نادر برهانی مرند پس از اجرای اقتباسی 2نمایش«مرگ دستفروش» از آرتورمیلر و « مرغابی وحشی» اثر هنریک ایبسن اینبار نمایشی از فردریش دورنمات را با عنوان « رمولوس کبیر» برای اجرا انتخاب کرده و تلاش داشته تا با بهرهگیری از تجربیات قبلی گروه در دراماتورژی و کارگردانی، این نمایش را با رویکردی مدرن روی صحنه ببرد.
برهانی مرند در اجرای «رمولوس کبیر» اما آن رویکرد و نگاه را نتوانسته حاکم کند و تنها در تحلیل اثر تغییراتی عمدتا جزئی وارد کرده و به کلیت اثر وفاداری بیشتری به خرج داده است و در نهایت نمایش در فضایی میان رویکردی مدرن و دنیای کلاسیکاش باقیمانده است.
ساختار کلی حاکم بر نمایش و روایت، همان ساختار کلاسیک حاکم بر نمایشنامه است و حتی ادبیات و زبان نمایش هم به تبعیت از همان فضای کلاسیک نمایش میپردازد اما در طراحی صحنه نمایش با حفظ اصول و قواعد معماری کلاسیک همان برهه زمانی،نوعی رویکرد مدرن در طراحی صحنه نمایش لحاظ شده که فضایی بینابینی را رقم زده است که در عین حفظ کلیت کلاسیک اثر، حکایتگر تلاش کارگردان برای ایجاد یک رویکرد جدید به داستان است. نمایش «رمولوس کبیر» در واقع یک موقعیت کمدی از امپراتوری روم غربی است که حکومت در حال سقوط «رمولوس» امپراتور روم را نمایان میکند و در خلال شرایط و وضعیت ترسیم شده، دورنمات به نقد و تحلیل قدرت و خاصیتهای آن از بعد جامعهشناختی و بعضا روانشناختی میپردازد و زوایایی پنهان و نهان از قدرت را روایت میکند.
دورنمات با ترسیم در وجه متفاوت در نمایش«رمولوس کبیر» تماشاگر را به چالش و تفکر وامیدارد. «رمولوس» در ظاهر پادشاهی خوشگذران، بیخیال، ساده و احمق است که کاخ و کاشانه سرزمینش را به حراج گذاشته است. از همینرو تماشاگر او را پادشاهی سفیه میپندارد و البته این وجه ظاهری این شخصیت است. در مقابل این وجه شخصیتی، «رمولوس» سیاستمداری هوشمند است که کاملا از روی عمد و آگاهی به این اقدامات دست میزند و در اصل با بروز چنین رفتارهایی است که رگههای فلسفی نمایش از کار بیرون میزند و مخاطب را به تفکر و تعقل وامیدارد.
«رمولوس کبیر» نمایشنامهای شخصیت محور است و پیرنگ نمایش بر مبنای شخصیت «رمولوس» شکل میگیرد و تمام وجوه شخصیتی او به عناصر پیش برنده داستان نمایش تبدیل میشوند. بیخبری پادشاه از رویدادها و وقایع در صحنههای ابتدایی نمایش، محور قرار میگیرد و نمایش را به سمت نوعی کمدی سوق میدهد که البته این کمدی را باید نوعی کمدی خلاقانه و فریبنده دانست که اتفاقا سهم بالایی در ایجاد ارتباط مخاطب با اثر دارد.
این کمدی در نیمه نخست نمایش تا جایی پیش میرود که وقوع جنگ در پشت کاخ را هم تحتالشعاع قرار میدهد و فضای صحنه کاملا تحت تاثیر کمدی و طنز حاکم بر اثر قرار میگیرد تا فضای جنگ با همه رعب و وحشتهایش.
«رمــــولــوس کبـیر» یـکی از هوشمندانهترین آثار دورنمات است که دارای دو وجه کاملا متفاوت اما موازی و درهم تنیده است.
کمدی و طنز نمایش یک وجه این نمایش را تشکیل میدهد و از سوی دیگر نگاه فلسفی به قدرت و نقد قدرت وجه غالب این نمایشنامه را تشکیل میدهد.
برهانی مرند در مقام کارگردان، در اجرای نمایش «رمولوس کبیر» وجه کمدی و طنز نمایشنامه را ملاک قرار داده است و در اغلب صحنهها شاهد غالب شدن فضای کمدی نمایش بر سایر رویدادها و جنبههای مختلف نمایش هستیم البته این بدان معنی نیست که وجوه فلسفی نمایش از سوی او کناری نهاده شده است، بلکه او هم به عنوان کارگردان به نوعی با وارد کردن تحلیل و نگاه خویش در جای جای نمایش، مخاطب را به اندیشیدن و تفکر دعوت میکند اما از ارائه تحلیلی درباره قدرت که خاص نگاه کارگردان باشد اجتناب میکند.
نمایش «رمولوس کبیر» به دلیل مضامین و موضوعات ازلی ابدی و جهانشمول با هر حکومت و جامعهای قابل تعمیم است و به خصوص از قدرت تطابق پذیری بالایی با شرایط روز جامعه برخوردار است، شاید از همینروست که برهانی مرند چندان به عمق و فلسفه وجودی قدرت و کارکردن و اثرات آن تمرکز نداشته و با برجسته کردن وجوه کمدی فریبنده نمایش، مخاطب را به تفکر در باب قدرت دعوت میکند.
برهانی مرند تلاش بیشائبهای در باب آشناییزدایی به خرج داده است و جغرافیا و زمان را با اتکا بر همین آشنایی زدایی به حاشیه رانده است و با همین رویکرد، جلوی هرگونه تفسیر و برداشتی غیر از آنچه در اندیشه خویش داشته را گرفته است.
« رمولوسکبیر» با نگاه نادر برهانی مرند به نوعی به تاکید بر مرگ شرافت، نقد قدرت و نفی اقتدار بدل شده و تحلیلی که از قدرت ارائه میشود؛ در حالیکه کلیات و مفاهیم عمومی جهانشمول باقیماندهاست تنها بعد تاریخی نمایش را میتوان در صحنه ورود «سزار روپف» بررسیکرد که به نوعی نمایانگر گذر از دوران انقلاب صنعتی و ورود به نظام سرمایهداری است و البته این برهه زمانی هم چندان محور قرار نمیگیرد.
نمایش « رمولوس کبیر» با رسیدن به صحنههای پایانی به طور کامل امپراتوری را به تصویر میکشد که خویش را در معرض نقد و قضاوت قرار میدهد و حتی به محاکمه خویش و صدور حکم میپردازد و به نوعی پس از صدور حکم و مجازات خویش، به تبرئه و برائت از عملکردش میپردازد و در نهایت هم مخاطب را نه به قضاوت و صدور حکم بلکه به تامل و تعمق در باب قدرت و رفتار زورمندانه حاکمان و دنیای پشت پرده سیاست و بازیهای رایج در آن دعوت میکند و فلسفه قدرت در جوامع مختلف را پدیدار میسازد.
در مجموع نمایش «رمولوس کـبـیـر» را میتوان نمایشی قابل قبول در پرونده کاری نادر برهانی مرند دانست اما این نمایش را نمیتوان در سیر تجربیات قبلی این گروه، به خصوص رویکرد دو سال گذشته ارزیابی کرد.