چهار شنبه ۲۰ فروردين ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۱۷- April, 9, 2003
قمار ابرقدرت
جناح راست نظامي گراي آمريكا با جنگ عليه عراق دست به خودكشي زده و در تلاش براي معالجه ويروس صدام زهري مرگبار را سر كشيده است
هنري سي كي ليو*
006165.jpg

ترجمه: غلامرضا رضايي نصير
ايالات متحده نيز مانند امپراتوري روم گرفتار محدوديت هاي قدرت فراوان خود مي شود. آنجا كه دونالد رامسفلد، وزير دفاع آمريكا و ژنرال ريچارد مايرز، رئيس ستاد مشترك اين كشور از اين سخن مي گويند كه مطبوعات نبايد از طرح جنگي آمريكا انتقاد كنند، زيرا در چارچوب شرايط سياسي و ديپلماتيك خاصي برنامه ريزي شده است نه صرفا بنا بر ملاحظات نظامي و در خلأ، در حقيقت به اين واقعيت اعتراف مي كنند. آنها مدعي هستند كه اين بهترين طرح جنگي ممكن به لحاظ سياسي بوده است، هر چند با استفاده كامل از توانايي هاي نظامي آمريكا فرسنگ ها فاصله دارد. مايرز از ابراز نارضايتي از سوي افسران يونيفورم پوش كه به طور جدي جنگ را تضعيف مي سازند، گلايه مي كند. وي اين گونه انتقادها را كاملا عاري از حقيقت مي خواند و آنها را براي سربازان آمريكايي درگير در جنگ مضر مي داند.
تنها زمان ثابت خواهد كرد كه حق با كيست؟ مركز فرماندهي آمريكا (Centcom) اعلام كرده است كه مرحله بعدي جنگ با حضور ۱۲۰ هزار نيروي جديد تا قبل از پايان آوريل آغاز نخواهد شد. اين به معناي سه برابر مدتي است كه جنگ شروع شده است. در ويتنام ترجيع بند «همه چيز طبق برنامه پيش مي رود» هر چند هفته يك بار شنيده مي شد، همراه با اين مطلب كه ۵۰ هزار سرباز ديگر فورا جنگ را خاتمه خواهد داد. تقريبا هيچ شكي وجود ندارد كه در نهايت آمريكا بر عراق تسلط خواهد يافت. سوال اين است كه با جان چند نفر، چه قدر پول و چه مدت. بسياري از برآوردهاي پيش از جنگ بايد تا حدود زيادي اصلاح شوند و بسياري از افسانه هاي قبل از شروع جنگ در مورد حمايت مردمي از عمليات «آزادسازي» آمريكا در عراق بايد مجددا مورد ارزيابي قرار گيرند. واقعيت اين است كه زمان به نفع آمريكا عمل نمي كند و هزينه اين جنگ صرفا مالي نيست. آنچه در اين جنگ به قمار گذاشته شده جايگاه آمريكا به مثابه يك ابرقدرت است.
اين جنگ يك بار ديگر ثابت كرد كه قدرت نظامي چيزي جز ابزاري براي رسيدن به اهداف سياسي نيست. بهانه جنگ در آغاز خلع سلاح عراق از سلاح هاي كشتارجمعي بود، هر چند اخيرا بيشتر بر «آزاد كردن» مردم عراق از يك رژيم سركوبگر تاكيد مي شود. در پايان جنگ آمريكا بايد مدارك مستدل و غيرقابل انكاري از وجود سلاح هاي كشتارجمعي در عراق ارائه دهد تا جنگي را كه شوراي امنيت سازمان ملل اجازه آن را صادر نكرده است، توجيه كند. قدرت بلامنازع وقتي عليه مقاومت مردمي به كار رود نتيجه عكس مي دهد، زيرا به طور اجتناب ناپذيري همان عزم مقاومت مردمي را كه قصد مجبور كردن آن را به تسليم دارد، افزايش مي دهد.
ناديده گرفتن مقاومت گسترده ملي عليه تجاوز خارجي و آن را حركات ايذايي واحدهاي ناگزير رژيمي سركوبگر قلمداد كردن، توهين به شعور ناظران بي طرف است. تمامي سازمان هاي نظامي طبق دكترين فشار رواني عمل مي كنند. هيچ كس داوطلبانه جان خود را به خطر نمي اندازد مگر اينكه به خوبي بداند در صورت عمل نكردن چه اتفاقي ممكن است بيفتد. تنها زماني كه يك كشور قبلا توسط قدرتي خارجي اشغال شده باشد، آزادي آن توسط يك قدرت خارجي ديگر معني پيدا مي كند. اينكه قدرتي خارجي بخواهد ملتي را از دولت ملي آن آزاد كند به خرج كسي نخواهد رفت.
ايالات متحده با دليل تهاجمش به عراق مثل شعبده بازي كه روسري هاي رنگارنگ از جيب بغلش بيرون مي كشد، رفتار مي كند. در آغاز دفاع از خود در برابر تروريسم بود، سپس مسئله خلع سلاح عراق از سلاح هاي كشتارجمعي مطرح شد و اينك دليل تهاجم به عراق آزادي مردم اين كشور از رهبر شيطان صفتشان عنوان مي شود. ديري نخواهد گذشت كه علت جنگ، تامين رفاه مردم عراق از طريق به دست گرفتن كنترل نفت آنها، يا نجات آنها از سرنوشت غم انگيز متعلق به تمدني بدخيم عنوان خواهد شد.
