تاریخ انتشار: ۱۴ دی ۱۳۸۸ - ۰۸:۳۹

ترجمه کیکاووس زیاری: تماشاگران سینما قبل از این با استقبال وسیع خود از ماجراجوهای اکشن «اسپایدرمن/ مرد عنکبوتی» و ابرقهرمان کمیک استریپی آن، نشان داده‌اند که دوستدار حرکات قهرمانانه و آکروباتیک‌وار این ابرقهرمان قصه‌های مصور هستند.

تا به امروز هر 3 قسمت این مجموعه فیلم در سطح جهانی با فروش‌های خوبی روبه‌رو شده‌اند. همین مسئله باعث شده تا اکثر کمپانی‌های فیلمسازی تصمیم بگیرند بقیه قصه‌های کمیک‌استریپی شرکت مارول- خالق مرد عنکبوتی و تعداد خیلی زیادی از دیگر ابر قهرمان‌های نامدار و بی‌نشان- را نیز به صورت مجموعه فیلم‌های سینمایی درآورند. آنها حتی پا را از این هم فراتر برده و می‌خواهند قصه‌های مصور ابرقهرمانانه دیگر شرکت‌های انتشاراتی را نیز تبدیل به فیلم‌های سینمایی کنند.

یکی از اولین کمپانی‌هایی که در این رابطه سریعا دست به کار شده، کمپانی والت دیزنی است. این کمپانی قدیمی خود را آماده می‌کند که نه امتیاز قصه‌های کمیک استریپی مارول، بلکه خود شرکت مارول را (با همه دارایی هنری و ادبی‌اش) خریداری کند. به این ترتیب، والت دیزنی امتیاز برگردان سینمایی قصه‌های تمام ابرقهرمان‌های با نشان و بی‌نشان شرکت مارول را از آن خود می‌کند.

این شاید خبر خوشی برای این کمپانی باشد، ولی پرسشی که تحلیل‌گران اقتصادی سینما مطرح می‌کنند این است که آیا دوستداران قصه‌های ابرقهرمانانه و کمیک‌استریپی جذب این ابرقهرمان‌های جدید در روی پرده سینما می‌شوند یا خیر؟ در حقیقت، این یک سؤال جدی برای بسیاری از اهالی هنر است که تماشاگران سینما تاب و تحمل دیدار با چند تا ابرقهرمان نقاب‌پوش تر و فرز را بر روی پرده سینما دارند و تا کجا از قهرمان‌بازی‌های اکشن آنها حمایت و با آنها همراهی می‌کنند؟ به احتمال خیلی زیاد کمپانی والت دیزنی چند روز اخیر سهام کلی شرکت مارول را به قیمت کلان 2/4میلیارد دلار خریداری خواهد کرد.

در بین رقبای خریدار، کمپانی والت دیزنی هم مشتاق‌تر از بقیه به نظر می‌رسد و هم پول لازم برای پرداخت چنین مبلغ سرسام‌آوری را دارد. اما آیا یک چنین سرمایه‌گذاری کلانی می‌تواند برای این کمپانی موفقیت‌آمیز باشد و سود خوبی را نصیب آن کند؟ البته این قرارداد پرسود سینمایی (حداقل برای مسئولین شرکت مارول در حال حاضر) معامله‌ای است که باعث می‌شود تا کاراکترهای رنگارنگ و جورواجور ابر قهرمان کمیک استریپی شرکت مارول، وارد خانه جدید شوند، جایی که تحلیل‌گران اقتصادی سینما از آن به عنوان «امپراتوری دنیای سرگرمی و هنر» اسم می‌برند. به این ترتیب، ابرقهرمان‌هایی مثل بتمن، سوپرمن و مردعنکبوتی همسایه  فامیل کاراکترهایی مثل میکی‌ماوس، وودی گاوچران، کرمیت و هانا مونتانا (شخصیت‌های معروف کمپانی والت دیزنی) می‌شوند.

اما کمپانی والت دیزنی برای خلق فیلم‌هایی تماشایی با حضور این ابرقهرمان‌های متنوع و رنگارنگ با چالش‌های زیادی روبه‌روست. واقعیت این است که حمایت یک کمپانی بزرگ سینمایی (که به امپراتوری دنیای سرگرمی و هنر معروف است) از این کاراکترهای ابرقهرمان، نمی‌تواند به تنهایی عاملی برای موفقیت آنها در سطح عمومی و در جدول گیشه نمایش باشد و فروش‌هایی بالا را برای آنها تأمین و تضمین کند.

