تاریخ انتشار: ۲۷ اسفند ۱۳۸۸ - ۱۷:۵۸

کیکاووس زیاری: کورش تهامی متولد سال 1350 است. در دو رشته موسیقی و بازیگری کار کرده که از این دو در حال حاضر، بازیگری به صورت حرفه اصلی‌اش در آمده است

اولین بار در فیلم «سینما، سینماست» (ضیاءالدین دری) بازی کرد و از آن پس در تعدادی فیلم سینمایی و مجموعه تلویزیونی ظاهر شده است. از کارهای سینمایی تهامی می‌توان به «شبانه»، «این زن حرف نمی‌زند»، «از دور دست» و «نسل جادویی» اشاره کرد. او چند سال قبل در مجموعه موفق تلویزیونی «زیر تیغ» به کارگردانی محمد رضا هنرمند بازی کرد و مدتی قبل هم در مجموعه «خسته دلان» ساخته سیروس الوند.

از این بازیگر هم‌اکنون «به رنگ ارغوان» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا روی پرده سینماهاست که از تولید آن حدود هشت سال می‌گذرد. زمانی که قرار شد برای مصاحبه با کورش تهامی برویم، او مشغول بازی در فیلم «برف روی شیروانی داغ» به کارگردانی محمد هادی کریمی بود. با تهامی در باره نوجوانی و علاقه‌اش به دنیای هنر صحبت کردیم و وقتی صحبت از بهار شد، متوجه شدیم که خودش متولد همین فصل است. او در باره بهار می‌گوید: «آن‌قدر قشنگ است که نمی‌توان چیزی در باره‌اش گفت. با دیدن شکوفه‌های سبز بر روی تنه درختان، پی می‌برید که بهار یعنی دو باره زنده شدن. بهار در ذهن من همیشه نماد دوباره زنده شدن و از نو برخاستن بوده است. این فصل همیشه زیباست. من در فصل بهار به دنیا آمده‌ام، ولی علاقه‌ام به بهار و تعریف از آن، به این دلیل نیست که خودم جزو بهاری‌ها هستم.»

تهامی در «برف روی شیروانی داغ» / عکس : حبیب مجیدی

  • سینما و بازیگری را از کودکی و نوجوانی دوست داشتید یا این‌که بعدها تبدیل به علاقه‌تان شد؟

احساس می‌کنم از همان دوران نوجوانی و حتی از همان کودکی بود. اما نوع آن فرق می‌کرد. آن روزها نوارهای قصه زیادی داشتم و سعی می‌کردم شخصیت‌های آن قصه‌ها را خوب و دقیق درک کنم. دیالوگ‌های تمام این شخصیت‌ها را یاد می‌گرفتم و حفظ می‌کردم. بعد آنها را برای خودم اجرا می‌کردم.

  • در چند سالگی؟

شاید کلاس اول دبستان بودم که این کار را می‌کردم.

  • آن شخصیت‌ها را بازی می‌کردید؟ چه‌جوری؟

بیشتر از هر چیز سعی می‌کردم آنچه را که حفظ کرده‌ام، به شیوه‌ای کودکانه برای خودم اجرا کنم. بعضی وقت‌ها هم این کار را با بچه‌های فامیل انجام می‌دادم. آنها را هم هدایت می‌کردم. می‌دانید، بیشتر شبیه بازی‌های کودکانه بود. ولی به‌هرحال یک‌جور عشق به هنرنمایی کردن و ایفای نقش را در خودش داشت.

  • پس کارگردان آنها هم خودتان بودید؟

بله.

  • این نمایش‌ها که خودتان آن را بازی‌های کودکانه می‌نامید، تماشاچی هم داشتند؟

به آن صورت خیر. آنها را بیشتر برای خودمان اجرا می‌کردیم. یادم می‌آید تمام نمایش نوار «شهر قصه» را حفظ بودم. این نمایش را خیلی دوست داشتم. تا روزهای نوجوانی، این نمایش و قصه یکی از دوست داشتنی‌ترین چیزهای زندگی‌ام بود.