اگر كسي صلح را بياموزد، پيروزي در جنگ هيچ محلي از اعراب نخواهد داشت. قدرت نظامي را نمي توان بدون محدوديت هاي سياسي كه به كارگيري تميز آن را محدود مي كند، مورد استفاده قرار داد. هدف از جنگ صرفا كشتار نيست، بلكه تحميل كنترل سياسي با استفاده از زور است و همين تاكنون ضعيف ترين بخش طرح جنگي ايالات متحده بوده است. اين طرح فاقد برنامه اي براي كنترل سياسي است. آمريكا جهانيان را از آخر بازي خود در رابطه با عراق آگاه نمي سازد و فقط از بركناري صدام حسين سخن مي گويد. البته گماردن يك فرماندار آمريكايي طرحي خنده دار و مضحك است كه هرگز به انجام نخواهد رسيد.
006180.jpg

مقاومت چريكي حتي پس از سرنگوني دولت عراق و نابودي ارتش آن، خاتمه نخواهد يافت. با توجه به تجربه انگليسي ها در مالزي و رودزيا نسبت نيروهاي ارتش به نيروهاي چريكي صرفا براي مهار مقاومت چريكي، چه برسد به شكست نيروهاي چريكي كه نيروهاي ارتش بسيار بيشتري را نياز دارد. ايالات متحده حجم نيروي چريكي عراق را در حال حاضر حدود ۱۰۰ هزار نفر تخمين مي زند، بنابراين براي كنترل اوضاع، حتي در صورتي كه بر كل عراق تسلط يابد به نيرويي شامل ۲ ميليون نفر نياز دارد.
با روند فعلي هزينه هاي جنگ به ميزان ۵/۲ ميليارد دلار در روز، بودجه ۶۵ ميليارد دلاري جنگ پس از ۳۰ روز ته خواهد كشيد، يعني تا ۲۰ آوريل كه ۱۰ روز به ورود تمام نيروهاي تقويتي به جبهه باقي مانده است. هيچ كس نمي پرسد چگونه دو برابر كردن نيروها باعث پيروزي در جنگ چريكي در عراق خواهد شد. ايالات متحده در حال حاضر در تدارك ۱۲۰ هزار سرباز خود دچار مشكل است، چگونه دو برابر كردن نيروها در طول يك خط تداركاتي ۳۰۰ مايلي مي تواند عليه دشمني كه حاضر نيست رودررو بجنگد مثمرثمر باشد؟ مخالفت سياسي در داخل انگلستان از هم اكنون از توني بلر، نخست وزير اين كشور مي خواهد كه به دليل آنكه آمريكا طرح جنگي خود را تغيير داده است، سربازان انگليسي را از جنگ بيرون بكشد.
كاخ سفيد سعي دارد با پخش ويدئوكليپ هاي سخنراني هاي سابق بوش كه در آنها در مورد تلفات زياد و طولاني شدن جنگ هشدار مي دهد، از وي حمايت كند. دستياران بوش نيز سعي دارند توجه افكار عمومي را از خوشبيني افراطي ديك چني، معاون رئيس جمهور آمريكا، كه ادعا مي كرد جنگ فقط چند هفته طول مي كشد، منحرف سازند.
چنين به نظر مي رسد كه بين ناموفق بودن آمريكا در آغاز جنگ در عراق و فروكش كردن تهديدهاي تروريستي در ايالات متحده، به رغم افزايش هراس از خطرات تروريستي در آغاز جنگ، رابطه اي وجود دارد. هيچ مفسر موافق يا مخالف جنگ به اين نكته اشاره اي نكرده است، به رغم آنكه به نظر مي رسد اين امر دليلي مستدل است دال بر اينكه تروريسم آخرين سلاح و آخرين چاره است.
برتري استراتژيك ايالات متحده با توجه به قدرت نظامي و اقتصادي اين كشور و با فرض داشتن وقت كافي براي استيلا بر حريف، انكارناپذير است. اما مشكل اينجاست كه اهداف سياسي اين كشور با استفاده نامحدود از قدرت نظامي حاصل نمي شود. لزوم نشان دادن تهاجم آمريكا به شكل نيرويي آزاديبخش مانع از به كارگيري تمام عيار طرح «شوك و بهت» و برتري هوايي آمريكا مي شود. بمب هاي هوشمند هم گران هستند و هم اينكه بدون داشتن اهداف مشخص كارايي ندارند. با اين حال چنين اهدافي همان هايي هستند كه عراق انتظار دارد، آمريكا به آنها حمله كند. اين سلاح ها را مي توان به آساني با پراكنده شدن از اهداف مشخص پيش از حمله، خنثي كرد. فايده پرتاب ۴۰ موشك كروز كه در مجموع ارزش آنها به يك ميليارد دلار مي رسد به چند ساختمان خالي در يك شب، چيست؟
اگر عراقي ها بتوانند تا بعد از شروع تابستان دوام بياورند، جنگ رنگ ديگري به خود خواهد گرفت. ديگر دولت هاي عرب در منطقه مي توانند در صورت پيروزي سريع آمريكا بي طرف بمانند، اما اگر جنگ به درازا بكشد ناچار خواهند بود براي راضي نگه داشتن مردمشان به كمك عراق بيايند، حتي اگر آمريكا به طور دائم پيشروي كند اما نتواند جنگ را به پايان برساند. سوريه و ايران در معرض اين خطر قرار دارند كه به جنگ كشانده شوند. احتمال دخالت روسيه به طور كامل منتفي نيست. بوش از قبل به ولاديمير پوتين، رئيس جمهور روسيه در مورد كمك نظامي به عراق هشدار داده و البته دولت روسيه اين هشدارها را ناديده گرفته است.