در عین حال، رقم بالایی که کمپانی والت دیزنی برای خرید شرکت مارول پرداخت کرده، به معنی آن است که این کمپانی مجبور است راه‌ها و روش‌هایی تازه را پیدا کند که بتواند کاراکترهای ابرقهرمان کمیک استریپی شرکت مارول را، به صورت چهره‌های محبوب و موفق سینمایی درآورد. مسئولان کمپانی والت دیزنی بر این باورند که این قصه‌ها و ابرقهرمان‌های آنها ظرفیت تبدیل شدن به یک‌سری فیلم‌های بسیار پرفروش (و به قول صنعت سینما بلاک باستر) را دارند. ولی آیا تماشاگرانی که باید با پرداخت دلارهای خود این فیلم‌ها را تبدیل به یک‌سری بلاک باستر جدید سینمایی کنند، همین‌طور فکر می‌کنند؟

کمپانی والت دیزنی خیلی خوب می‌داند که نام‌های بزرگ ابرقهرمان‌های شرکت مارول همچون مرد عنکبوتی، قبل از این قراردادهای طولانی‌مدت با کمپانی رقیب داشته‌اند. این قراردادها مربوط به دورانی است که در آن زمان‌ها، این کمپانی استعدادهای ناشناسی مثل مایلی سایرس را تبدیل به یکی از محبوب‌ترین چهره‌های مورد علاقه نوجوانان کرد. به همین دلیل است که این سؤال از سوی گروهی از منتقدان و تحلیل‌گران سینمایی مطرح شده که چرا این کمپانی برای ادامه کار خود به سراغ ابرقهرمان‌های قصه‌های کمیک استریپی رفته است؟ برهمین اساس، گمانه‌زنی‌های زیادی در این رابطه صورت گرفته است.

دیوید میلر یکی از تحلیل‌گران مسائل سینمایی در این رابطه می‌گوید: «در ارتباط با شرکت مارول و گنجینه ادبی آن، فقط بحث کاراکترهای سرشناسی مثل مردعنکبوتی هالک و یا مرد آهنی نیست. این شرکت حدود 5هزار شخصیت ابرقهرمان دیگر هم دارد که تماشاگران سینما حتی شاید نام تعداد زیادی از آنها را نشنیده باشند.» به همین دلیل است که گفته می‌شود کمپانی والت دیزنی قصد دارد این کاراکترهای گمنام را به تدریج به تماشاگران سینما معرفی کند.

بسیاری از تحلیل‌گران سینمایی اعتقاد دارند اقدام جدید کمپانی والت دیزنی، باعث تحول و دگرگونی در دنیای کمیک‌استریپ‌ها و قصه‌های آنها خواهد شد. این حرکت، در عین حال بقیه کمپانی‌ها و شرکت‌های فیلمسازی را به صرافت تولید بیشتر فیلم‌های کمیک استریپی می‌اندازد. به این ترتیب، می‌توان امیدوار بود چهره‌هایی مثل آنت‌من، دکتر هنری بیم و دکتر استرنج که حکم چهره‌های کلاسیک را در دنیای کمیک استریپ‌ها دارند، به زودی سر از پرده سینما درآورند.

این در حالی است که تعدادی از کاراکترهای قصه‌های شرکت مارول، در بقیه قصه‌های این شرکت هم حضور دارند و این مسئله می‌تواند باعث خلق نوعی تداخل در کارها شود. در عین حال، گفته می‌شود شرکت مارول قبل از امضای قرارداد کلان خود با کمپانی والت دیزنی، قصد تولید نسخه‌های سینمایی قصه‌های این ابرقهرمان‌های کلاسیک را داشته است و حضور آنها روی پرده بزرگ سینما، چیزی نیست که به میل و خواسته مسئولان کمپانی دیزنی مربوط شود.

