مهدی نور: هواشناسی گفته بود یک توده پر فشار در راه است و روز چهارشنبه 15 مهر چالوس بارانی خواهد بود.

روزهای گذشته هم ابر و بادی در کار بود اما باران چهارشنبه 15 مهر چیز دیگری بود انگار. رهبر انقلاب سال 82  هم سفری به نوشهر و چالوس داشتند، اما آن بار هم باران درست موعد مردم و رهبرشان را برای نزول اجلال انتخاب کرده بود و آقا همان شبی که فردایش قرار دیدار گذاشته بود، اخبار هواشناسی را شنیده و راضی به زحمت و اذیت احتمالی مردم شهر نشده بودند. یعنی دیدار قبلی لغو. این بار در دومین سفر رهبر انقلاب به پایگاه دوم نیروی دریایی، چالوسی‌ها و کجوری‌ها و کلاردشتی‌ها آمده بودند که هر طور هست رهبرشان را ببینند.

***

هشت و چهل و پنج دقیقه صبح، خبرنگاران را به شکل پارتیزانی وارد ورزشگاه کردند. ما جمع دوربین به بغل و خودکار به دست، وسط زمین چمن‌ ورزشگاه هفتم تیر پرسیدم و معلوم شد اینجا بیشتر محل تمرین است تا مسابقات؛ و البته چسبیده به یک سالن 4 هزار نفره است.

قاری داشت از فتح مبین و آیات بهشتیِ تجری من تحتها الانهار و توبه‌پذیری پروردگار باران و ابر می‌خواند که جا گرفتیم میان جمعیت و در جایگاه ویژه خبرنگاران.

بعد از تلاوت آیات، مجری مراسم دعای فرج را طوری شروع کرد که جمعیت یک صدا به نجوا همراهی کردند. پس از آن نوبت به گروه تواشیح و اسماء الحسنی عربی- فارسی رسید.

در همین اثنا هلی‌کوپتر پلیس فیلمبرداری را بالای سر مردم می‌چرخاند با سرعت زیاد و زاویه‌ای که تقریباً فقط در فیلم‌های اکشن (حادثه‌ای) یا بدل‌کاری‌های خارجی دیده بودیم.

ژانگولرهای چرخبال اینقدر بود که همزمان با پایان تواشیح جیغ تعجب و شگفتی مردم را به هوا ببرد.

پیرمرد کلاه به‌سر دستانش را باز کرده بود. فکر کنم می‌خواست فیلمبردار اگر افتاد، آسیبی نبیند. نم‌نم باران 9 و 15 دقیقه به وقت چالوس باریدن گرفت. مردم اصلاً به خیس شدن کاری نداشتند؛ از بس این مردم مهربان و آرامند. لبخند مدام تنها واکنش است. بر خلاف جاهایی که تا نمی از آسمان ببارد همه سقف را به آسمان ترجیح می‌دهند، اینجا بارانی و چتر سهم کودکان و پیران می‌شود.

***

طبیعی است که از این جا به بعد و زیر این باران، کاغذ و خودکار و روان‌نویس به کار نمی‌آمدند. از این جا به بعد برمی‌گردد به حافظه و یاد.

رهبر انقلاب ساعت ده به جایگاه آمدند. باران امان نمی‌داد. رگبار رحمت خدا همه مشتاقان دیدار را مورد مرحمت قرار داده بود. رهبر بر صندلی چوبی خود که نشستند، امام جمعه استان، خیر مقدم گفته و از مردم تشکر کرد. سخن آقا بلافاصله پس از حرف‌های امام جمعه آغاز نشد. این ابراز احساساتِ باران‌خورده و خیس بود که با دعوت چند باره رهبر و دستان محبت و ارادتی که به سینه می‌گذاشت، همچنان خیال آرام شدن نداشت.

مسافر مهر و باران فرمایشات خود را با بیان خوشحالی از حضور بالاخره‌ی خود در میان مردم چالوس آغاز کرد. ایشان خیلی خوب به یاد داشتند که دفعه پیش، دیدار به سبب رعایت آسایش مردم و بارانی که گفته بود حتماً می‌آید، به انجام نرسیده بود. طوری گفت که گویی خود بزرگترین غبطه را از قرار غیر مستقر آن سال در دل داشته است.

مهمان تازه شهر از همان ابتدای سخن، نگرانی و دلواپسی‌اش را از رفتار بی صبرانه باران با مردم ابراز داشت و در طول سخن هم با رعایت کوتاه‌ترین جملات بارها سعی کرد زودتر به والسلام کلام برسد، اما این مردم مهربان و آرام مگر می‌گذاشتند؟ همه‌ی موج‌های دریا خود را از ساحل به ورزشگاه رسانده بودند. به میان مردم.

***

رهبر انقلاب چالوس را نام تازه‌ای بخشیدند: قدمگاه 21 هزار شهید استان مازندران. بعد هم به اشارتی حول دو جمله اکتفا کردند. یکی استفاده‌ی بهینه و اسلامی از همه منابع استان، همان دریای آبی و جنگل سبز. دوم هم سفارش به بصیرت بود. محور فرمایش هم این آیه بود: «قُل هذِهِ سَبیلی اَدْعُوا اِلَیَ اللهِ عَلَی بَصیرَهٍ اَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِی» (1)

حرف‌های دیگری هم بود که نانوشته و ناگفته ماند. نانوشته به خاطر قلم‌های شسته و باران‌خورده‌ی ما و ناگفته از سوی مردمی که هر چه توانستند فریاد عاطفه و مهر سر دادند، ولی باز انگار نشد که همه حرف‌های‌شان را بزنند. شهر چالوس حالا می‌تواند شادمان باشد از این رخ‌دادها؛ باران پاییزی و مردمی باصفا و رهبری عزیز که مراسم بیعتی بی‌نظیر را در بیستمین سالگرد رهبریِ رهبرشان ثبت کردند.

1. یوسف، آیه 108: بگو این است راه من که من و هر کس پیروى‏ام کرد با بینایى به سوى خدا دعوت مى‏کنیم.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت‌الله العظمی سید‌علی خامنه‌ای (مدظله العالی)