همچنین برنامه دیگری مانند کارگاههای خیابانی که با حضور هزار و اندی هنرمند در خیابانهای منتهی به خیابان دکتر فاطمی برگزار شد. اگر بخواهیم این ورکشاپها را ارزیابی کنیم باید بگوییم که بسیار عالی است زیرا هنرمندان گمنام در این اتفاقات توانستهاند که خود را نشان بدهند و ارتباط بیشتری را با عرصه هنری برقرار کنند. همچنین این برنامه باعث شد که هنرمندان قوه خلاقیت خود را نیز تا حدی پرورش دهند که البته چه در این برنامه و چه در جشنوارههای هنری که برای جوانان برپا میشود به نوعی مرکز هنرهای تجسمی باید بتواند با حمایتهای مالی خود نیازها و خواستههای آنها را جوابگو باشد که باید گفت شاید و باید این قضیه مشخص نیست و شاید راهکارهای مناسبی برای رسیدگی به این نتیجه وجود نداشته باشد.
در خصوص عملکرد بخش خصوصی نیز باید اضافه کرد که کارشان خوب بوده ولی در مورد بخش دولتی به علت موانعی که پیشرو دارند انجام بسیاری امور برایشان سختتر و دشوارتر است. ولی بهتر میدانم همینجا بگویم که ما در قالب بخش دولتی از بخش خصوصی حمایت میکنیم حتی اگر در حد کارهای اداری و کاغذبازیهای مرسوم ادارهها باشد. در مجموع برنامههای هنری بهخصوص در بخش خصوصی و با برپایی برخی نمایشگاهها و جشنوارهها از روح فعالی برخوردار است. با اینکه خود من شخصا نسبت به بسیاری از اقدامات هنری در سطح کلی معترض هستم ولی خاطرنشان میکنم که حضور در عرصه هنری در کشور بستگی به خود هنرمند دارد که بتواند با عشق کار کند و برنامهها را پیگیری کند و در نهایت باید گفت که عنصر تقویتکننده، خود هنرمند است.
در اصول کاری دولتی چارچوبهایی تعیینکننده وجود دارد که کمبودهایی را به وجود میآورد به نوعی که در جشنواره اخیر شاهد به نمایش درآمدن آثاری بودیم که در مقام اجرا و رنگمایهها بسیار قوی بودند ولی به دلیل برخی محدودیتها از لحاظ بیان، موضوع و برخی تعارضهای اجتماعی نمره خلاقیت در آثار را باید صفر درنظر گرفت. در مورد داوری آثار جشنوارههای اخیر نیز باید بگوییم که داوریها خوب بود ولی در مجموع به علت اختلاف سطح و سلیقه مشکلاتی به وجود میآمد که شاید به درگیریهایی هم ختم میشد ولی در نهایت آثار انتخاب میشدند و جوایزشان را هم میگرفتند.
در خصوص موضوع کار نگارخانهها که بخش خصوصی حیطه هنری نام دارند موضوع دیگری که باید به آن اشاره کرد فعالبودن این بخش خصوصی در عرصه هنری است که همکاری چند نگارخانه در چند گروه باعث رسیدن آنها به اهداف خود و هنرمندان شده است و همین امر باعث جذب هنرمندان بیشتری در برنامههای آنها شده که علاوه بر مطرحشدن در داخل، با برنامهها و اکسپوهای بینالمللی توانستهاند از این طریق ارتباطات بیشتری برقرار کنند و به فرایندهای مناسبی دست یابند. این اتفاقات میتواند الگوی مناسبی برای تمام نگارخانهدارها باشد که از تکروی جلوگیری کرده و برای موفقشدن چنین راهکارهایی را نیز در برنامههای خود تجربه کنند.
موضوع دیگری که میتوان به آن اشاره کرد اصلاح هنر مدرن در ایران است و آگاهکردن قشر جوان در اثنای این جشنوارهها و نمایشگاهها که مفهوم واقعی را حقیقتا از دست داده و دانشجو و هنرجو برای خلاصی از طراحی سراغ سبک مدرن میرود. این در حالی است که وقتی این سبک هنری در اوایل دهه 50 وارد کشور شد بسیار خوب شناسایی شده بود اما بعد از انقلاب دچار نوعی سرگشتگی شد و به شکلی هنرمندان این رشته کانالیزه شدند و در مرحلهای نیز به علت فروش آثارشان خودشان را با شرایط داخلی تطبیق دادند که این امر باعث شد هنرمندان جوان به علت پیروی از این سبکی که در گذشته مسیری را به اشتباه طی کرده چوب این تغییر رویه را امروز بخورند.
هنرمند مدرن امروزه نمیداند هنر معنوی و رنگمایههای ایرانی را بپذیرد یا سبک هنری مدرن اروپایی را قبول کند و این در حالی است که استعدادهای ما زیاد است ولی به علت نداشتن آزادی عمل در اجرا و عرضه، کیفیت آثار از لحاظ نوآوری بسیار پایین آمده است.
* کارشناس مرکز هنرهای تجسمی