تاریخ انتشار: ۱۵ آذر ۱۳۸۵ - ۰۴:۴۵

مجله آمریکایی فارین افرز - یکشنبه 5 آذر 1385 - نوامبر/دسامبر2006 مقاله‌ای به قلم «گری سیک» به چاپ رسانده‌است که محتوای آن معرفی کتابی از یک آمریکایی ایرانی‌تبار در خصوص ویژگی‌های ایران و نحوه ارتباط آمریکا با آن است.

 در این مطلب ضمن  تشریح روابط قدرت در درون ایران، اقدام به طرح پیشنهادهایی در نوع برخورد با ایران شده است.

با وجود شکاف سیاسی موجود بین آمریکا و ایران، دو طرف به دفعات سعی کرده‌اند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. از زمان خاتمه گروگانگیری در سال1981، دو طرف متخاصم حداقل 9بار سعی کرده‌اند تا مذاکرات از سرگرفته شود. اولین تلاش آمریکا/ اسرائیل در سال1985 بود(که به «ایران – کنترا» معروف شد) و آخرین آنها در ماه مه 2006 بود که وزیر امور خارجه - خانم رایس - پیشنهاد مذاکره مستقیم و مشروط را ارائه کرد.

در این میان می‌توان به تلاش‌های رسمی‌ در دولت‌های جورج بوش اول و بیل کلینتون، همکاری مابین ایران و آمریکا در حمله به افغانستان در سال2001 و اخیرا سه پیام مقامات ارشد ایرانی در ارتباط با موضوع اتمی ‌اشاره کرد. در کنار آن یک «مسیر دوم» شامل مذاکرات غیررسمی‌ بین مقامات سابق ایران و آمریکا هم به همراه شایعات ملاقات‌های مخفی، همیشه وجود داشته است.


با وجود آن‌که تمامی ‌این تلاش‌ها به شکست انجامیده، خود این واقعیت که بسیاری از مقامات دو کشور موقعیت خود را برای آن به خطر‌انداخته‌اند، نشان‌دهنده اهمیت برقراری ارتباط بین ایران و آمریکاست. ایران و آمریکا دو قدرت موثر منطقه نفت‌خیز خلیج فارس هستند. برای درک این موضوع، لازم نیست دست به دامن متخصصان فن استراتژی همچون فن کلازویتس بشویم.


آقای ری تکیه - کارشناس ارشد در شورای روابط خارجی - در کتاب جدید خود سعی می‌کند تا خطاهای سیاستمداران غربی در مورد ایران را آشکار سازد. کتاب «ایران مخفی؛ معما و قدرت در جمهوری اسلامی» به طرح پرسش‌هایی می‌پردازد که مقامات و مردم عادی در غرب را به اشتباه‌ انداخته است.


ری تکیه می‌نویسد: ایران در نوع خود بی‌نظیر است. ایران کشوری غیرعرب در خاورمیانه است با تاریخ و فرهنگی قدیمی ‌و یک نظام سیاسی ممتاز و تنها حکومت دینی شیعه در جهان. هم رژیمی‌ انقلابی دارد و هم جامعه‌ای به‌شدت سنتی و محافظه‌کار و نظام تصمیم‌گیری آن متکی به ائتلاف‌های متغیر در میان مراکز قدرت رقیب است. ایران را به‌سادگی نمی‌توان با ابزارهای سیاسی غربی تحلیل کرد.


«تکیه» که یکی از دست‌اندرکاران محافل سیاست‌گذاری واشنگتن و خود از تباری ایرانی است، به دنبال ابهام‌زدایی از معمای ایرانی نزد مخاطبان غربی است. مقدمه کتاب او عنوان «در مورد ایران اشتباه نکنید» را دارد و با جمله «ایران را درست بشناسید» خاتمه می‌یابد.
در این کتاب آمده است:


«دولت جمهوری اسلامی، از ابتدای تولدش در میان مراکز قدرت رقیب تقسیم شد؛ مراکزی که به‌شدت در مورد مفهوم حاکمیت سیاسی اختلاف نظر داشتند». با این همه حتی اگر مقامات آمریکا بر سر این موضوع که ایران امروز با عراق صدام حسین و کره شمالی کیم جونگ ایل تفاوت دارد، توافق داشته باشند، باز هم قادر نیستند دچار این وسوسه نشوند که با ایران همانند یک موجودیت واحد، مستبد و شیطانی رفتار کنند.