براي آمريكا پيروزي در نهايت مهم نيست، اين كشور بايد بتواند به سرعت پيروزي قاطعي به دست بياورد، وگرنه تصوير ابرقدرت بودن آن خدشه دار خواهد شد. جنگ تهاجمي بايد به سرعت به نتيجه برسد، حال آنكه جنگ دفاعي فقط به گذشت زمان احتياج دارد. اين امر در مورد يك ابرقدرت بيشتر صدق مي كند. هر روزي كه بدون پيروزي قاطع مهاجم مي گذرد، پيروزي بادآورده اي براي مدافع محسوب مي شود. استالينگراد احتياجي به اين نداشت كه قدرت دفاع آلمان ها را در هم بشكند. تنها كاري كه بايد مي كرد ادامه جنگ بدون تسليم شدن بود. به رغم تمامي تكذيب هايي كه اكنون به طور هماهنگ صورت مي گيرد، واقعيت اين است كه آمريكا نتوانسته است سناريوي اوليه اي را كه براي پيروزي سريع و آسان جنگ هم در زمينه نظامي و هم كسب برتري اخلاقي داشت، اجرا كند. اينكه اكنون ادعا مي شود آمريكا همواره يك جنگ طولاني مدت را پيش بيني مي كرده است تنها به اعتبار طرح هاي جديد جنگي آن لطمه مي زند. در سطح جهان، فرانسه و آلمان دو متحد سنتي آمريكا اكنون خواستار موقعيتي برابرتر و استقلال سياسي بيشتر هستند. حتي ممكن است اتحاديه اروپا با نشان دادن تساهل بيشتر در برابر گوناگوني ارزش هاي فرهنگي و شرايط متفاوت تاريخي، به لحاظ اخلاقي جايگاه والاتري را نسبت به ايالات متحده در جهان پيدا كند، زيرا با تحميل ارزش هاي آمريكايي بر سراسر جهان مخالفت مي كند؛ ارزش هايي كه هيچ شهروند غيرآمريكايي حاضر نيست براي تحميل آنها بر ديگران جان خود را فدا كند. حتي شهروندان آمريكايي نيز ممكن است فقط حاضر باشند براي دفاع از خود سرزمين آمريكا جان بدهند، نه براي تحميل ارزش هاي آمريكايي به زور بر جهانيان، به خصوص اگر اين جنگ نشان دهد كه حتي با دادن بيشتر جان سربازان آمريكايي، موفقيت چندان آشكار نخواهد بود.
ايالات متحده بايد در عرض چند هفته اين جنگ را با موفقيت به پايان برساند، در غير اين صورت در تمامي جبهه ها به جنگي دفاعي كشيده خواهد شد. تنها يك چيز بدتر از يك امپراتوري وجود دارد و آن يك امپراتوري است كه از غلبه بر ملتي كوچك عاجز باشد. صدمات جانبي اين جنگ تنها به شهروندان عراقي محدود نمي شود. اقتصاد آمريكا نيز تلفات جانبي اين جنگ خواهد بود ـ و به تبع آن اقتصاد جهان نيز. جنگ اول خليج فارس، صرفنظر از موقعيت نظامي و اهداف سياسي آشكار و مشخص آن باعث شد كه به دليل نااطميناني در مورد بهاي نفت، اقتصاد از پيش دچار ركود شده و آمريكا بيشتر ضعيف شود. به رغم طرح هاي ضربتي فدرال رزرو (بانك مركزي آمريكا) براي كاهش نرخ هاي بهره كوتاه مدت، كسادي اقتصادي از بين رفت و به شكست جورج بوش پدر در انتخابات دومين دوره رياست جمهوري اش در سال ۱۹۹۲ منجر شد.
امروز نيز بانك مركزي آمريكا با تأثير جنگ عليه عراق بر اقتصاد جهان روبه رو است و علاوه بر آن قول آلن گرينسپن، رئيسي فدرال رزرو، مشكلات داخلي هم وجود دارند. ضريب اطمينان تجاري ممكن است به دليلي كه به جنگ مربوط نمي شود، باز هم پايين بماند، حتي اگر جنگ به سرعت پايان بگيرد. بيكاري همچنان سير صعودي دارد، توليد صنعتي دچار ركود است و اقتصادهاي اروپا و ژاپن حتي از اقتصاد آمريكا هم بيشتر دچار مشكل هستند. بخش اعظم جهان سوم، به جز چين، گرفتار اقتصادي پريشان هستند. اگر جنگ بيشتر طول بكشد، يا اگر اقتصاد پس از خاتمه جنگ رونق نگيرد، مقامات بانك مركزي آمريكا گفته اند كه حاضرند از طريق كاهش، باز هم بيشتر نرخ هاي بهره پول به اقتصاد تزريق كنند.