تهامی و جمشید هاشم پور در«از دور دست» / عکس: ورقا عامری

  • چه زمانی آن را برای پدر و مادر خودتان بازی کردید؟

هیچ‌وقت، اما آنها صدای مرا می‌شنیدند. من توی حیاط خانه برای خودم دوچرخه‌سواری می‌کردم و زمان رکاب‌زنی این نمایش را برای خودم زمزمه می‌کردم و ادای شخصیت‌های مختلف آن را در می‌آوردم. آنها هم مجبور بودند که صدای مرا بشنوند[می‌خندد]! شاید به بازی من هم روی آن دوچرخه در حال حرکت توجهی‌ نشان می‌دادند. ولی من خیلی متوجه آنها نبودم.

  • خب، از دیدن بازی شما شاید محروم بودند، ولی واکنش آنها به زمزمه‌هایتان چه بود؟

خیلی استقبال می‌کردند. شاید اگر عکس‌العمل منفی نشان می‌دادند، من دیگر به سراغ آن نوارها و زمزمه‌ کردنشان نمی‌رفتم.

  • تشویقی هم در کار بود؟

بله، به ویژه از طرف مادر بزرگم.

  • او برای شما قصه می‌گفت یا شما برای او؟

بیشتر او برایم قصه تعریف می‌کرد. از افسانه‌های قدیمی می‌گفت و من مشتاقانه آنها را گوش می‌کردم.

  • آن زمان فکر می‌کردید که این زمزمه‌های دوچرخه‌ای،‌ روزی نتیجه‌اش می‌شود بازیگر شدن شما؟

خیر، اصلاً چنین فکری نمی‌کردم. موسیقی انتخاب اول من در آن زمان بود و علاقه خیلی زیادی به این رشته داشتم. شعرهایی را که از داخل کتاب‌ها می‌خواندم، خیلی زود حفظ می‌کردم. اما روی آن را نداشتم که جلوی کسی چیزی را اجرا یا بازی کنم.

  • با این کم‌رویی پس چه‌طوری بازی می‌کردید؟

وقتی با بچه‌های هم‌سن و سالم دور هم جمع می‌شدیم، این اتفاق می‌افتاد.

  • ولی خب، سینما و بازیگری رو می‌خواهد. بازیگر نباید خجالتی و کم‌رو باشد.

بازیگری و سینما برایم از دوران دانشگاه بود که به صورت یک دغدغه درآمد و در آنجا بود که تصمیم گرفتم آن را به صورت حرفه‌ای دنبال کنم.

  • از موسیقی شروع کردید و به بازیگری در سینما و تلویزیون رسیدید. در حال حاضر بین این دو کدام‌یک را بیشتر دوست دارید؟

خودم بین این دو فرقی نمی‌گذارم. هر دوی آنها غذای روح من است. با موسیقی و شعر زندگی می‌کنم. اینها از دوران بچگی همراهم بوده‌اند. ولی زمان دانشگاه شرایط تغییر کرد و با حضور در کلاس‌های درس تئاتر، کار بازیگری را به صورت جدی شروع کردم و این موضوع برایم جدی‌تر شد. بازیگری حرفه وقت‌گیری است و در تمام مدت، آدم را درگیر خود می‌کند. به همین دلیل در ایام اخیر کمتر توانسته‌ام کار موسیقی را ادامه دهم.

  • هیچ وقت فکر نکردید پلی بین بازیگری و موسیقی بزنید؟

چرا، همیشه دوست داشتم این اتفاق بیفتد. حتی دوستان آهنگ‌ساز هم پیشنهادهایی در این باره داده‌اند، اما همان‌طور که گفتم حرفه بازیگری بسیار وقت‌گیر است و فرصتی برای کارهای دیگر نمی‌گذارد. شاید در آینده این کار را بکنم.

تهامی و هدیه تهرانی در « شبانه» / عکس : ورقا عامری

  • در دوران نوجوانی تصور می‌کردید که روزی در موقعیت فعلی خود قرار بگیرید؟

به این شکل نه. آن زمان خیلی دقیق به این مسئله فکر نمی‌کردم که بخواهم حرفه بازیگری را به صورت جدی دنبال کنم. اما خب، به هنر علاقه داشتم و می‌دانستم بدون آن نمی‌شود زندگی کرد. همه هنرها یک جورهایی به یکدیگر مرتبط هستند و بسیاری از قواعد کلی آنها شبیه هم است.

