پرسشهای فرزندان همیشه دشوار و پیچیده و برگرفته از دریای کنجکاوی بیپایان بچهها نیست. نمیتوانیم به سادگی خود را راضی و دلخوش کنیم که: امان از دست این بچهها! چه سؤالاتی میپرسند. مگر من باید همه چیز را بدانم؟ من اینقدر گرفتارم که... .
گاه این پرسشها درباره سادهترین و بدیهیترین مسائل اجتماعی و سیاسی روز است. گاه درباره اتفاقات و دورهها و شخصیتهای مشهور تاریخی کشور خودمان... اما باز هم کمنیستند مادرانی که با خیالی آسوده و بدون هیچ احساس نگرانی با یک نمیدانم خود را میرهانند... .
نقش مطالعه در تربیت فرزند
تنها یکی از برکات و فواید آشنایی مادران با کتاب و مطالعه، توانایی پاسخگویی به پرسشهای فرزندان است هر چه فرزندان، پدر و مادر را در پاسخگویی به پرسشهایشان تواناتر ببینند، باور بیشتری به آنان خواهند یافت و برای تربیت فرزندانمان به باور و اطمینان آنها، سخت نیازمندیم. در این میان نقش مادران از آن رو دارای اهمیت ویژه است که ایشان، ساعات بیشتری در روز را با فرزندانشان میگذرانند.
هنگامیکه مطالعه، بخش جداییناپذیر زندگی مادر باشد توان بالاتری در رشد و تکاملبخشیدن به روحدلبندش را خواهد داشت. بچههای امروز اطلاعات خود را با اینترنت به روز میکنند، در گفتوگو با پدر و مادر و برای توضیح رفتار آنها دلایل روانشناسانه میخواهند و هنگامیکه ما سرگرم تماشای فیلم سینمایی هستیم، آنها اخبار زیرنویس صفحه تلویزیون را میخوانند. تربیت این نوشکفتگان به سادگی ممکن نیست وبا بیان دستوری «هر چی من گفتم بگو چشم» هیچمشکلی حل نخواهد شد. آگاهی و دانش، استوارترین تکیهگاهی است که به پشتوانه آن میتوان خیرخواهیهای مادرانه را به هدف مطلوب رساند.
جایگاه مطالعه در میان امور خانهداری
گهگاه در فرصتهای کوتاه گفتوگو با مادران در سالنهای انتظار آموزشگاههای زبان و کامپیوتر و... آنگاه که سخن از کتاب و مطالعه به میان میآید از برخی مادران میشنویم که«آره. منم وقتی جوان بودم خیلی کتاب میخوندم» یا «شبا چند صفحه کتاب میخونم تا خوابم ببره...» و دیگری: «ای بابا کو وقت؟ مگه کارهای خونه میذاره؟ همین امروز...صبح تا حالا مشغول سبزیها بودم: پاک کن، بشور، خردکن و...» .
مطالعه تنها مختص دوره جوانی نیست بلکه تغذیه روح است و روح در هر سنی نیازمند رشد و تکامل و این رشد و تکامل برای مادری که مسئول تربیت فرزند است با معناتر است. کتاب،خوابآور و لالایی نیست که به عکس موجب بیداری است و با یک نگاه از بالا به زندگی و فراتر رفتن از خوردن و خوابیدن و روزمرگی.
اگر ضرورت مطالعه در افکار و باورهای مادران نهادینه شود، میتوانند با قدری نظم و برنامهریزی و رتبه بندی امور، همواره مطالعه را در برنامه روزانه خود بگنجانند چنانکه هر روز پس از انجام امور واقعاً ضروری به مطالعه پرداخته و پس از آن به امور کمتر ضروری برسند؛ با اولویتبندی و آرامش و بدون اضطراب و عجله و وسواس (توجه داشته باشیم که وسواس از پدیدههای رایج و آزاردهنده برخی خانمهای خانهدار است.
بسیاری از گردگیریها و سابیدنها و برقانداختنها، تنها موجب ارضای روحی خانم خانه است و سایر افراد خانواده در بسیاری از موارد متوجه نظافتهای ذرهبینی و افراطی مادر نمیشوند!) نکته دیگر آنکه انجام امور ضروری خانه با کارتراشی، متفاوت است. دستکم کارتراشی را کنترل کنیم!
همه مادران خانه دار و خانمهای خانه، تصدیق خواهند کرد که کارهای خانه پایانناپذیر است.
بسیار نادر است لحظهای که بنشینی و ببینی همه جا مرتب و تمیز است، همه خریدها انجام شده، همه چیز آماده است و هرچیز سر جای خودش قرار دارد و هیچ کاری برای انجام دادن باقی نمانده، پس منطقی است اگر پیش از آنکه عمرمان به پای پایانناپذیری این امور پایان پذیرد، مهار امور را در دست گرفته، بر فراز غوغای امور خانهداری به پرواز درآییم و در آسمان معنویت بر خطوط روشنگر کتاب چشم بدوزیم.
