اظهارات اخیر بهزاد نبوی را باید تئوریزه کردن رسمی سیاست انفعال و تسامح در برابر دشمن دانست که البته جریان اصلاحات طی ماه های اخیر، همواره در پی آن بوده است.

به گزارش همشهری آنلاین؛ بهزاد نبوی، از چهره های با سابقه جریان اصلاحات چندی پیش در گفت و گو با روزنامه اعتماد، خواستار اتخاذ سیاست سکوت و انتظار در قبال آمریکا و ترامپ شد. نبوی در عین حال گفت که ایران نباید به تجاوز اسرائیل به خاک کشورمان پاسخی بدهد و تصریح کرد کخ اگر اختیار داشت، مانع اجرای عملیات وعد صادق۲ می شد.

اظهارات نبوی را باید تئوریزه کردن رسمی سیاست انفعال و تسامح در برابر دشمن دانست که البته جریان اصلاحات به موازات شدت گرفتن بحران آفرینی صهیونیست ها در منطقه به ویژه بعد از ترور شهید سیدحسن نصرالله، به طور مستقیم یا ضمنی، همواره در پی آن بوده است.

پس از ترور شهید نصرالله به دست صهیونیست ها، تشکیک در قبال سیاست های منطقه ای نظام جمهوری اسلامی و توصیه به مذاکره با آمریکا، در دستور کار عموم اصلاح طلبان، خاصه بخش های رادیکال قرار گرفت. برای نمونه، حزب توسعه ملی(بدیل حزب منحله مجاهدین انقلاب) در واکنش به شهادت دبیرکل پیشین حزب الله لبنان، از مسؤلان کشور خواست به «بازبینی راهبرد منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران» بپردازند.

همزمان سعید حجاریان از متفکرین جریان اصلاحات، با انتشار یادداشتی تحت عنوان «سیمای ژانوسی مقاومت» از یاسر عرفات که به زعم او در یک دستش تفنگ بود و در دستی دیگر شاخه زیتون، به عنوان چهره تراز مقاومت یاد کرد. ستایش عرفات که نام و یاد او، احیاگر ایده «دو دولتی» است، بعدها در بیانیه مجمع محققین و مدرسین نیز بازتاب یافت؛ آنجا که این نهاد روحانی اصلاح طلب با طرفداری از ایده دو دولتی، تلویحا شکل گیری دولت اسرائیل را به رسمیت شناخت.

با توجه به این مصادیق، میتوان دریافت که رویکرد اصلاح طلبان در مواجهه با تحولات منطقه شامل سه مولفه اساسی بود که نتیجه هر سه چیزی جز تضعیف منافع ملی کشورمان نبوده و نیست؛ اول اینکه اصلاح طلبان با چشم بستن بر بحران آفرینی هفتاد ساله صهیونیست ها، ریشه بحران جاری در منطقه را سیاست های جمهوری اسلامی در حمایت از جریان مقاومت میدادند؛ دوم و با عطف به مورد اول، اینان معتقدند که تهران بایستی با عدول از گروه های نیابتی، به سمت مذاکره با آمریکا حرکت کند. لازم به ذکر است که پس از امضای برجام، صداهای قدرتمندی در درون جریان اصلاحات به گوش رسید مبنی بر اینکه ایران باید بعد از موضوع هسته ای، زیر بار برجام ۲ و ۳ که ناظر بر توان منطقه ای و توان نظامی ایران هستند نیز برود. اما سومین مولفه مواجهه اصلاح طلبان با تحولات منطقه، ناظر بر به رسمیت شناختن ایده دو دولتی، یعنی رسمیت یافتن دولت اسرائیل، است.

پس از سقوط اسد نیز دور جدید ناامیدی آفرینی اصلاح طلبان رادیکال آغاز شد و اینان، همصدا با رسانه های فارسی زبان، مدعی پایان کار مقاومت و مصالحه با استکبار(بخوانید خلع سلاح دکترین امنیت ملی ایران) شدند. این فضاسازی های مسموم و مغرضانه به قدری شدت دارند که رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دو سخنرانی اخیرشان، تاکید کردند که مقاومت با قدرت به مسیر خود ادامه خواهد داد و آن طرفی که ریشه کن میشود، رژیم صهیونیستی است.

مصالحه طلبیِ نوع اصلاح طلبان که خواستار انفعال ایران در برابر زیاده خواهی صهیونیست ها است، به طور جد ضد منافع ملی است. البته اساس دکترین جمهوری اسلامی بر صلح و امنیت خواهی استوار است لیکن باکی از دفاع از منافع ملی در صورت تعرض جبهه خصم ندارد. ناگفته نماند که تجویز صلح طلبی افراطی توسط اصلاح طلبان، در حالیست که اسلاف اینان که مستظهر به عنوان «چپ اسلامی» یا «چپ خط امام» بودند، همواره از ایستادگی در برابر استکبار دفاع میکردند.

البته در مواردی از جمله جنگ اول خلیج فارس یا بحران کنسولگری ایران در مزار شریف، چپ ها بدون درک شرایط منطقه و جهان، نابجا بر طبل جنگ طلبی کوبیدند که در هر دو مورد رهبر دوراندیش انقلاب، کشور را از افتادن در دام جنگی که آمریکا خواستار آن بود، بازداشتند. پس میتوان چنین نتیجه گرفت که چه آن جنگ طلبی سابق و چه صلح طلبی امروز از سوی چپ ها، هر دو بدون توجه به منافع ملی بوده است و از پشتوانه منطقی برخوردار نیست.