تکیه، هیچ‌یک از دولت‌های آمریکا را مسئول این اشتباه حساب تکراری نمی‌داند بلکه به نظر او این اشتباه، ناشی از یک درک غلط است که از زمان ایجاد جمهوری اسلامی‌سیاستگذاران آمریکایی را به گمراهی کشانده است. حتی اگر شیطان‌نمایی دشمنان، تاکتیکی معمول در سیاست بین المللی باشد، یک چنین کلام غیرمسئولانه می‌تواند هزینه سیاست‌های غیرموثر را بالا ببرد.

تکیه، تردیدی ندارد که ایران دستخوش تغییر خواهد شد. تکیه در کتاب خود می‌نویسد: «جمعیت پیچیده و جوان ایران را نه می‌توان با امتیازات صوری راضی نگه داشت و نه با اعمال فشار می‌توان آنها را ساکت کرد».

 اما به نظر او تغییر از درون ساختار ایران و با سرعت خودش پیش خواهد آمد. قدرت‌های خارجی که مایلند جریان اصلاحات را شکل بدهند و به آن سرعت ببخشند، باید بدانند که تقاضای تغییر رژیم باعث رانده‌شدن عوامل داخلی خواهد شد و آنان را به صورت عوامل امپریالیسم جلوه خواهد داد و نیروهای ارتجاع به بهانه امنیت ملی، آنها را سرکوب خواهند نمود.


تکیه به‌روشنی نشان می‌دهد که اعلام ایران به عنوان محور شرارت (در کنار عراق و کره شمالی) از طرف پرزیدنت بوش و طرح تغییر رژیم تهران، نتایجی عکس به بار آورد. این برچسب ممکن است به گوش آمریکاییان - آن هم در اوان حمله به صدام - خوش آمده باشد اما ضربه‌ای سنگین به آنانی بود که در ایران برای آزادی‌های سیاسی مبارزه می‌کردند. بوش محور شرارت را در ژانویه‌2002 زمانی مطرح کرد که آمریکا و ایران اولین همکاری موفقیت‌آمیز مشترک خود را در برپاکردن حکومت حامد کرزای در افغانستان به انجام رساندند؛ اولین همکاری مشترک موفقیت‌آمیز پس از انقلاب اسلامی.


به هر جای خاورمیانه امروزی که نگاه می‌کنید، شبح ایران همچون داستان «مکبث» گسترده شده است. به گونه‌ای ناخواسته، حمله نظامی ‌آمریکا به افغانستان و عراق، باعث تقویت ایران شد زیرا دو دشمن قوی آن کشور (طالبان و صدام) از میان رفتند و برای اولین بار در تاریخ، اکثریت شیعه عراق که بسیار بیشتر از سنّیان آن کشور به ایران علاقه‌مند هستند، به قدرت رسیدند. در نتیجه، ایران در کشمکش خود با غرب بر سر برنامه اتمی،‌ جسورتر شد و در مناقشه اسرائیل و فلسطینیان، به اظهار نظر پرداخت.

 
دوستان عرب آمریکا در خاورمیانه خاطرات واضحی از اتحاد آمریکا با شاه دارند و آن‌گونه که تکیه اشاره می‌کند، متوجه «یکسانی منافع استراتژیک» آمریکا و ایران در منطقه هستند. آنها مشاهده می‌کنند که آمریکا به طور سیستماتیک، دشمنان ایران را نابود و به عوض آن، حکومت‌های طرفدار ایران را در کابل و بغداد بر سر کار می‌آورد. ممکن است این تحولات، عوارض ناخواسته سیاست کلی آمریکا باشد اما آنها می‌دانند که این تغییرات، بدون تردید ایران را تقویت خواهد کرد و آنها باید با پیامدهای آن بسازند.


ایران در حال تبدیل‌شدن به رقیب اصلی اسرائیل است. تکیه می‌گوید که این رقابت قبلا وجود نداشته است. در زمان شاه، این دو کشور غیرعرب منطقه روابط نزدیک و ثمربخشی داشتند که شامل حمل نفت به بندر ایلات در عوض همکاری مخفی در توسعه موشک و کشاورزی و سایر پروژه‌ها بود. این روابط تا سال‌های1980 نیز ادامه داشت ولی پس از آن تبدیل به دو دشمن سرسخت شدند.