با وجود نقش فدرال رزرو به عنوان يك بانك مركزي كه از نفوذ سياسي مستقل است، طبق قانون اساسي اين بانك ناچار است در زمينه مسائل امنيت ملي كه بر اقتصاد تأثير مي گذارد از كاخ سفيد حمايت كند. بدين ترتيب گرينسپن در هم سويي با طرح هاي جنگي بوش به طور آشكار نگراني خود را در مورد هزينه هاي بي پايان جنگ و خطر توقف عرضه نفت به جهان ابراز نداشته است. گفته مي شود گرينسپن در ده روز اول جنگ حداقل سه بار به كاخ سفيد رفته و با بوش در مورد چشم انداز اقتصادي آمريكا گفت وگو كرده است.
تأثير هزينه هاي جنگ بر ميزان كسري بودجه فدرال بر تصميم كنگره در مورد تصويب طرح كاهش مالياتي بوش بي اثر نبود، براي همين برخي حتي كاخ سفيد را متهم كرده اند به اينكه از ترس بالا رفتن هزينه هاي جنگ و تأثير آن بر كسري بودجه كه تصويب طرح كاهش مالياتي بوش را به خطر مي انداخته است، حاضر نشده است تعداد كافي سرباز به جبهه عراق گسيل كند. اينجا و آنجا اتهاماتي شنيده مي شد مبني بر اينكه كاخ سفيد جان سربازان آمريكايي را به خطر انداخته است تا از كاهش ماليات ها براي ثروتمندان دفاع كند. البته در نهايت كنگره لايحه كاهش مالياتي بوش را به نصف تقليل داد. گلن هوبارد، اقتصاددان ارشد سابق كاخ سفيد چنين استدلال مي كند كه آمريكا مي تواند در عين حال از پس جنگ و طرح كاهش ماليات ها به طور همزمان برآيد.
او دليل مي آورد كه كاهش ماليات ها در عرض دو سال آينده يك درصد به توليد ناخالص داخلي، سالي ۳۰ ميليارد دلار خواهد بود. در حال حاضر جنگ روزي ۵/۲ ميليارد دلار هزينه در بر دارد و طي ۱۱ روز اول جنگ اين هزينه بيش از ۳۰ ميليارد دلار بوده است. ظاهرا هوبارد كه در هاروارد تحصيل كرده است بايد رياضيات خود را تقويت كند.
درست است كه اكنون نفت خليج فارس نسبت به سال ۱۹۹۰ سهم كمتري در عرضه نفت جهان را شامل مي شود و اينكه اقتصادهاي عمده صنعتي جهان در مصرف نفت داراي بهره وري بيشتري نسبت به ده سال پيش هستند، اما اقتصاد جهان اكنون در يك بازار جهاني با چنان كارايي اي عمل مي كند كه آسيب پذيري آن نه در مقابل كساد توليد صنعتي در نتيجه توقف عرضه نفت، بلكه در نتيجه نوسانات قيمت نفت در بازارهاي نامطمئن است. براي ژاپن و آلمان حتي افزايش خفيف در بهاي نفت مي تواند لطمات بزرگي به چشم انداز بهبود اقتصادي آنها وارد سازد. از سال ۲۰۰۱ بدين سو، فدرال رزرو ۱۲ بار نرخ هاي بهره را كاهش داده است و نرخ بهره پايه فدرال را به پايين ترين سطح خود طي ۴۱ سال گذشته رسانده است. وقتي سال گذشته صحبت از جنگ بر سر زبان ها افتاد و نگراني را در بين بنگاه هاي اقتصادي و سرمايه گذاران افزايش داد، بانك مركزي آمريكا نرخ بهره پايه فدرال را نيم درصد ديگر كاهش داد و آن را از ۶۵/۱ درصد به ۲۵/۱ درصد رساند.
اگر جنگ به درازا بكشد و ضريب اطمينان تجاري را باز هم كمتر كند و كشور را به سمت ركودي تازه بكشاند، فدرال رزرو امكان چنداني براي كاهش بيشتر نرخ هاي بهره ندارد، زيرا نمي تواند نرخ بهره وام هاي كوتاه مدت را به زير صفر بكشاند.
واقعيت اين است كه جناح راست نظامي گراي آمريكا با جنگ عليه عراق دست به خودكشي زده و در تلاش براي معالجه ويروس صدام زهري مرگبار را سر كشيده است. افسانه اي كه طرح جنگي رامسفلد بر آن استوار بود، قيام فوري مردم عراق عليه صدام حسين، حداقل در بخش هاي جنوبي و شيعه نشين بود، نه مقاومت يكپارچه چريكي مردم عراق. طرح ايجاد دو جبهه در شمال و جنوب براي حمله به بغداد نيز به حمايت فعال تركيه بستگي داشت. چيزي كه آمريكا بيش از حد به آن اطمينان داشت و حتي رشوه هاي هنگفت هم نتوانست آن را تضمين كند. از سوي ديگر واشنگتن حاضر نبود به بهاي قرباني كردن كردها جايي براي منافع تركيه در عراق پس از جنگ در نظر بگيرد.
