علی عمادی: جمعه شب، برنامه‌ای پیش از خبر 22 شبکه 3 پخش شد به اسم «مستند زاینده‌رود»

برنامه‌ای که سعی داشت خشک شدن زاینده‌رود را بررسی کند. این برنامه نمونه خوبی بود از روش جاری اقناع و تبلیغ رسانه ملی که حالا به یک سبک منحصربه‌فرد تبدیل شده است.

چیزی حدود 90 درصد این برنامه تلویزیونی را صحبت‌های مردم عادی کوچه و بازار تشکیل می‌داد و باقی آن نظر مسئولان درجه چندم استانی و محلی بود.

در حالی که با تأکید «مستند» بودن آن، انتظار می‌رفت اطلاعات و تصاویری به مخاطب ارائه شود که حاوی نکاتی درباره علل واقعی خشک شدن این شریان اصلی اصفهان باشد، اما آنچه به نمایش گذاشته شد، در نهایت تبلیغی برای همان مسئولان درجه‌چندم محلی بود که با افتخار، خشک شدن زاینده‌رود را حاصل مدیریت خود می‌دانستند که در عین خشکسالی، آب‌های اصفهان را به‌جای حرکت بیهوده در زاینده‌رود به لوله‌کشی شهر انتقال داده‌اند.

صحبت‌های مردم هم به‌طور عمده شامل شایعاتی بود که نشان می‌داد اصفهانی‌ها اعتقاد دارند آب زاینده‌رود به یزد، کاشان و رفسنجان می‌رود. بخشی دیگر از این برنامه، مردم رفسنجان و مسئولان محلی آنجا را نشان می‌داد که با قسم و آیه اصرار داشتند یک قطره از زاینده‌رود را در اختیار ندارند و آب را از بردسیر می‌آورند.

در عوض مسئولان اصفهانی در آخر این برنامه اشاره‌ای کردند که بله، آب از اصفهان به یزد و کاشان می‌رود اما نه با لوله‌ای که تریلی می‌تواند در آن عبور کند، بلکه با حجمی معادل یک متر مکعب در ثانیه. آنچه در این به اصطلاح مستند به نمایش گذاشته شد، روشی طلبکارانه بود که مشابه آن بارها و بارها از طرق دیگر از رسانه ملی به خورد مردم  داده شده است.

از یک‌سو پایه مستندات، کاملاً عوامانه و غیرکارشناسی است و از سوی دیگر نتیجه‌گیری کاملاً یکجانبه و تبلیغاتی از آب درمی‌آید. مسلماً در این نمونه عینی، مردم اصفهان حق دارند از خشک شدن رودخانه‌ای که مظهر زندگی و حیات شهرشان است دلخور باشند اما آیا عمده یک مستند که می‌خواهد با تکیه بر استفاده از واقعیت، چشم حقیقت‌نگر باشد، باید عافیت‌طلبانه فقط میکروفون و دوربین را رو به مردم بگیرد و از تمام سختی‌های یک مستند به‌راحتی چشم‌پوشی کند؟ یا بدتر از آن، به‌جای آنکه تلنگری باشد برای احیاناً پیگیری یا پاسخگویی، بوقی باشد برای تبلیغ مسئولانی که به‌راحتی از زیر بار مسئولیت شانه خالی می‌کنند و خشکسالی را بهترین فرصت برای فرار از موقعیت می‌دانند؟ حتی اگر حق هم به‌عهده همان مسئولان دسته چندم استانی باشد و آنها بحران را مدیریت کرده‌اند، چرا مقایسه‌ای نشد میان خشکسالی‌های گذشته با این خشکسالی جدید که زاینده‌رود را خشکانده است؟ این روش صدا و سیما را مدت‌هاست در بیشتر موضوعات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی روز مشاهده می‌کنیم.

زاویه دوربین و حتی همان صحبت‌های مردم کوچه و بازار، کاملاً معنادار انتخاب می‌شود و سرآخر به‌جای تکیه بر مستندات کارشناسی، نتیجه‌گیری کاملاً جانبدارانه به مخاطب ارائه می‌شود.

جالب‌تر هم آنکه در همان به اصطلاح مستند زاینده‌رود،‌با نظر یک خانم روانپزشک اصفهانی، این مطبوعات بودند که از کاه، کوه ساختند و موضوع را برای مردم بزرگنمایی کردند. طرفه‌تر آنکه بیشتر تیترها و صفحه‌هایی که در این برنامه به نمایش گذاشته شده از روزنامه صدا و سیما   انتخاب شده بود!

رسانه ملی قاعدتاً این روش را بارها تکرار می‌کند اما این حربه زنگ‌زده تا کی می‌تواند جوابگوی افکار عمومی باشد که برای هر موضوعی با علامت‌های سؤال متعدد مواجه می‌شوند؟ آیا وقت آن نرسیده که مردم را محرم فرض کنیم و واقعیت را همانطور که هست برایشان بازگو کنیم؛ نه آنطور که می‌خواهیم؟