 ایران با سخنان ضداسرائیل خود مردم عرب و اغلب در تقابل با حکومت‌های محتاط آنها را تحت تاثیر قرار می‌دهد. در عوض، اسرائیل برنامه اتمی ‌ایران و توسعه موشکی آن را تهدید برای خود می‌داند و به نظر آن کشور اگر کاری در جلوگیری از آن صورت نگیرد، منجر به هدفگیری اتمی‌آن می‌شود. اسرائیل مدت‌هاست که حزب‌الله را بخشی از استراتژی بازدارنده ایران به حساب می‌آورد؛ نیرویی که در صورت حمله آمریکا به ایران، به اسرائیل خواهد تاخت.

به همین دلیل بود که اسرائیل پاسخ سختی به آدم‌ربایی حزب‌الله داد و آمریکا نیز دست اسرائیل را برای نابودی ساختارهای نظامی‌ و فرماندهی حزب‌الله باز گذاشت. بسیاری جنگ حزب‌الله و اسرائیل را نشانه‌ای از جنگ واقعی بین ایران و آمریکا می‌دانند.


تکیه نمی‌خواهد بگوید که پاسخ تمامی ‌پرسش‌ها را دارد، اما پیشنهادهایی را بر اساس مطالعات دقیق و گسترده خود در تاریخ معاصر منطقه ارائه می‌دهد. به نظر او، سرآغاز هر سیاست، موثر‌دیدن ایران – آن‌گونه که هست - می‌باشد و نه کاریکاتوری از یک حکومت سرکش. او در مورد این ادعا که ایران شکننده و در آستانه سقوط است، اخطار می‌دهد؛ ارزیابی که بیش از ربع قرن تکرار می‌شود.

 تکیه، ایران را دولتی در حال گذار می‌داند با مراکز متعدد قدرت و در حال کشمکشی دائمی. این نظام تغییر می‌کند همان‌گونه که تاکنون کرده است اما به نظر او اساس این نظام در مقابل جنگ، بحران‌های اقتصادی و رقابت‌های شدید داخلی، استحکام قابل توجهی دارد.


ایالات متحده اتکای بیش از‌ اندازه‌ای بر تحریم اقتصادی برای محدودکردن و تضعیف ایران داشته است اما این سیاست‌ها اثر محدودی داشته و تکیه توصیه می‌کند که سیاستگذاران آمریکایی روش‌های موثر دیگری را مد نظر قرار دهند. همچنین او نپذیرفتن آمریکا برای حل یک مشکل مانند مسأله اتمی، بدون مطرح‌کردن سایر رفتارهای ایران در زمینه‌های مهم دیگر از قبیل روند صلح خاورمیانه و تروریسم را راهکاری برای ناتوانی می‌داند.


به نظر تکیه، اولین قدم در جهت یک رابطه پخته با ایران «حرکت در جهت مذاکره مستقیم» برسر موضوع‌های مهم و حساس است(بسیاری از تحلیلگران دیگر نیز اکنون همین عقیده را دارند). موضوع‌های مهم مانند توسعه اتمی‌ ایران، نقش ایران در مناقشه اعراب و اسرائیل، و عراق باید به طور جداگانه مورد بحث قرار بگیرند و پیشرفت در یکی، وابسته به پیشرفت در دیگری نباشد.

 تکیه چنین اظهار می‌دارد که «ایران به عنوان عضو جدید باشگاه اتمی‌ نه ناگزیر است و نه حتمی» اما برای جلوگیری از آن، آمریکا نیازمند دیپلماسی خلاق‌تری است. با ادغام ایران در اقتصاد جهانی و گفت‌وگوی امنیتی منطقه‌ای، آمریکا می‌تواند ارتباطاتی به وجود آورد که همکاری در زمینه‌های مشترک را میسر می‌سازد».

 «ایران مخفی» کتابی پربار در زمینه سیاستگذاری است که به روشی روان نگاشته شده و برای خوانندگان  غیرمتخصص قابل درک است. تکیه نمی‌خواهد سختی راه جمهوری اسلامی‌ایران و ایالات متحده آمریکا برای کنارآمدن با یکدیگر را آسان جلوه دهد اما به‌خوبی نشان می‌دهد که هر کوششی در این راه از سختی آن خواهد کاست. بدون تردید از آمریکا بیش از اینها انتظار می‌رود.