طرح جنگي رامسفلد شامل حركت سريع و سبك نيروهاي آمريكايي به داخل بغداد بدون مواجهه با مقاومتي جدي، پس از حملات هوايي سنگين و تسليم كامل گارد رياست جمهوري عراق بود.
اما اين طرح از همان آغاز با شكست مواجه شد. تهاجم به عراق به عوض وادار كردن مردم اين كشور به قيام عليه رژيم صدام به صورت عامل براي متحد كردن مردم عراق و برانگيختن احساسات ناسيوناليستي پان عربيسم در جهان عرب عمل كرد و صدام را در نقش قهرمان و احتمالا شهيد آرمان خلق عرب در نبردي دفاعي توسط كشوري ضعيف عليه تنها ابرقدرت جهان ظاهر ساخت. از نظر جغرافيايي اگر جبهه شمال را در نظر نگيريم، عراق شبيه بطري بزرگي است كه دهانه آن در جنوب قرار دارد و بندري دورافتاده دارد كه به راحتي مي تواند آن را مين گذاري كرد. خط طولاني تداركات به طول ۳۰۰ مايل از بندر بصره تا بغداد در صحرايي باز واقع شده است كه در هر نقطه به راحتي در برابر حملات چريكي آسيب پذير است. ماشين جنگي آمريكا تداركات وسيعي از سوخت، آب، غذا و مهمات را طلب مي كند. تانكرهاي حمل سوخت حدود يك متر و نيم طول دارند و حتي يك تيرانداز ناشي با استفاده از يك تفنگ دوربرد و گلوله هاي انفجاري به راحتي مي تواند آنها را هدف قرار دهد. با گرم شدن هوا، طبيعت نيز به دشمني شكست ناپذير براي سربازان عراقي تبديل مي شود. حتي اگر اين عوامل براي اثبات شكست طرح هاي جنگي آمريكا كافي نباشد مي توان به گفته هاي ژنرال ويليام والاس استناد كرد. وي علنا اعتراف كرد كه سربازان آمريكايي به طرز موثري براي مقابله با دشمني كه اكنون در حال جنگ با آن هستند، آماده نشده اند.
اكنون اين خطر وجود دارد كه جنگ به سوريه كشيده شود و در تمام رژيم هاي عرب منطقه بي ثباتي را دامن زند. ناتو تضعيف شده و اتحاد سنتي بين دو آتلانتيك شكننده است. اين جنگ در نزديك كردن روسيه، فرانسه، آلمان و چين در تقابل، اگر نگوييم مخالفت، با منافع ايالات متحده در جهان بسيار موفق بوده است؛ تحولي چشمگير با تأثيرات بلندمدت كه ارزيابي آنها در حال حاضر بسيار دشوار است. اين جنگ آخرين ضربه را نثار جهاني سازي خواهد كرد. خطوط هوايي مسدود شده اند و بدون سفرهاي هوايي، جهاني سازي چيزي جز يك شعار نيست. بلوكه كردن دارايي هاي خارجي عراق تصوير آمريكا را به مثابه يك بهشت امن مالي خدشه دار كرده است، احياي ناسيوناليسم عربي ديناميك سياست خاورميانه را تغيير خواهد داد. افسانه قدرت آمريكا دچار خلل شده است و در مجموع مي توان گفت كه هزينه هاي ژئوپلتيكي اين جنگ براي آمريكا بي شمار و فوايد آن بسيار ناچيز هستند.
اين جنگ حتي بدون تظاهرات ضدجنگ هم پايان خواهد يافت و اين پايان، پاياني خوش نخواهد بود. با اين همه هيچ استراتژي روشني براي برون رفت ايالات متحده از اين جنگ وجود ندارد. پس از اين جنگ ديگر جهان ابرقدرت نخواهد داشت، البته آمريكا همچنان به لحاظ اقتصادي و نظامي قدرتمند باقي مي ماند. اما مجبور خواهد شد محتاطانه تر و واقع گرايانه تر در مورد توانايي اش براي تحميل خودش بر ملت هاي ديگر با استفاده از زور عمل كند. انگلستان بزرگ ترين بازنده اين جنگ به لحاظ جغرافياي سياسي خواهد بود. ارتش انگلستان از هم اكنون به توني بلر هشدار داده است كه براي مدت نامعلوم نمي تواند در جنگ باقي بماند. تهاجم به عراق ضربه اي بود كه امپرياليسم آمريكا به خود وارد ساخت. تظاهرات ضدجنگ در سراسر جهان و در داخل آمريكا آگاهي مردم را در مورد اهداف واقعي جنگ بيشتر خواهد كرد. هدف تظاهرات ديگر صرفا نه خاتمه اين جنگ بلكه از بين بردن نيروهايي خواهد بود كه پشت جنگ هاي امپرياليستي قرار دارند. صدام ديوانه نيست و البته رژيم او پاك و مبري از اتهامات نيست. اين رژيم مظهر تمام رژيم هايي است كه ذهنيتي نظامي دارند. بايد اذعان كرد كه اين ذهنيت را يك قرن امپرياليسم غربي و اخيرا آمريكايي به وجود آورده است. آمريكايي ها، حتي ليبرال ها و چپ هاي راديكال، احتمالا نمي توانند نياز طبيعي به خشونت را در مبارزه سياسي ملي گرايان در نبرد با امپرياليسم درك كنند. آنها از سركوب سياسي نفرتي واقعي دارند، اما حتي اگر چنين باشد تنها مردم عراق حق دارند خود را از شر رهبر ستمكارشان خلاص كنند، نه يك قدرت خارجي؛ هر چقدر هم كه اين رژيم براي خارجيان نفرت انگيز باشد. امپرياليسم اخلاقي هم در هر صورت امپرياليسم است.
