علیرضا قزوه می گوید: حوزه یک جوری وصل شده بود به بازار. از جمله کسانی که خیلی از این قضیه بدش آمده بود و خیلی آقای زم را هجو می‌کرد، مرحوم سیدحسن حسینی بود. از آن طرف مخملباف و بعضی از چهره‌ها هم یک گروه شده بودند و با آقای زم همراه بودند.

به گزارش همشهری‌آنلاین، علیرضا قزوه رئیس دفتر شعر، موسیقی و سرود صداوسیما در گفت وگویی با خبرگزاری مهر نکات جالبی را مطرح کرده است؛ از چگونگی آغاز جلسات شعر شاعران انقلاب با مقام معظم رهبری تا ورود حوزه هنری به فعالیت های اقتصادی در دوره حجت الاسلام محمد علی زم و چند شعر اعتراضی و جنجالی اش را که میرحسین موسوی برای امام خمینی(ره) برده بود.

بخش هایی از این گفت وگو را بخوانید:

می‌خواهید شما هم ماجرای قهر سیدحسن و قیصر از حوزه هنری را روایت کنید؟ چرا این دو از حوزه قهر کردند؟

آقای زم به گمان اینکه بتواند حوزه را بهتر و خوب‌تر اداره کند، یک مقداری هم کار اقتصادی می‌کرد. مثلاً چند تا کارخانه و شرکت و… را زیر نظر حوزه آورده بود و نگاهش به فرهنگ هم اقتصادی شده بود.

در برهه‌ای این شایعه هم بود که آقای زم برای حوزه هنری چاه نفت خریده یا اجاره کرده است. فارغ از اینکه این شایعه درست یا غلط است، نشان می‌دهد این نگاه اقتصادی و مالی در حوزه هنری وجود داشته و نقل محافل هم بوده است.

بله. البته درباره چاه نفت من اطلاعی ندارم، ولی حوزه یک جوری وصل شده بود به بازار. از جمله کسانی که خیلی از این قضیه بدش آمده بود و خیلی آقای زم را هجو می‌کرد، مرحوم سیدحسن حسینی بود. از آن طرف مخملباف و بعضی از چهره‌ها هم یک گروه شده بودند و با آقای زم همراه بودند. من بعد از قیصر و سیدحسن گاهی وقت‌ها در جلسات شرکت می‌کردم، ولی دوست نداشتم جلسات شعر حوزه به این شکل برگزار شود. به هر حال بعد از رفتن این‌ها، یک عده‌ای که شاعران خیلی قوی نبودند، به حوزه هنری آمدند و جلسات شعر را اداره کردند. تقریباً به مدت ۴ سال جلسات شعر حوزه به دست کسانی اداره می‌شد که این‌کاره نبودند. من درباره بخش داستان چیزی نمی‌گویم؛ چون اطلاعی ندارم. ولی در بخش شعر کسانی بر سر کار بودند که این کاره نبودند. سال ۶۹ بود که من، هادی سعیدی کیاسری، سیدعبدالله حسینی و بعضی دوستان دیگر به حوزه هنری برگشتیم و اتفاقاً مرحوم سیدحسن می‌گفت من خوشحالم از اینکه شماها آمدید و به حوزه سر و سامانی دادید. در آن برهه «مجله شعر» راه افتاد، جلسات «در جرگه عشاق» راه افتاد و خلاصه اوضاع شعر در حوزه هنری یک مقدار سر و سامان گرفت. بعدها هم جلسات دیدار شاعران با حضرت آقا شروع شد و این مسیر ادامه پیدا کرد.

شروع جلسات شاعران با رهبری چگونه بود؟

آن اوایل آقای براتی جلسه را اداره می‌کرد. بعد از ایشان یک مدت آقای ساعد باقری اداره کرد و بعد از ساعد باقری هم این کار را بر عهده من افتاد.

فکر می‌کنم جلسات دیدار با حضرت آقا از زمان ریاست جمهوری ایشان و در مشهد شروع شد. درست است؟

بله. ابتدا گعده‌ای بود که در حاشیه سفر مشهد حضرت آقا در زمان ریاست جمهوری ایشان برگزار می‌شد. آقای سیدعبدالله حسینی این‌طور می‌گفت که حضرت آقا گفتند چرا این جلسات را در تهران برگزار نکنیم؟ من منتظرم که چنین جلسه‌ای در تهران هم باشد. و این مصادف شده بود با جریان رهبری ایشان. آن زمان جلسات شاعران با رهبری، در یک اتاق حدوداً ۳۰ متری برگزار می‌شد. خیلی بزرگ نبود. شاعران روی زمین می‌نشستند؛ دور تا دور اتاق تشکچه‌های سفیدی پهن می‌شد و شاعران تعدادشان کم بود. مرحوم مشفق، مرحوم حمید سبزواری، مرحوم شاهرخی، آقای اسرافیلی، مرحوم اوستا، مرحوم عزیزی و گاهی هم مرحوم قیصر و مرحوم حسینی بودند. سیدحسن و قیصر کمتر، ولی حضور داشتند و شعر می‌خواندند. از شاعران جوان هم من بودم و آقای کاکایی بود و آقای محمدحسین جعفریان و سیدضیاءالدین شفیعی و زکریا اخلاقی و دیگران.

