استقبال از نمایشگاه «چشم در چشمِ» موزه هنرهای معاصر تهران که به نمایش آثار پرتره در هنر مدرن و معاصر اختصاص دارد، ثابت کرد چنانچه اراده‌ و تمایلی برای استفاده از داشته‌های ذی‌قیمت این موزه وجود داشته باشد، این مرکز می‌تواند نقش مهمی در جلب توجه دوستداران هنرهای تجسمی ایفا کند.

همشهری آنلاین: نمایشگاه «چشم در چشم» که منتخبی از ۱۲۰ اثر ایرانی و خارجی گنجینه موزه را به نمایش گذاشته، از ۱۵ مهر گشایش یافت و قرار بود ۲۷ آبان هم به کارش خاتمه دهد؛ اما استقبالی که از آن شد، مسئولان را ناگزیر به تمدید این نمایشگاه تا پایان آذر کرد. این استقبال به حدی بود که در روزهای آخر نمایشگاه در آبان‌ماه علاقه‌مندان بسیاری که عمدتا جوان بودند، در جلوی موزه صف می‌بستند و مدتی برای ورود به موزه و تماشای آثار هنرمندان بی‌همتای ایران و جهان انتظار می‌کشیدند.

چرا از این نمایشگاه استقبال شد؟

مدیرکل هنرهای تجسمی که سرپرست موزه هنرهای معاصر هم هست، باید از خود بپرسد چرا از این نمایشگاه این‌طور استقبال شد؟ این نمایشگاه چه داشت و نمایشگاه‌های دیگر موزه در یک سال گذشته چه نداشتند که برای آنها صف کشیده نشد؟ این نمایشگاه چه فرقی با دیگر نمایشگاه‌های برگزارشده در یک سال گذشته در موزه داشت که خبر صف کشیدن در جلوی آن را رسانه‌های داخلی و حتی خارجی با تحیر منتشر کردند؟ هرچند مدیرکل هنرهای تجسمی به روزهای آخر کارش رسیده و نیازی به پرسیدن این سوال‌ها از خودش ندارد، اما مدیر بعدی اداره کل هنرهای تجسمی که به زودی منصوب می‌شود و مدیر یا سرپرست آتی موزه هنرهای معاصر حتما باید از نمایشگاه «چشم در چشم» درس بگیرند و در چرایی علت استقبال از آن به دقت بیندیشند.

ازدحام بازدیدکنندگان و جای خالی QR کد

پنجشنبه و جمعه این هفته هم خیلی‌ها به موزه رفتند تا با چهره‌هایی که به آنها چشم دوخته بودند، ‌چشم در چشم شوند. با اینکه خبر تمدید نمایشگاه تا پایان آذر موجب شده بود که دیگر صفی در جلوی موزه تشکیل نشود، اما داخل موزه بسیار شلوغ بود. قاعدتا نمایشگاهی که در آن آثاری از فرانسیس بیکن، پابلو پیکاسو، ونسان ونگوگ، اندی وارهول، آلبرتو جیاکومتی، ادوارد مونه، رابرت راشنبرگ، فرنان لژه، کمال‌الملک، بهمن محصص، مارکو گریگوریان، احمد اسفندیاری، ژازه تباتباای، کامبیز درم‌بخش، مهدی سحابی و... به نمایش درآمده، باید هم شلوغ باشد.

در همان بدو ورود به موزه، اینفوگرافی‌ای شامل اطلاعات و تصاویری از روند پرتره‌نگاری در تاریخ توجه بازدیدکنندگان را به خود جلب می‌کند. خیلی‌ها با موبایل‌شان از این اینفوگرافی عکس می‌گیرند تا شاید این اطلاعات بعدا به کارشان بیاید. اگر QR کد این اینفوگرافی روی دیوار کار می‌شد، دسترسی به این اطلاعات برای بازدیدکنندگان خیلی راحت‌تر می‌شد. موزه قبلا این تجربه را داشته که با QR کد اطلاعات هر اثر یا حتی کتابچه نمایشگاه را در اختیار بازدیدکنندگان قرار دهد.

این نقاشی شبیه کیست؟

بعد از این اینفوگرافی، مواجهه بیننده با آثار شروع می‌شود. پرتره‌های نمایشگاه آثاری از مکاتب و سبک‌های مختلف هنری‌اند که گاه درک آنها و نیت و هدف هنرمند، برای چشم ناآموخته، به راحتی ممکن نیست. «پرتره» و «مشابهت» دو واژه‌ای هستند که به طور معمول در هر نوع تقلیدِ تصویری از چهره اشخاصْ مترادف فرض می‌شود. اما در بعضی از پرتره‌های روی دیوارهای این نمایشگاه به سختی می‌توان تناسبی میان این دو واژه پیدا کرد. برای نمونه، در نقاشی‌های بهمن محصص، آن پیکره انتزاعی برگرفته از کلیت کالبد انسانی که از جزئیات آشنا تهی شده و هول و هراس به جان بیننده می‌اندازد و به نوعی آزاردهنده است، به چه کسی شباهت دارد؟ اگر پرتره صرفا به معنای بازنمایی بصری بی‌کم‌وکاست شخصی خاص باشد، پرتره‌های محصص که بیشتر به بیگانه‌ای تهدیدکننده شباهت دارند، چهره چه کسی را بازمی‌نمایند؟ اگر بپذیریم این پرتره‌ها نه بازنمایی چهره شخصی خاص، که پرتره‌ای از احساسات هنرمند یا حتی شاید روح زمانه هستند، شاید بهتر بتوانیم آنها را درک کنیم.