به علاوه اين تهاجم باعث شد كه صدام به صورت قهرمان دفاع از عراق و ناسيوناليسم عربي در برابر تنها ابرقدرت جهان جلوه كند. درست همانطور كه جنگ داخلي آمريكا آبراهام لينكلن را از سرنوشت ثبت شدن در تاريخ به عنوان يك سياستمدار غيراخلاقي و تجزيه طلب نجات داد و او را تبديل به قهرمان آزادي بردگان كرد، اين جنگ نيز صدام را از سرنوشت يك ديكتاتور كم اهميت در تاريخ نجات داد و او را به سطح رزمنده واقعي آزادي بالا كشاند. اين هديه بوش به صدام بوده است، هديه اي كه بهاي آن با خون بهترين و شجاع ترين فرزندان عراق، آمريكا و انگلستان پرداخت شده است.
آسياتايمز
* Henry C K Liu رئيس گروه سرمايه گذاري ليو در نيويورك.

نگاه روزنامه نگار
آنها كه نمي گذارند كشتار متوقف شود
گوين داير*
تروريسم ربطي به كشتن مردم بي گناه ندارد، بلكه تنها وسيله اي است براي رسيدن به هدف. هدف از تروريسم وادار كردن حريفي قدرتمندتر به رفتاري است كه در جهت آرمان و اهداف تروريست هاست.
در يكي از عمليات حداقل ۲۳ نفر كشته شدند. اغلب قربانيان كارگران آفريقايي و آسيايي بودند كه آمده بودند تا در ازاي دستمزدي اندك مشاغلي را كه قبلا فلسطينيان انجام مي دادند، اشغال كنند. سخنگوي آريل شارون، نخست وزير اسرائيل بلافاصله ياسر عرفات را مقصر دانست و گفت: «اين حمله مهر تأييد حكومت خودگردان فلسطين را بر خود دارد. اين حمله نتيجه مستقيم تحريكات مداومي است كه از جانب حكومت خودگردان صورت مي گيرد و البته عدم مهار تروريست هايي است كه در قلمرو حكومت خودگردان حضور دارند. »
زهي وقاهت! آنها مردي را متهم مي كنند كه زندگي اش را وقف اين هدف كرده است كه مردمش را به عنوان فلسطيني به رسميت بشناسند (و حق آنها را حداقل بر بخشي از سرزميني كه زماني فلسطين ناميده مي شد)، نه اينكه با آنها مثل آوارگان برخورد كنند و تنها چادري و جيره اي روزانه بگيرند. مردي كه به دليل انتقاد از تروريسم و امضاي پيمان اسلو با اسحاق رابين خطر ترور شدن توسط مردان تندرو خود را به جان خريد و آنگاه كه رابين ترور شد، با شكيبايي سه سال آزگار منتظر ماند تا بنيامين نتانياهو مفاد آن پيمان را اجرا كند. آيا مي توان باور كرد كه ياسر عرفات بمبگذاران را به اسرائيل فرستاده باشد؟ مطمئنا سخنگوي شارون نيز چنين اعتقادي ندارد. او فقط پيامي را كه وظيفه دارد، مي رساند. وظيفه اين است كه بايد عرفات را بي اعتبار كرد، زيرا او هنوز يك فلسطيني خطرناك است؛ او كسي است كه مي خواهد معامله كند. شارون به معامله اي كه به ايجاد يك كشور فلسطيني منجر شود، هيچ گونه علاقه اي ندارد، زيرا اين امر مانع از آن مي شود كه شارون به هدفش يعني الحاق بقيه سرزمين هاي فلسطيني به اسرائيل برسد. بنابراين او سعي دارد همه فلسطيني هايي را كه خواستار مصالحه و معامله هستند، تروريست هاي غيرمنطقي جلوه دهد.
البته ياسر عرفات بزرگ ترين دشمن خودش است. او رهبر چريكي ـ تروريستي قابلي بود، دورانديش، زيرك و سرسخت در دشواري ها، اما مذاكره كننده ناتواني است و دولتمردي افتضاح.