در بین کاراکترهای متنوع و رنگارنگ شرکت مارول، حتی یک شخصیت رزمی‌کار به نام آیرون‌فیش وجود دارد که متخصص هنرهای رزمی است. این کاراکتر سال‌ها قبل از آنکه تولید فیلم‌های رزمی به صورت مد روز درآید، حیات داشت. آیرون‌فیش در دهه70 میلادی با موفقیت زیادی در بین نوجوان‌ها روبه‌رو شد و لقب یکی از کتاب‌های مصور بسیار موفق شرکت مارول را در آن دوران گرفت.

اما هنوز معلوم نیست ابرقهرمانی که قرار است به صورت ستاره بزن بهادر بعدی صنعت سینما درآید، چه کسی خواهد بود. به همین دلیل، نمی‌توان حتی با حدس و گمان گفت این ستاره اکشن سینمایی به صورت یک عنصر پولساز درمی‌آید. یا خیر. «آیرن‌من» ابرقهرمان قبلی شرکت مارول با فیلم خود در سطح بین‌المللی 572میلیون دلار فروش کرد. این در حالی است که خود مارولی‌ها او را یک کاراکتر درجه 2 کمیک استریپی ارزیابی می‌کنند. اما واکنش احتمالی تماشاگران در برابر هیچ فیلمی را نمی‌توان از قبل تعیین کرد و حدس زد. آنها بنا به دلایلی از یک فیلم سینمایی و کاراکتر اصلی آن استقبال خوبی می‌کنند، ولی کمی بعد به همان دلایل یک فیلم دیگر سینمایی را پس می‌زنند.

گارب شاموس یک تحلیل‌گر دیگر سینمایی و متخصص مسائل مربوط به دنیای کمیک استریپ‌ها، چنین می‌گوید: «بحث اصلی این است که هر کمپانی یا تهیه‌کننده‌ای که می‌خواهد قصه‌ای کمیک‌استریپی و ابر قهرمانانه را تبدیل به فیلمی سینمایی کند، در وهله اول باید نفر درست را انتخاب کند و در مرحله بعد آن را به روشی صحیح و درست روی پرده سینما نمایش دهد. اگر کار به این صورت انجام شود، آن وقت می‌توان به تولید قسمت‌های بعدی آن قصه ادامه داد و آن را به صورت یک مجموعه فیلم دنباله‌دار درآورد. در این شرایط، تا زمانی که تماشاگران از آن استقبال می‌کنند، می‌توان قسمت‌های جدید این مجموعه فیلم را تولید کرد.»

نکته دیگری که تحلیل‌گران سینمایی بر روی آن تأکید می‌کنند، گسترش بازار بین‌المللی شخصیت‌های ابرقهرمان کمیک استریپی است. حضور کاراکترهای کمیک‌استریپی قصه‌های شرکت مارول و شرکت‌های مشابه، باعث می‌شود تا بقیه کشورهای جهان هم به فکر تولید نسخه‌های سینمایی قصه‌ها و کاراکترهای کمیک استریپی خود بیافتند.

رقبای سینمایی قوی آمریکا در سطح بین‌المللی 2کشور فرانسه و هند هستند که محصولات داخلی آنها رقابت خوبی با فیلم‌ها و تولیدات هالیوودی می‌کند. در فرانسه تهیه‌کنندگان مجموعه فیلم کمدی اکشن «استریکس و اوبلیکس» در صدد احیای این مجموعه فیلم هستند و قرار است قسمت جدید با سروصدا و حال و هوای خاصی تهیه شود. در هند هم قسمت جدید «کریش» آماده نمایش عمومی می‌شود و به جز این ابرقهرمان، قرار است یک ابر قهرمان دیگر به نام دور گا هم سر از دنیای سینما درآورد.

«دورگا» براساس یک قصه کمیک استریپی محبوب بچه‌ها ساخته می‌شود و قرار است عامرخان بازیگر سرشناس سینمای بالیوود، نقش این ابرقهرمان را بازی کند. در همین حال، شنیده می‌شود که قاره آمریکای لاتین هم به زودی صاحب ابرقهرمان ویژه اسپانیایی‌زبان خود خواهد شد. صنعت سینمای ژاپن هم زمزمه تولید فیلمی ابرقهرمانانه و کمیک استریپی را سرداده و می‌خواهد آن را مثل مجموعه فیلم موفق گودزیلایی خود درآورد.

