و با ابراز ارادت گسترده و همیشگی مردم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا(ع) قابل مقایسه نبود، اما به لحاظ عمق پستی و رذالت، همه ما را شرمنده اهل بیت پیامبر(ص) ساخت و البته در همان حال، درسها و عبرتهای بزرگی در متن خود داشت که نباید نادیده گرفته شود.
مردم در تجمعات پرشور خود و از جمله در تجمع تهران، زیباترین جلوه های «تولی» را به نمایش گذاشتند و با اشک و آه پیمان عاشقانه و ابدی خود با خاندان رسول اعظم(ص) را تجدید کردند و اینک نوبت دیگران است تا آزمون خویش را در این عرصه پس دهند. این آزمون که شاید مهمترین آزمون عمر آنان است، سرنوشت دنیا و آخرتشان را هم رقم خواهد زد.
حوادث پس از انتخابات، هر چه بود میتوانست توجیه و تحمل شود و به دلیل پیچیدگیها و غبارآلودبودن فضا ناشناخته بماند اما حادثه روز عاشورا هیچ ربطی به انتخابات و اختلافنظرهای سیاسی نداشت و روزنهای برای ادامه توجیه و تحمل باقی نگذاشت.
این حادثه به دیرباورترین افراد هم اثبات کرد که انتخابات برای عدهای تنها یک بهانه بود، در کشور امام زمان(عج) جسارتی صورت گرفت که در گذشته جهان کمتر اتفاق افتاده و داغ ننگ آن در تاریخ باقی خواهد ماند. این حادثه حجت خدا را بر همگان تمام کرد تا صراط حق از بیراهههای باطل آشکار گردد و نه تنها خواص، که هیچ کس نتواند عذری برای تقصیر خود بتراشد.
اینک همه کفر و بیحیایی در مقابل همه اسلام و شرافت ما قرار گرفته است و دیگر جای مماشات و سکوت نیست. فرصت برای گلایه و انتقاد فراوان است، اما هماکنون برخی همراهان انقلاب حتی اگر واقعا برای خود حقی هم قائل بودند، بر سر دوراهی خود یا امام، خود یا انقلاب و خود یا اسلام و اهل بیت قرار گرفتهاند و باید مهمترین انتخاب سراسر عمر خویش را انجام دهند و در این انتخاب باید از علی(ع) درس بگیرند؛
او که اتفاقا حق مطلق بود ولی چون ادامه اعتراض را برای وحدت مردم و حیات نظام اسلامی زیانآور دید، در نامهای نوشت: هیچ کس حریصتر از من به وحدت و الفت امت پیامبر(ص) نیست و لذا نه تنها از حق مسلم خود چشم پوشید که مشفقانه به خیرخواهی و کمک پرداخت و گفت: تیرهروز کسی است که از عقل و تجربهای که نصیب او شده، محروم بماند و من از کسی که به باطل سخن بگوید، یا کاری را که خدا اصلاح کرده برهم زند، بیزارم. آنچه را نمیدانی واگذار، زیرا مردمانی شرور با شعارهای نادرست به سوی تو خواهند شتافت و از تو سوءاستفاده خواهند کرد (نامه 78 نهجالبلاغه).
اینک نوبت مدعیان پیروی از امام است که صریح و شفاف از آنچه اتفاق افتاد اعلام برائت کنند وگرنه حتی سکوتشان هم علامت رضا و سقوط در جهنم خودخواهی است. این نه گفته این و آن، که هشدار صریح قرآن و اهل بیت است. وقتی یهودیان زمان پیامبر برای بازگشت به دامان اسلام شرط و شروطی مطرح میکردند و بهانه میآوردند، خداوند به رسول دستور داد که به آنها بگو اینها همه بهانه است وگرنه پیش از من، پیامبرانی با معجزههای آشکار به سوی شما آمدند، اگر راست میگویید پس چرا آنها را کشتید؟ (سوره آل عمران آیه 183)
با توجه به اینکه این افراد، یهودیان زمان پیامبر بودند و با ایشان سخن میگفتند، چگونه قرآن آنها را قاتلان پیامبران پیشین نامیده و از آنان پرسشی همراه با توبیخ و انکار میکند؟!
در روایات متعددی که برای تفسیر این آیه شریفه وارد شده، به این سؤال پاسخ دادهاند.
برای نمونه، امام صادق(ع) فرمودهاند: میان مخاطبان این آیه (یهودیان زمان پیامبر) و قاتلان پیامبران پیشین 500سال فاصله بوده است و در عین حال خداوند آنان را هم قاتل نامید؛ چرا که به رفتار مجرمان اصلی راضی بودند.
این امام بزرگوار در جای دیگری تفسیری تکاندهندهتر از این آیه ارائه داده و فرمودهاند: تنها به این دلیل یهودیان زمان پیامبر قاتل انبیای گذشته محسوب میشوند که از آنان خواسته شد تا از این کار اعلام برائت کنند ولی آنان نپذیرفتند! «انما قیل لهم ابرووا من قتلهم فابوا»؛ خداوندا! از این فاجعه دردناک به تو پناه میبریم و از تو پوزش میطلبیم. ما را بر آنچه واقع شد مواخذه مفرما و بصیرت و عاقبت بخیری را به همه ما عنایت کن.
برحمتک یا ارحمالراحمین.