این موضوع به حالت و طبع هر فرد بستگی دارد. این لحظهها، لحظههایی ارزشمند در زندگی روزمره هر فرد است. هدف نهایی از انجام این اعمال نیز هشیار و فروتن کردن ما و توانا ساختنمان به فهم این نکته است که بدون اراده «او» هیچ اتفاقی نمیافتد...
این لحظهها، لحظههایی است که انسان به مرور گذشته خود مینشیند، به ضعف خود اقرار میکند، تقاضای بخشش میکند، و از او توان بهتر بودن و قدرت انجام کارهای نیکتر را میطلبد...
برای کسانی که درونشان پر از حضور خداست، کار کردن همان نیایش است. زندگی اینان نیایش و عبادتی پیوسته است. کسانی که فقط برای «خود» زندگی میکنند، هر مقدار زمان به نیایش اختصاص دهند، بسیار نیست.
نیایش چیزی جز شوقی شدید و برآمده از دل نیست. میتوان با زبان، احساسات خود را آشکار کرد؛ میتوان در خلوت یا در جمع به بیان احساس پرداخت؛ ولی شرط صداقت این است که آنچه بیان میکنیم از درونیترین اعماق قلبمان حاصل شده باشد.
نیایش حقیقی هرگز بی پاسخ نمیماند. این سخن بدان معنا نیست که کوچکترین چیزی را هم که از خدا طلب کنیم واقعاً به ما عطا میکند. فقط زمانی که خودخواهی را با تلاشی آگاهانه از خود دور کنیم و به خدا نزدیک شویم، نیایشهایمان پاسخ میگیرند.
... گاهی نیایشمان برای آن است که خدا ما را به مردان و زنانی بهتر بدل سازد. اگر نیایش از دل برخیزد، رحمت خدا نیز بیشک بر ما فرو میبارد. ساقهای علف بی خواست او نمیجنبد. پس نیکوست اگر عادت نیایش روزانه را در خود بپرورانیم.
* برگرفته از کتاب «نیایش» (مجموعهای از نوشتهها و سخنان مهاتما گاندی درباره نیایش)، ترجمه شهرام نقش تبریزی، نشر نی، چاپ چهارم،1386، صفحههای 50 تا 52
ضمیمه «دوچرخه»