در شرایطی که کمپانی والت دیزنی به رقبای خود در کمپانی فوکس قرن بیستم و شرکت سونی اجازه داده ابرقهرمان‌های شرکت مارول در «اسپایدرمن» و «مردان ایکس»‌در این مرکز فیلمسازی باقی بمانند، بسیاری از تحلیل‌گران سینمایی این‌طور اظهارنظر می‌کنند که بعید می‌دانند مسئولان این کمپانی، تعداد زیادی از کاراکترهای ابرقهرمان قصه‌های مارول را روانه پرده سینماها کنند. به اعتقاد این دسته از تحلیلگران، والت دیزنی تعداد زیادی از این کاراکترها را در صفحه کوچک تلویزیون به نمایش خواهد گذاشت، زیرا آنها ظرفیت تبدیل شدن به فیلم‌های سینمایی را ندارند و تماشاگران سینما استقبال زیادی از آنها نخواهند کرد.

به احتمال خیلی زیاد کمپانی والت دیزنی این کاراکترها را به صورت قهرمان اصلی یک‌سری فیلم تلویزیونی و ویدئویی درخواهد آورد. یکی از منتقدان سینمایی می‌گوید: «بهتر است به جای تولید فیلمی 200میلیون دلاری که ممکن است حتی همین‌ مقدار در گیشه فروش با موفقیت مالی روبه‌رو نشود، یک‌سری مجموعه تلویزیونی ارزان‌قیمت تولید کرد. یقینا این مجموعه‌های تلویزیونی سود بهتری نصیب تهیه‌کنندگان خود خواهند کرد.»

فیلم‌های کمیک استریپی به دلیل مضمون و حال و هوای خود، همیشه فیلم‌های پرهزینه‌ای بوده‌اند. حداقل هزینه تولید فیلمی که یک ابرقهرمان را در رأس ماجراهای خود دارد، 120تا 150میلیون دلار است. شرکت سونی برای قسمت سوم مجموعه فیلم «اسپایدرمن» 258میلیون دلار هزینه کرد. به جز این هزینه تولید، باید یک رقم 50تا80میلیون دلاری را هم برای تبلیغات فیلم به پای تهیه‌کنندگان آن نوشت. این فیلم در آمریکای شمالی 336میلیون دلار فروش کرد. با احتساب هزینه تولید فیلم، نمی‌توان گفت مبلغ زیادی از فروش فیلم در آمریکا و کانادا برای سازندگان آن حکم سود خالص را دارد. البته فروش بین‌المللی فیلم را هم باید در نظر گرفت. با احتساب فروش بین‌المللی، می‌توان گفت فیلم برای سازندگانش کاری سودآور بوده است.

اما آنچه در رابطه با «اسپایدرمن» رخ داد به بقیه فیلم‌های کمیک استریپی تعمیم داده نمی‌شود. به جز «شوالیه تاریکی» قسمت جدید مجموعه فیلم «بتمن» که سال گذشته فروش 570میلیون دلاری در آمریکای شمالی داشت، باقی فیلم‌های ابرقهرمانانه شاهد چنین فروش بالایی در جدول گیشه نمایش نبوده‌اند. این در حالی است که حتی برخی از این فیلم‌ها شکست تجاری هم خورده‌اند. قسمت دوم «هالک» در سال2003 فروش 130میلیون دلاری در گیشه نمایش کرد. این فیلم با هزینه‌ای 137میلیون دلاری ساخته شده بود.

«آوانجرها»(1998) و «فانتوم»(1996) با فروش اندک 23 و 26میلیون دلاری، یک شکست کامل بودند. چهارمین قسمت «بتمن» حتی با وجود حضور بازیگری مثل آرنولد شوارتزنگر در نقش منفی، فقط 100میلیون دلار در گیشه نمایش فروش کرد. عدم موفقیت بالای مالی آخرین قسمت «سوپرمن» (2006) در جدول گیشه نمایش (فروش 200میلیون دلاری در برابر هزینه 210میلیون دلاری آن) باعث شد که با وجود گذشت چند سال از تولید آن، هنوز خبری از ساخت قسمت جدید آن نیست. منتقدان سینمایی فروش 180میلیون دلاری قسمت آخر «مردان ایکس» را نیز بیشتر یک فروش متوسط ارزیابی می‌کنند تا یک فروش خوب. این فیلم هم با هزینه بالای 150میلیون دلاری تهیه شده است.

