تاریخ انتشار: ۹ آذر ۱۳۸۵ - ۰۴:۳۳

محمد آزرم: سالروزها همیشه خاطره‌ای، حادثه‌ای یا حتی تاریخ دیگری را یادآوری می‌کنند؛ نشانه غیاب امری هستند که در گذشته اتفاق افتاده؛ معبری هستند برای پیوند خاطرات گذشته با واقعیت‌های امروز.

اما اولین سالروز شورش اکتبر 2005 فرانسه، جز ایجاد اضطراب در مقامات انتظامی و امنیتی فرانسه، یک ویژگی دیگر هم داشت؛ در سالروز خشونت‌ها، خشونت‌های بسیاری اتفاق افتاد. از خاطرات حرفی زده نشد، در عوض اجرای جدیدی از آن با ابعاد کوچک‌تر، نمایش داده شد. اضطراب یادشده هم البته نشان‌دهنده عدم اطمینان مقامات حکومتی از پایان شورش سال 2005 بود و هست.

 امری را پنهان کرده‌اند، نادیده گرفته‌اند اما نتوانسته‌اند باعث غیاب آن شوند و حالا این امر با شدتی بیشتر و با نیرویی ویرانگر، می‌خواهد حضور خودش را به رخ بکشد. نسل دوم مهاجران عرب- آفریقایی که به هر حال فرانسوی محسوب می‌شوند، برای گوشزدکردن واقعه سال قبل به سیستم حکومتی فرانسه، نه به تظاهرات آرام اکتفا کردند و نه بر مزار دو نوجوانی که شورش با مرگ آنها آغاز شد، دسته‌گل گذاشتند؛ در عوض، 300دستگاه اتومبیل را به آتش کشیدند.

یک واقعه آنارشیستی را به جای ارج‌نهادن به خاطره آن - که بیان دیگری از «غیاب» است - با تکرار آن، گرامی داشتند. فرانسوی‌های عرب-آفریقایی اگرچه نمی‌توانستند عینا خود آن واقعه را تکرار کنند(واقعیت فقط یک بار اتفاق می‌افتد) اما بیانی از ادامه «حضور» آن ارائه کردند.


در 27 اکتبر 2005 دو نوجوان فرانسوی که متعلق به جامعه مهاجر عرب-آفریقایی بودند، از دست پلیس فرار کردند اما در اثر ترس، وارد یک ایستگاه برق فشار قوی شدند و نتوانستند از دست مرگ فرار کنند.

 در پی این واقعه، شورشی از حومه شمالی و مهاجرنشین پاریس آغاز شد و با گسترش به دیگر شهرها، بخش وسیعی از فرانسه را در بر گرفت. در جریان این درگیری‌ها بیش از 10هزار دستگاه اتوبوس و اتومبیل و بیش از 300دستگاه ساختمان در آتش سوخت و از بین رفت. عوامل اصلی این شورش هم نوجوانان زیر 18سالی بودند که بی‌محابا و خشمگین و با خشونت تمام، تنفر خود را از وضعیت موجود مهاجران و مرگ دو نوجوان یادشده ابراز می‌کردند.

مکان این شورش و محدوده سنی شورش‌کنندگان برای بسیاری، تداعی‌کننده شورش دانشجویان در ماه مه 1968 پاریس بود. اما وقایع 1968 که با شعارهای سوررئالیستی همراه بود، با شورش اخیر، تفاوت مهمی دارد. دانشجویان هنگام شورش اجتماعی در سنگرهای 1968 شعار می‌دادند: «مرگ بر آموزش/ زنده باد تخیل» و «مرگ بر سوسیال‌رئالیسم/ زنده باد سوررئالیسم».

سوررئالیست‌ها نه مثل «مارکس» می‌خواستند دنیا را تغییر دهند و نه مثل «آرتور رمبو» زندگی را؛ می‌خواستند واقعیت را عوض کنند. در پی ویرانگری نبودند؛ می‌خواستند با واقعی‌کردن تخیل، واقعیتی فراتر از واقعیت موجود بسازند که نه مرزی با رؤیاها دارد و نه منافاتی با آنها. نوجوانان فرانسوی عرب-آفریقایی اما کاری به تخیل ندارند؛ می‌خواهند واقعیت موجود را از پایه نابود کنند.

 حضور آنها در کشوری که والدین‌شان به آن‌ مهاجرت کرده‌اند، نادیده گرفته شده؛ پس می‌خواهند با حضور ویرانگر خود، نظام موجود این کشور را مختل کنند. شورش 2005 گرفتار تقابل‌ دوتایی حضور/غیاب شده، در حالی که شورش 1968 قیامی برای برداشتن تقابل دوتایی رؤیا/واقعیت بود. پاریس باز هم شورش خواهد کرد و «ایفل» ناظر آن خواهد بود.