  • در آن دوران غیر از بازیگری، حرفه دیگری را در ذهن داشتید؟

مثل تمام بچه‌های دیگری که وقتی می‌پرسی می‌خواهند در آینده چه‌کاره شوند رشته مهندسی و پزشکی را نام می‌برند، من هم همین حس را داشتم. کمی هم به خلبانی علاقه داشتم. ولی هیچ کدام از اینها نشد!

  • ولی حالا می‌توانید نقش یک دکتر و مهندس و حتی نقش یک خلبان را هم روی پرده سینما به عهده بگیرید.

بازیگری یکی از تجربه‌های عجیب زندگی من است. قبلاً هم این‌را گفته‌ام که در زندگی عادی تو فقط خودت هستی اما به عنوان یک بازیگر ظرفیت آن را داری که شخصیت‌ها و تیپ‌های مختلف را در جلوی دوربین اجرا کنی و ایفاگر هر نوع نقشی باشی. احتمالاً یک روز هم نقش یک خلبان را در یک فیلم سینمایی بازی خواهم کرد.

  • تا به‌حال در این باره پیشنهادی به فیلم‌سازان نداده‌اید؟

خیر. برای این‌که چه نقشی را بازی کنم، پیشنهادی به فیلم‌سازان نمی‌دهم. البته اگر هنگام خواندن فیلم‌نامه از شخصیتی غیر از شخصیت مشخص شده خوشم بیاید، این موضوع را به کارگردان می‌ گویم . از او می‌خواهم به جای نقش مورد نظر خودش ، آن نقشی را به من بدهد که پسندیده ام . این اتفاقی بود که هنگام بازی در مجموعه « قلب یخی » افتاد . قرار بود در این مجموعه نقش دیگری را بازی کنم . اما من از یک شخصیت دیگر فیلم‌نامه خوشم آمده بود . موضوع را به کارگردان گفتم و او هم قبول کرد.

  • نقشی هم بوده که فرصت بازی در آن برایتان فراهم نشده یا به دست نیامده باشد؟

خیلی نه. همیشه سعی کرده‌ام نقش‌های انتخابی‌ام را دوست داشته باشم. تا به حال پیش نیامده که بگویم این کار یا آن کار را می‌خواهم. می‌دانید، این حرفه پر از تجربه‌های مختلف است. فکر می‌کنم در طول کار و استمرار آن، روزی این اتفاق می‌افتد و آن نقشی که ممکن است بیشتر از بقیه دوستش داشته باشم، به من پیشنهاد شود. یک نکته را می‌دانم و آن هم این است که تا وقتی در حال کار کردن هستم، هر روز شخصیت‌های تازه‌ای را تجربه می‌کنم.

  • اولین تجربه بازی حرفه‌ای‌تان- که البته روی صحنه تئاتر بوده و نه جلوی دوربین- چگونه بود؟

حس غریبی بود، چون برای اولین بار در حضور تعداد زیادی تماشاچی باید نقشم را اجرا می‌کردم. دلهره زیادی داشتم. برخلاف سینما، ما در تئاتر چیزی به نام قطع (کات) نداریم و بازیگر باید بر بازی و دیالوگ‌ها تسلط داشته باشد. باید متمرکز بود و نقش را روان اجرا کرد. اگر اشکالی در طول کار پدید می‌آید باید با تبحر آن اشکال را در راستای کار قرار داد تا تماشاچی متوجه آن اشکال نشود. انجام چنین کاری چندان هم ساده نیست.

  • هنوز هم پس از گذشت چند سال  بازیگری و ایفای نقش مشکل است؟

خب، نمی‌شود گفت مشکل، ولی هنوز آن دلهره وجود دارد. این دلهره مثل روز اول کار، همیشه با من خواهد بود، علتش هم این است که نمی‌خواهم نقش‌هایم را معمولی اجرا کنم. باورم این است که نقشم باید به بهترین شکل اجرا شود. این حساسیت باعث خلق آن دلهره می‌شود، چون هنوز هم بازیگری را مثل روز اول دوست دارم و جدی می‌گیرم.