اما سؤالی که مطرح می‌شود این است که چرا این روزها تماشاگران سینما از فیلم‌های کمیک استریپی و ابرقهرمان‌های فناناپذیر و بزن‌بهادر آنها استقبال زیادی نمی‌کنند؟ اهل فن می‌گویند جواب این پرسش را باید در روحیه مردم در دوران پس از حادثه یازدهم سپتامبر جست‌وجو کرد. به اعتقاد این گروه، تماشاگران پس از این حادثه تلخ (که باعث کشته‌شدن تعداد زیادی از مردم عادی شد) دیگر به چیزی به نام ابرقهرمان باور ندارند. آنها دیگر منتظر از راه رسیدن یک مرد پرقدرت نیستند که می‌تواند یک تنه به نبرد با یک نیروی اهریمنی و منفی برود و در پایان ماجرا با شکست‌دادن کامل او، سرافزار و پیروز از میدان جنگ بیرون بیاید.

منتقدان سینمای می‌گویند حتی فیلم‌های کمیک استریپی هم تحت تأثیر حوادث سخت اجتماعی و سیاسی یک دهه اخیر قرار گرفته و لحنی تاریک‌تر و سیاه‌تر پیدا کرده‌اند. در شرایط فعلی، حتی قصه‌های این فیلم‌ها هم مثل سابق نیست و ابرقهرمان‌های این قصه‌ها دیگر همان آدم‌های اکشن بزن بهادر قبلی نیستند. این نکته را به ویژه در قسمت‌های آخر 2فیلم بتمن و اسپایدر‌من می‌توان دید.

قصه این فیلم‌ها سردتر و فلسفی‌تر شده و صحنه‌های اکشن آن به شدت محدود شده است. ابر‌قهرمان‌های این فیلم‌ها به جای انجام کارهای محیرالعقول، به دنبال جواب پرسش‌هایی هستند که برای خودشان مطرح شده است. گفته می‌شود یکی از دلایل مهم فروش خوب این فیلم‌‌ها هم، رویکرد جدید آنها به مشکلات روز جامعه است. به قول یک منتقد قدیمی سازندگان این فیلم توانسته‌اند قصه‌های قدیمی خود را به روز کنند و همگام با تماشاگران به جلو قدم بردارند.»

کریستوفر نولان کارگردان «شوالیه تاریکی» حتی پای خود را از این هم فراتر نهاده و یک سری بحث جدی فلسفی و اجتماعی را در دل قصه این فیلم مطرح کرد. برای اولین بار در یک فیلم کمیک استریپی ابرقهرمانانه، کاراکتر منفی آن اهمیتی بیشتر از کاراکتر ابرقهرمان پیدا کرد و این را می‌توان نقطه عطفی در فیلم‌های کمیک استریپی دانست. البته نقش و وزن هیت‌لجر بازیگر نقش منفی فیلم را- که او را مستحق دریافت یک جایزه اسکار کرد- نباید در این رابطه نادیده گرفت.

منتقدان سینمایی، فیلم اثری غنی و پربار توصیف کردند و به خاطر آنکه آکادمی اسکار آن را نامزد دریافت جوایز بهترین فیلم و کارگردان سال نکرد، انتقادهای زیادی به آن کردند. گله منتقدان سینمایی این بود که اعضای پیر و کوته‌نظر آکادمی فقط به خاطر اینکه «شوالیه تاریکی» فیلمی کمیک استریپی است نام آن را از فهرست کارهای تحسین‌شده حذف کرده‌اند و توجهی به ماهیت قوی و سنگین و سیاه آن نکرده‌اند.

اما پرسشی که در این رابطه برای اهل نظر مطرح می‌شود این است که آیا بقیه فیلمسازان هم وسعت دید و توانایی و استعداد نولان را دارند، که یک قصه ابر قهرمانانه را وارد محدوده‌های جدیدی کنند که تا قبل از این تجربه نشده است یا خیر. این پرسشی است که گذشت زمان به آن پاسخ دقیق و درستی خواهد داد.