به جلسه دیدار می‌رسیم. شما بین شاعران نسل اول انقلاب مثل قیصر و سیدحسن و دیگرانی که بودند، به کدام‌شان علاقه بیشتری داشتید و دارید؟ از کدام بیشتر تأثیر گرفتید؟

کارهای قیصر را خیلی می‌پسندیدم. کارهای سیدحسن را خیلی دوست داشتم. کارهای سلمان را هم خیلی می‌پسندیدم.

فکر کنم از همه آنها هم ارثی برده اید. درست است؟

به هر حال نزدیک بودیم. البته کارهای خانم صفارزاده را هم خیلی دوست داشتم و برای شخصیت بزرگ ایشان خیلی احترام قائل بودم.

یکی از نقاط پر رنگ شعر شما که همیشه مورد توجه بوده، وجه اعتراضی است. آن سال‌ها اعتراض در شعرتان خیلی پررنگ‌تر بود که نتیجه‌اش کتاب «از نخلستان تا خیابان» و شعر «مولا ویلا نداشت» بود. چه شد شعر اعتراض در کارهای شما اینقدر جدی شد؟

آن سال‌ها سلمان شعرهایی در فضای اعتراض می‌گفت. وقتی سلمان در سال ۶۵ فوت شد، من جای او را در شعر اعتراض خالی دیدم. البته سعی نکردم دقیقاً مثل سلمان بگویم؛ چون اعتراض من یک مقدار تندتر از زبان سلمان و گزنده‌تر از شعر او بود. عرصه خالی بود و کسی به آن شکل در این عرصه جولان نمی‌داد و حرکتی نمی‌کرد. تنها کسی که شعر اعتراض می‌گفت، مرحوم سیدحسن بود که او هم بیشتر از این آدم‌هایی می‌گفت که حق مردم را می‌خورند و به بازار چسبیده‌اند و دعوایش با آقای زم بود. یعنی خیلی گسترده به این موضوع نگاه نمی‌کرد؛ تنها از یک زاویه نگاه می‌کرد. ولی خب کارهای سیدحسن هم برای من جنبه آموزشی داشت. به عنوان یکی از معلمان من، به عنوان کسی که در این زمینه پیشکسوت بود، من از او الگو می‌گرفتم ولی حرفم و اعتراضم چیز دیگری بود. بیشتر به عواقب جنگ و کسانی که چهره حزب‌اللهی دارند ولی حق مردم را می‌خورند، به آقازاده‌ها و کسانی که برای انقلاب دردسر ایجاد کردند می‌پرداختم.

شعرهای شما حاشیه‌ساز هم شدند. یعنی در مجلس هم خوانده شدند. به خصوص شعر مولا ویلا نداشت.

بله. از یک نفر بیشتر بودند. آقای دعایی بود، آقای موحدی ساوجی بود، خیلی‌ها بودند که به من گفتند ما از این شعر شما در مجلس صحبت کردیم و آن را خواندیم. حتی این شعرها را تا پیش حضرت امام هم بردند. آقای موسوی که آن موقع نخست وزیر بود، شعرهای اعتراضی من را پیش حضرت امام برده بود که من ماجرایش را از زبان خود ایشان شنیدم.

چه جالب. چرا موسوی؟

آقای موسوی گزارش‌هایی را به عنوان نخست وزیر پیش امام می‌برد و یک‌بار هم شعر من را داخل پرونده گذاشته بود و پیش امام برده بود. امام هم شعرها را گرفته بودند و گذاشته بودند زیر تشک تا بعد بخوانند. من هم در همین حد خبر دارم. یعنی پیگیر نشدم آیا امام شعرها را خوانده‌اند و نظری داشته‌اند یا نه.

کدام شعرها بود؟ اطلاع دارید؟

شعر «مولا ویلا نداشت» و شعرهای «از نخلستان تا خیابان» و «در روزگار قحطی وجدان» و این شعرها بود.

منبع: مهر