ارزش وقت و پیوند آن با مطالعه
از کاستیهای فرهنگی و دیرینهمان، ندانستن ارزش وقت است (شاید از همین روست که اگر مهمان به موقع وارد منزل میزبان شود او را بیکلاس میخوانیم و دیرآمدن را نشان کلاس و پرستیژ!)
فرناز زنی 35ساله است، معلم و مادر 2فرزند. او از تجربهها و یافتههای تازه خود در باب مهمانی و مهمانداری میگوید: بارها امتحان کردهام. هنگامیکه برای شام یا ناهار مهمان دارم یک روز پیش و یک روز پس از روز مهمانی، تمام وقت در آشپزخانه کار میکنم اما زمانی که با خانوادههای دوست یا فامیل، قرار دیدار 2یا 3ساعته عصر یا پس از شام داریم، تمام آن ساعات را به گفتوگو با یکدیگر میگذرانیم.
ن میتوانم آن ساعات و روزهایی را که به خاطر تدارک غذای یک مهمانی در آشپزخانه میگذرانم صرف مطالعه کنم تا هم مادر وهم معلم بهتری باشم. به تازگی آموختهایم که اگر هم اصرار و علاقهای برای صرف غذا در کنار دوست و فامیل وجود دارد، با یکدیگر به یک رستوران متوسط برویم و پس از صرف غذا، برای ادامه گفتوگو و همنشینی به خانه باز گردیم. بههرحال هدف اصلی این دیدارها، بودن در کنار یکدیگر است.
نمونهای از فواید مطالعه بهویژه خواندن روزنامه
همواره در صفحه حوادث روزنامه اخبار دستگیری کلاهبردارانی را میخوانیم که با توسل به دروغ و فریب، خود را فردی پولدار و دارای مناصب بالای اجتماعی و اقتصادی و مشاغل پر درآمد معرفی کرده وبا چربزبانی و سوءاستفاده از احساسات دختران جوان، وانمودمیکنند خواستگاری عاشق و شیفته هستند که گمشده خود را یافتهاند و پس از جلباطمینان دختر و خانواده او یا با ادعای یک نیاز مالی ناگهانی و هنگفت، مبلغ کلانی از دختر و خانواده او میربایند و یا بدتر با یک نقشه پلید دختر را به خلوتی کشانده و به همراه چند جنایتکار دیگر او را مورد آزار و اذیت قرار میدهند.
نمی پردازیم به آنکه هر قدر مطالعه و آگاهی این خانمها در مورد مسائل اجتماعی و روانشناسی و... بیشتر باشد امکان فریب خوردن آنها کمتر است. تنها میگوییم: مگر نه این است که اگر این افراد دست کم به خواندن روزنامه عادت داشتند از گزند این آسیبها در امان میماندند؟
چه بخوانیم؟
یکی از تصوراتی که ممکن است افراد و یا خانمهای خانه و مادران را از رفتن به سوی مطالعه و کتاب بازدارد آن است که دنیای علم و مطالعه و دانش را دارای پیچیدگی و راز و رمز و متعلق به خواص میدانند درحالیکه بخش قابل توجهی از علوم انسانی برای مطالعه عموم انسانهاست. بسیاری از کتابها در زمینه علوم اجتماعی، روانشناسی، تربیتی، تاریخ، ادبیات و... میتوانند مورد استفاده مادران قرار گیرند. قرار نیست یک مادر روانشناس باشد اما میتواند با مطالعه برخی کتابهای روانشناسی، یاریگر فرزند در گذر از مراحل بلوغ و فرازونشیبهای بحران نوجوانی و جوانی و... باشد. دانستن دست کم خلاصهای از اتفاقات و دورههای تاریخی کشورمان در واقع آگاهی از هویت فرهنگی و معنوی ماست. زیاده است اگر بزرگترین شاعران و نویسندگان کشورمان و مهمترین آثار آنها را بشناسیم؟
بزرگی برخی از این شاعران (مانند مولوی و حافظ و خیام و...) تا جایی است که عدهای از مستشرقین و اهل علم و فرهنگ برای آشنا شدن با آثار ایشان به سراغ آموختن زبان فارسی میروند.
انسانها نیازهای متفاوت روحی و جسمی دارند. با پرداختن و توجه به هر نیاز، تشنگی و میل خود را برای ارضای آن نیاز بیشتر میکنیم. حال چه نیازی ارزشمندتر از دانستن که عمق و وسعتش را در زندگیمان گسترش دهیم؟
ای کاش زمانی میرسید که در میان فروشندگان سیاری که برای تبلیغ روتختی و سرویس چینی و... و فروش قسطی آنها زنگ خانهها را به صدا در میآورند، فروشنده کتاب و کتابخانههای سیار هم میدیدیم.
کتابخوانی، دریایی بیپایان است و جذاب و به آنهایی که از شناگری در این دریا هراس داشته و حیرانند باید گفت:
گر مرد رهی میان خون بایدرفت
از پای فتاده سرنگون باید رفت
تو پای به ره در نه و خود هیچمگو
خود راه بگویدت که چون باید رفت