همشهری آنلاین، شقایق عرفینژاد: ماشاگران تئاترشهر در دهه هفتاد بلیتشان را از حسن جودکی می خریدند که به عنوان فروشنده بلیت و بعدتر مدیرگیشه فعالیت می کرد. او در طول سال ها کار در گیشه تماشاگران همیشگی تئاترشهر را میشناخت و با آنها دوست بود. در دوره ریاست مجید شریف خدایی و حسین پاکدل جودکی در همین گیشه کار کرد، از میانه دهه هشتاد او اما دست به کارگردانی نمایش زد. اولین کارش نمایش «چشمها» بود که سال 86 در تالار مولوی اجرا شد. بعد از آن هم نمایش دوست کافکا، با متنی از سجاد افشاریان را سال 92 در کافه تریای تئاترشهر اجرا کرد و علاوه بر آن نمایشهای مردی که می خواست مرد بماند، جاده باران دوچرخه سفید، غریبه، چشم ها، خانه پدری، صد سال پیش از تنهایی، مرگ نویسنده، بیوه سفید بیوه سیاه و ژیلت را هم روی صحنه برده است. او به عنوان مجری طرح هم در چندین نمایش کار کرده است. نمایش هایی از جمله بام طهران، مسخ، رویای نیمه شب تابستان، رمئو و ژولیت، تو مشغول مردن ات بودی و ادامه دارد.
آخرین نامه، کمی تاب بخوریم، برادری، تبارشناسی دروغ و تنهایی، ادیپوس، باد شیشه را میلرزاند، رویای یک نیمه شب تابستان، صور اسرافیل، تریو بدون هارمونی، مدار بسته، اپراتور نسل چهارم، گتو، رمئو و ژولیت، هیپولیت، کنسرت ترانه های قدیمی، وقتی کبوترها ناپدید شدند، زمستان/داخلی/خانه عروسک و رومولیت هم نمایش هایی است که جودکی مدیرتولید آنها بوده است. به اضافه او در زمینه تهیه کنندگی هم فعالیت داشته و نمایش های چشم ها، صد سال پیش از این، دوست کافکا، مرگ نویسنده، ساختگی، خانه آقای کرمی، لیرشاه، نمایش پاتوق، بیوه سیاه بیوه سفید و خالی از جمله آنها هستند. او تجربه بازیگری هم دارد و در چند تئاتر و فیلم کوتاه بازی کرده است.
مهم ترین معضلی که مدیر تئاترشهر باید آن را رفع کند
او حالا و بعد از گذشت 26 سال از شروع کار در گیشه تئاترشهر به مدیریت این مجموعه رسیده است و به نظر می رسد اولین و اساسی ترین کاری که برای مجموعه باید انجام دهد، نجات آن است. حریم تئاترشهر مدت هاست که وضعیت اسفبار و غمباری دارد. شکل گرفتن چنین فضایی فقط مربوط یک یا دو سال گذشته هم نیست. از سال 89 که ورودی متروی تئاترشهر در محوطه این مجموعه ساخته شد، به محاق رفتن تئاترشهر شروع شد. ورودی طوری ساخته شد که کاملا مقابل تئاتر باشد و چهره این ساختمان را از خیابان بپوشاند. بعد هم هواکش مترو در ادامه همین روند به محاق رفتن، طوری تعبیه شد که باز هم بخش بیشتری از تئاترشهر پوشیده شود. با گذر سالها، پای دستفروشان به این محوطه باز شد. محوطهای که میتوانست محلی دائمی برای نمایشهای محیطی یا هر فعالیت مرتبط دیگری باشد، تبدیل شد به محلی برای فروش جوراب و بلوز و شلوار و بلال و کباب. رفتهرفته تعداد این دستفروشان به حدی زیاد شد که پیادهروی کنار تئاتر شهر کاملا در اختیار آنها قرار گرفت. بعد هم کشیدن نرده و به تازگی گذاشتن گلدانهای بلند روی این نردهها کاری کرده که تئاترشهری که روزی دردانه چهارراه ولیعصر بود، حالا دیگر فقط از لابهلای ایستگاه بی. آر. تی و گلدان و ورودی مترو و هواکش قابل دیدن است. امروز وقتی از این محوطه عبور میکنید، به هیچ عنوان فکر نمیکنید مقابل مهمترین ساختمان تئاتری پایتخت و چه بسا کشور هستید. شاید انقدر در هیاهوی دستفروشان گم شوید که حتی چشمتان هم به تئاتر شهر نیفتد. این وضعیت اما با شروع جشنواره تئاتر فجر هم ادامه پیدا کرده است. سالهای پیش با شروع جشنواره محوطه مقابل تئاتر شهر، مثل یک خانه تکانی سامان میگرفت. امسال اما چنین اتفاقی نیفتاده است. مدتی پیش در یک آخر هفته خبری منتشر شد که این دستفروشان از روز شنبه از محوطه جمعآوری و در جای دیگری ساماندهی خواهند شد. اما روز شنبه این دستفروشان حتی از طرح اطلاع هم نداشتند. امروز و در طول برگزاری جشنواره تئاتر فجر هم دستفروشان همچنان در پیاده رو بساط کردهاند و اگر کسی هم بخواهد برای دیدن نمایشها وارد تئاترشهر شود باید راهش را از میان بساط آنها باز کند و وارد محوطه شود ... بیشک خواست کسی بی کار کردن این دستفروشان در شرایط سخت اقتصادی نیست. آنچه مطلوب است ساماندهی آنها در محل دیگری غیر از محوطه تئاتر شهر است. جالب اینجاست که با کشیدن نرده در اطراف تئاترشهر راه وارد تماشاگر به تئاترشهر هم تقریبا مسدود شده است. تماشاگران یا باید از دویست متر بالاتر و جایی که میلهها تمام میشوند، وارد محوطه شوند و یا از جایی کنار کیوسک روزنامهفروشی و از روی جوی راهش را به تئاترشهر باز کند. این مسئله هم حتی برای دوره کوتاه جشنواره حل نشده است. درصورتی که با باز کردن میلهها در این مدت میشد، رفتوآمد راحت تری برای مخاطبان ایجاد کرد. تئاترشهر سرمایه ملی است و دست کم در مدت جشنواره میشد، شکل آبرومندتری به آن داد.