دليل اينكه حكومت خودگردان نتوانسته است به درستي حاكميت خود را اعمال كند، اين است كه عرفات هرگز از يك چريك و رهبر چريكي فراتر نرفته است: او دولتش را به اين طريق كنترل مي كند كه براي هر كاري سه يا چهار و يا حتي پنج نفر را تعيين مي كند و آنها را در برابر هم قرار مي دهد، به طوري كه فقط خود او مي تواند دعواها را حل و فصل كند. وقتي پس از پنج يا شش ساعت از قرار ملاقاتي كه با او گرفته ايد؛ بالاخره موفق به ديدن او شويد، مي بينيد كه دارد چك هايي را با مبلغ تنها چند صد دلار، امضا مي كند: عرفات دزد سرگردنه اي است كه هرگز موفق نشده است به يك سياستمدار تبديل شود.
آخرين و بزرگ ترين خدمتي كه او مي توانست براي مردم فلسطين انجام دهد، اين بود كه ۲۰ سال پيش، در محاصره بيروت كشته شود و كار مذاكرات زمين در برابر صلح را با يك اسرائيل پيروز اما هنوز آسيب پذير به نسل جوان تر و تحصيلكرده تر فلسطينيان واگذارد.
بنابراين او هنوز آنجا نشسته است؛ همچون اثري قديمي و لرزان كه اكنون عمدتا به مثابه لولو سرخرمن اسرائيل ايفاي نقش مي كند. اما آيا واقعا او بمبگذاران را به تل آويو فرستاده است تا در ايستگاه اتوبوس آن همه خارجي را بكشند؟ فقط احمق ها ممكن است چنين فكري بكنند.
آدم هايي كه در خانه هايشان با خيال راحت نشسته اند عبارت «دشمنان صلح» را فقط نوعي بازي با كلمات تلقي مي كنند. آنها با خود مي گويند چه كسي واقعا مي تواند دشمن صلح باشد؟ اما واقعيت اين است كه در هر دو طرف درگيري اسرائيل و فلسطين كساني وجود دارند كه واقعا دشمن صلح، يا حداقل صلح با شرايطي هستند كه مورد قبول طرف مقابل باشد.گردان هاي الاقصي كه مسئوليت بمبگذاري در تل آويو را پذيرفته بود، جناحي از فلسطينيان است كه هنوز به طور رسمي با سازمان فتح عرفات در ارتباط است (برخلاف حماس و جهاد اسلامي كه هيچ ارتباطي با فتح ندارند). گردان هاي الاقصي آگاهانه روياي يك پيروزي كامل بر اسرائيل را در درازمدت در سر مي پرورانند و قصدشان جلوگيري از رسيدن به صلح از طريق مذاكرات در كوتاه مدت است.
تأثير اين بمبگذاري ها از قبل مشخص بود؛ آريل شارون دوباره انتخاب شد و اين به معناي آن است كه تا آينده اي معلوم خطر مذاكراتي كه به دادن بخشي از فلسطين به فلسطينيان بينجامد، وجود نخواهد داشت. البته، احتمال بسيار كمي وجود داشت كه كانديداي صلح، امرام ميتسنا پيروز شود. درست همان طور كه در سال ۱۹۹۶ وقتي اين خطر وجود داشت كه شيمون پرز در برابر نتانياهو پيروز شود. تروريسم هرگز «كور» نيست؛ ادامه سياست با ابزاري ديگر است.

پي نوشت:
* روزنامه نگار مستقل كه مقالاتش در نشريات ۴۵ كشور مختلف چاپ مي شود.

حاشيه جهان
• كشف گاز اعصاب
006170.jpg

ده ها تن از سربازان آمريكايي حاضر در يكي از پايگاه هاي نظامي عراق كه متضمن يك واحد آزمايشگاهي متحرك بود به دليل كشف شواهدي دال بر وجود گاز اعصاب سارين بلافاصله از اين نقطه تخليه شدند. به گزارش سرويس خبري Knight Ridder اعضاي واحد ۱۰۱ هوابرد ارتش آمريكا در بررسي لابراتوار متحرك مورد ادعا، اسناد و مداركي در مورد وجود گاز اعصاب در آن يافتند. براساس خبر منتشره در آزمايشات بعدي مشخص شد در آزمايشگاه مذكور مقاديري گاز سارين وجود دارد. گفته مي شود نيروهاي آمريكايي در دو نقطه مختلف مواد شيميايي كشف كردند. يكي انبار ويژه نگاهداري كالاهاي كشاورزي بود كه در آن ۵۵ گالن مواد شيميايي مشكوك كشف شد و ديگري پايگاهي نظامي در حومه بغداد بوده است.