تکاپوی برخی از هنرمندانی که در این نمایشگاه اثر یا آثاری از آنها به نمایش درآمده، صرفا متوجه بازنمایی وفادارانه از سوژه‌ای که روبه‌روی‌شان نشسته (sitter) نبوده. در برخی از آثار نمایشگاه «چشم در چشم»، بازنمایی یک «هویت» یا «وضعیت» مطمح نظر هنرمند بوده. در این حالت، نشانه جای مرجع می‌نشیند و نباید در جست‌وجوی تناسبِ یک به یک میان اثر و مرجع آن بود. البته در این نمایشگاه آثار پرتره به معنای کلاسیک آن، که چهره شخصی خاص بازنمایانده شده باشد، هم در معرض دید قرار دارد. نقاشی‌هایی از کمال‌الملک، علی‌محمد حیدریان و دیگران در زمره این آثارند.

این تابلوها را چطور نگه می‌دارید؟

نمایشگاه «چشم در چشم» سوژه برای نوشتن زیاد دارد. از تعداد بالای بازدیدکنندگان بگیرید تا خود آثار تا موضوعی که نوشتن از آن به اندازه دو موضوع قبلی خوشایند نیست؛ یعنی وضعیت فیزیکی بد بعضی از تابلوهای گنجینه. متاسفانه برخی تابلوهای نمایشگاه به وضح آسیب دیده‌اند و مشخص است که در وضعیتی خوب نگهداری نمی‌شوند.

موج برداشتن و اعوجاج کاغذ ــ که معمولا در اثر رطوبت رخ می‌دهد ــ در برخی تابلوهای نمایشگاه مشهود است. تابلویی از علیرضا اسپهبد، نقاش نامدار ایرانی، در این نمایشگاه هست که به وضوح موج برداشته. باید از مسئولان موزه، نه صرفا مسئولان کنونی بلکه از همه کسانی که در سال‌های گذشته در این نهاد هنری مسئولیت داشته‌اند، پرسید گنجینه موزه در چه وضعیتی است که این اتفاق برای این تابلو افتاده؟ هر کس که دستی در آرشیو کردن اشیای کاغذی، اعم از کتاب یا نقاشی، دارد خوب می‌داند که کاغذ و رطوبت دشمنِ خونی هستند. آیا تابلوهای گران‌بهای موزه که ارزش بعضی از آنها سر به فلک می‌زند، از رطوبت محفوظ‌اند؟ اگر بله، پس چرا تابلوی اسپهبد دچار اعوجاج شده و موج برداشته است؟

این اتفاق فقط درباره تابلوی اسپهبد نیفتاده؛ تابلویی از هنرمند یکتا سالوادور دالی نیز دچار موج‌برداشتگی و اعوجاج شده. همچنین در کناره‌های این تابلو تغییر رنگ کاغذ قابل مشاهده است. قاعدتا این لطمات به تابلوها از ارزش آنها می‌کاهد.

تابلویی دیگر از آنتونیو سائورا هم دچار اعوجاج و فرورفتگی و برآمدگی شده که علتی جز رطوبت نمی‌تواند داشته باشد. در گوشه پشتی این تابلو ردی از رطوبت و نم‌کشیدگی دیده می‌شود که می‌تواند توضیح‌دهنده علت موج برداشتن کل اثر باشد.

عکسی که از نمونه‌ای از این اثر در وب‌سایت «موزه هنر و تاریخ ژنو» وجود دارد نشان می‌دهد که شکل بی‌عیب‌وایراد آن چگونه باید باشد.

خواسته زیادی نیست که تعداد دقیق و وضعیت آثار گنجینه موزه یک‌بار به اطلاع عموم و اهل فن برسد. موزه در سال‌های گذشته برای مدت‌ها درگیر بازسازی بوده و معقول است که علاقه‌مندان به هنر انتظار داشته باشند موزه حالا در وضعیتی باشد که هیچ خطری آثارش را تهدید نکند. اگر چنین نیست، علت را باید یافت و کاری کرد، تا پیش از اینکه این ثروت ملی دچار آسیب جدی و برگشت‌ناپذیر شود.

منبع: همشهری آنلاین