن شوم و شبهایی که در مشهد حضور دارم در کنار او باشم. اولین قدم اشتباه زندگیم را با انگیزه هوسرانی برداشتم و حدود ۲ سال این رابطه شوم را ادامه دادم تا اینکه روزی فهمیدم آهو باردار شده است. در این شرایط من به ناچار او را به عقد رسمی خودم درآوردم، اما جنین به دلیل نامعلومی سقط شد.
از آن روز به بعد ورق زندگیم برگشت و تازه فهمیدم که آهو با شرکت در مهمانیهای مختلف به مصرف متادون و گُل آلوده شده است. چهره آهو هر روز رنگ میباخت و اعتیاد در وجودش نمایانتر میشد. چند بار تلاش کردم او را از مواد مخدر جدا کنم، ولی فایده ای نداشت.
بیشتر شبهایی که در منزل آهو به سر میبردم، به نوشیدن آبمیوه قبل از خواب عادت کرده بودم به همین دلیل وقتی به منزل همسر اولم باز میگشتم، تنگخلقی و درد استخوانهایم را احساس میکردم تا اینکه روزی فهمیدم آهو در آن آبمیوهها قرصهای مخدردار حل میکرد و به خورد من میداد. با آنکه خیلی عصبانی شدم، ولی هوسرانی و لذتجویی خیانتآلود مرا به سکوت وا داشت، به گونهای که دیگر خودم به همراه آهو در مهمانیهای مختلط شرکت میکردم و به پاتوقهای مواد مخدر میرفتم.
طولی نکشید که ابزار استعمال مواد مخدر صنعتی را هم به دست گرفتم و مصرف شیشه و هرویین را شروع کردم. در همین روزها همسر اولم متوجه ازدواج مجددم شد و به خاطر خیانتی که به او کرده بودم، از من جدا شد و سرپرستی فرزندانم را نیز به عهده گرفت. من هم از کار اخراج شدم و در حالی موقعیت اجتماعی خودم را از دست دادم که دیگر آهو هم مرا به خانهاش راه نمیداد. اکنون نیز در مسیر تهیه مواد مخدر بودم که توسط پلیس دستگیر شدم.
با دستور سرهنگ مجتبی حسینزاده (رئیس کلانتری رسالت مشهد) تحقیقات نیروهای انتظامی برای کشف جرائم احتمالی این مرد معتاد در حالی ادامه یافت که او با هماهنگیهای قضایی به مرکز ترک اعتیاد معرفی شد.