عکس: محمود اعتمادی

  • در آستانه سال جدید، صحبتی با نوجوانان خواننده دوچرخه دارید؟

دوست دارم در لابه‌لای کارهایم، برای آنها هم فیلمی بازی کنم و نوجوانان را به صورت مستقیم مورد خطاب قرار دهم. مایلم آنها هم مخاطب کارهای من باشند. یک پیشنهاد برای آنها دارم که همیشه وقتی سراغ کاری می‌روند، با تحقیق کامل به سمت آن بروند، هیچ کاری را سرسری انتخاب نکنند، زیرا از این شاخه به آن شاخه پریدن چیز خوبی نیست. البته تجربه کردن خوب است، ولی نه به این قیمت که همیشه بخواهیم در حال تجربه کردن باشیم. سود بردن از تجربه‌های دیگران، یکی از مهم‌ترین اتفاقات زندگی هر آدم است، در عین حال، همیشه مراقب باشیم که تجربه‌های تلخ برای دیگران به بار نیاوریم.

  • شما از نوجوانی خود و تجربه‌هایی که کردید راضی هستید؟

الان که به آن دوره نگاه می‌کنم، می‌بینم وقتم به بطالت نگذشت. درس که می‌خواندم، تصمیم گرفتم وارد دنیای هنر بشوم. در تمام اوقات فراغت، وقتم صرف آن چیزی شد که دوست داشتم.

  • با توجه به این‌که موسیقی را هم خیلی دوست دارید، احتمال دارد به زودی اثری موسیقی  از شما در بازار ببینیم؟

خودم خیلی دوست دارم این اتفاق بیفتد. چند سال قبل به فکر تشکیل یک گروه سازهای کوبه‌ای بودم. بعید نیست که در آینده با وجود درگیری‌های زیاد کاری که دارم، این گروه را تشکیل بدهم.

  • و حرف آخر؟

وقتی آدمی وارد کارهای هنری می‌شود، خانواده او دراین زمینه بسیار مؤثر هستند. آنها نقش مهمی در پیشرفت این آدم‌ها بازی می‌کنند. همسرم که کار نقاشی می‌کند با صبوری ای که از خودش نشان می‌دهد، همراه خیلی خوبی برای من و فعالیت‌های هنری‌ام بوده است. او حرفه من و شرایط خاص آن را درک می‌کند و همیشه به من کمک کرده و همراهم بوده است. از این نظر باید صمیمانه از او تشکر کنم.

یک اتفاق خوب

کورش تهامی یکی از دوستداران و طرفداران دوچرخه است، البته منظورم نشریه دوچرخه نیست بلکه خود دوچرخه سواری است! شاید اگر نشریه دوچرخه در زمان نوجوانی‌ او هم منتشر می‌شد، وی یکی از خوانندگان پروپاقرص آن می‌شد. او در باره دوچرخه‌سواری می‌گوید: «دوچرخه‌سواری علاقه نوجوانی‌ام و یکی از بهترین تفریحات من در آن دوران بود. هر وقت فرصت می‌کردم و وقت اضافه داشتم، دوچرخه‌سواری می‌کردم. خیلی وقت‌ها متن‌های قصه‌هایی را که خوانده بودم، هنگام دوچرخه‌سواری مرور و برای خودم اجرا می‌کردم. اما دوچرخه‌سواری هم مثل بقیه علاقه های دوران کودکی و نوجوانی، مربوط به همان دوران است و با بزرگ شدن آدم در همان دایره زمان کودکی و نوجوانی جا می‌ماند. این روزها خیلی دوست دارم دوچرخه‌سواری کنم، ولی فرصتی برای آن نیست. به جای جذابیت اصیل دوچرخه‌سواری و لذت خاص آن، به دستگاه ورزشی که روی آن پا می‌زنیم قناعت کرده‌ام. خیلی دوست دارم فرهنگ دوچرخه‌سواری، به صورت یک فرهنگ عمومی در آید و استفاده از آن، تبدیل به یک حرکت همگانی بشود. اگر این اتفاق بیفتد، یک اتفاق خوب ورزشی و فرهنگی رخ خواهد داد. در این حالت، هم سلامت جسم پیدا
می کنیم، هم از این بار سنگین ترافیک کاسته می‌شود و هم آلودگی هوا.»