ما هم در تئوری های رایج فوتبال بسیاری از فاکتورها را عامل پیروزی و قهرمانی می دانستیم. ما هم برزیل را یک استثنا در فوتبال جهان می دانستیم، رونالدینیو، رونالدو، آدریانو و کاکا را اسطوره های بی بدیل این پدیده قلمداد می کردیم.
اما فوتبال فرانسه نشان داد که چرا یک تیم در یک بازی با یکپارچگی و روح گروهی به پیروزی می رسد. ما پذیرفتیم که جادوگران برزیلی نیز رمل و اسطرلابشان کارساز نبود و آنچه عامل پیروزی است، تدبیر و تاکتیک گروهی است. این حزن نامه برزیل نیست اما واقعیتی است که باید در فوتبال پذیرفت.
پس از فاجعه سال 1950 در ماراکانا و شکست تلخ در سال 1998 این بار نیز برزیل فرونشست و دستاوردهای تازه علم فوتبال را باور کرد.
ساقهای جادویی زردهای جنوب چون نی های نازکی بود، که از خشکی در حال ترکیدن بود، آن دریبلهای سحرآمیز مرد زشت روی و هنرمند برزیل چه شد؟ موج گروهی پاریسی ها چون توفان سونامی اردوگاه برزیلی ها را در هم شکست تا باور کنند که اروپا دیرزمانی بود که قصد داشت فوتبال را در قاره متحد خود متجلی کند و چون هشت دوره قهرمانی جام را حفظ نماید.
فرانسه یک نمونه از فوتبال اروپاست تازه در آنسو ژرمن ها را نیز داریم، ایتالیا هم پابرجاست و پرتغال هم با هیبت فوتبال لاتین سبک تازه ای از فوتبال را ارائه می دهد. فرانسوی ها معنای تازه ای از رهبری داخل میدان در فوتبال به دست آوردند، بازی شناور، اتصال های خطوط سه گانه، بازگشت به حالت تدافعی در کمترین زمان، بهره گیری از ضربات ایستگاهی به بهترین شکل و خنثی نمودن بازی حریف در میانه میدان و تقسیم وظایف بین ده بازیکنی که هر کدام خواسته های شخصی را کنار گذاشته اند و معرفت تیمی را ارجح دانسته اند.
فرانسوی ها زمانی که توپ را از دست می دادند چون یک کوسه بزرگ عرضی در مقابل حریف قرار می گرفتند و کاملاً روشن بود، کدامیک باید به جنگ مرد پا به توپ برزیلی برود. پوشش دوم کدام بازیکن است و فاصله های آنها با یکدیگر چه اندازه است که فضایی به رونالدینیو و کاکا ندهند. فرانسه کاملاًً روی تاکتیک انعطاف پذیر خود تمرین کرده بود و برزیلی ها در خواب خوش چهار پیروزی خود را در نیمه نهایی می دیدند، آنها هم چون ما فرانسه را ساده انگاشته بودند. فرمانده اصلی این جنگ که چون طراحان نبردهای بزرگ رفتار کرد «زیدان» بود.
او در تمام مدت بازی داوطلب دریافت توپ بود، هر کجا و به هر بازیکن پاس داد با حرکت بدون توپ، خود را در موقعیت دریافت مجدد آن قرار داد. زیدان در هر نقطه از زمین که تیمش احساس ضعف کرد، حضور یافت، هر کجا نیاز به ضربه های او بود، حاضر شد و درنهایت، پاس گل پیروزی را داد. فرمانده جنتلمن فرانسوی ها با رهبری خود برزیل را به تاریخ سپرد.
هشت سال پیش هم او چنین کرده بود و حالا او در آمریکای جنوبی یک ضدقهرمان منفور قلمداد می شود؛ در حالی که برای پاریسی ها چون چهره داود زیبا و نجات دهنده است. او آتش در دست فرانسه را به روشنایی برد.