• تسليم بمبگذاران
يكي از عوامل بمبگذاري انتحاري عراق روز دوشنبه خود را تسليم نيروهاي انگليسي مستقر در اطراف بصره كرد. روزنامه انگليسي ديلي مرور روز دوشنبه ادعا كرد اين مرد ۵۲ ساله پس از آنكه توسط واحدهاي عمليات ويژه گارد رياست جمهوري مستقر در بصره به زور ربوده شد، تهديد شد چنانكه با تعدادي نارنجك عليه نيروهاي انگليسي دست به عمليات انتحاري نزند از پشت او را هدف قرار خواهند داد. آنها به او گفته بودند چنانكه درصدد تسليم خود به نيروهاي مهاجم برآيد توسط آنان اعدام خواهد شد. به ادعاي ديلي مرور اين مرد ۵۲ ساله خود را به واحد كوچكي از ۴۰ كماندوي ويژه ارتش بريتانيا در حومه بصره تسليم كرد. اين مرد عراقي با نام اختصاري عبدالله معرفي شده كه ماهيگير فقيري ساكن بصره است. با نزديك شدن به فاز پاياني جنگ عراق تلاش نيروهاي وفادار به صدام براي افزايش حملات انتحاري از يكسو و تبليغات آمريكايي ها و انگليسي ها براي دفع تاثير اين حملات از دگرسو افزايش يافته است.

• گسترش اعتراض مدني به جنگ
006175.jpg

مخالفان جنگ عراق در آمريكا و انگليس قصد دارند با ايجاد اختلال در ارسال كمك هاي لجستيك براي نيروهاي نظامي درگير جنگ اين كشورها در عراق، روند جنگ را با مشكل مواجه سازند. اين گروه ها كه با ايجاد ائتلاف نام اقدام مستقيم براي پايان جنگ را براي خود برگزيده اند در گفت وگويي با شبكه خبري NBC آمريكا اعلام كردند تلاش خواهند كرد حمايت بخش هاي تجاري از جنگ عراق را متوقف كنند. ظاهرا اعضاي اين ائتلاف قصد دارند با اشغال لنگرگاه ها و پايانه هاي تجاري فرودگاه ها مانع از ارسال نيازهاي لجستيك ارتش آمريكا و انگليس در عراق شوند. دولت بوش درصدد است با بحراني جلوه دادن وضعيت امنيتي آمريكا كنگره را به تصويب لايحه براي ممنوعيت برگزاري همايش هاي اعتراض آميز عليه جنگ ترغيب كند.

• ادامه جنگ در آمريكا
در مورد جنگ كنوني عراق هنگامي كه از داخل آمريكا بدان نگريسته شود يك چيز عجيب وجود دارد. همه چيز در آمريكا حول محور جنگ دور مي زند و اين در حالي است كه عامه مردم آمريكا توجه چنداني به تحولات عراق نشان نمي دهند. فقدان حمايت عمومي از اين جنگ بيش از مشكلاتي كه نظاميان آمريكايي در عراق با آن مواجه هستند موجبات نگراني زمامداران آمريكا را فراهم آورده است. روزنامه انگليسي تلگراف روز گذشته در مقاله اي ادعا كرد جنگ آتي بوش نه در خارج آمريكا كه در داخل اين كشور خواهد بود. مردم آمريكا سرخورده از مشكلات اقتصادي كه جنگ تبعات آن را دو چندان كرده است رغبتي به مشاركت در صحنه هاي سياسي نشان نمي دهند. مخالفت ها از همين حالا در كنگره آغاز شده است تا آنجا كه به اعتقاد تلگراف شرايط كنوني احتمال انتصاب مجدد بوش به رياست جمهوري آمريكا در انتخابات سال آينده را در هاله اي از ابهام قرار داده است.

• حمايت انگليسي ها از بلر
بيش از دوسوم از مردم بريتانيا اكنون به نحوه عملكرد بلر در قبال جنگ عراق صحه مي گذارند و بيش از نيمي از انگليسي ها از مشاركت نيروهاي اين كشور در جنگ عراق ابراز حمايت مي كنند. بر اساس يكي از نظرسنجي هايي كه اخيرا توسط شبكه تلويزيوني ITV1 انجام شده حمايت از مشاركت ارتش انگليس در جنگ عراق در بين گروه سني ۳۰ تا ۵۰ ساله بيش از ساير گروه هاي سني بوده است. نتايج اين نظرسنجي در حالي منتشر مي شود كه تا كمتر از يك ماه قبل و پيش از آغاز جنگ عليه عراق ۶۶ درصد مردم انگليس مخالف جنگ و خصوصا مشاركت نيروهاي انگليسي در چنين مخاصمه اي بودند.

• فرار صدام
گفته مي شود صدام حسين به همراه پسرانش چهار روز قبل از بغداد گريخته و راهي تكريت زادگاه اش به فاصله ۱۶۵ كيلومتري شمال پايتخت شده است. رشيد وهاب كسي كه از او به عنوان دستيار سابق صدام ياد شده ادعا دارد اخباري موثق دال بر فرار صدام از بغداد دريافت داشته است. روزنامه هندوستان تايمز روز دوشنبه با انتشار اين خبر ادعا كرده كه صدام در حالي كه توسط چند واحد زرهي محافظت مي شده با خودروي بنز ضدگلوله اش داخل يك كاميون ترابري سنگين نظامي جاسازي شده و بغداد را به مقصد تكريت ترك كرده است. اين روزنامه به نقل از وهاب كه ادعا دارد بيست سال مشاور صدام بوده از آگاهي او از هويت همه بدل هاي صدام خبر مي دهد.

جهان
ادبيات
اقتصاد
ايران
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |