تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۴

مدیرکل دفتر ترانزیت و پایانه‌های مرزی گفت: سفرهای خارجی از مرزهای زمینی کشور در نوروز امسال بیش از 70 درصد افزایش داشته است.

این مقدار غیراز آن تعداد مسافری است که توسط خطوط هوایی به کشورهای خارجی سفر کرده‌اند.

این نقل قول به اندازه کافی گویاست تا سراغ این موضوع برویم که چرا مردم سفرهای خارجی را به سفر در کشور ترجیح می‌دهند. شاید موارد مختلفی را برای این موضوع بتوان مطرح کرد و یک به یک سراغ آنها رفت. نخستین و مهم‌ترین موضوع، تبلیغات است؛ همان که پیش‌تر هم اشاره کرده‌ایم و گفته‌ایم که برای تبلیغات گردشگری برنامه و هدف نداریم.

در زمانی که بزرگ‌ترین تبلیغات ما حضور در نمایشگاه‌های گردشگری است، کشورهایی مانند ترکیه یا تایلند و مالزی تبلیغات گسترده‌ای را در شبکه‌های معروف ماهواره‌ای پخش می‌کنند. ما آنچنان که باید به تبلیغات اهمیت نمی‌دهیم تا این مورد پاشنه آشیل صنعت گردشگری ما باشد اما از عوامل دیگر در رشد آمار گردشگری خارجی می‌توان به افزایش هزینه سفرهای داخلی اشاره کرد.

یکی از اعضای انجمن صنفی دفاتر خدمات مسافرتی ایران می‌گوید: تا وقتی قیمت تورهای داخلی بالا باشد، استقبال از تورهای خارجی بیشتر می‌شود. وقتی تور کیش با اقامت در هتل 5ستاره برای سه شب، 800هزار تومان قیمت دارد، مردم ترجیح می‌دهند، این پول را برای سفر به کشوری خارجی بدهند.

اما عوامل دیگر را می‌توان در مواردی چون سهولت تهیه روادید دیگر کشورها از سویی و  محدودیت‌های گردشگری از بابت کمبود امکانات اقامتی و تامین نشدن نیازهای تفریحی در داخل کشور از سوی دیگر جست و جو کرد.

در همسایگی ما کشوری چون ترکیه با جذب 25 میلیون نفر گردشگر و درآمد 22 میلیارد دلاری در سال 2008 رتبه نهم را در گردشگری جهان کسب می‌کند و ما با وجود همه پتانسیل‌ها هنوز در خم یک کوچه‌ایم.

در این فرصت نگاهی داشته‌ایم به آنچه در کشورهای مقصد برای ایرانی‌ها وجود دارد و ما هنوز توجهی به داشته‌هایمان نمی‌کنیم.

گزارش‌های ما از 3 مقصد اصلی گردشگری یعنی چین، ترکیه و تایلند را بخوانید.

سفر اول؛ راه‌های درآمدزایی چین از گردشگری

آرش نورآقایی: چین آثار تاریخی، فرهنگی، طبیعی، بناها، باغ‌ها و موزه‌های فراوانی دارد که باعث می‌شود هر ساله بیش از ‌200میلیون گردشگر از این کشور بازدید کنند. اما آنچه در این نوشتار به آن اشاره می‌شود طریقه‌های متنوع چینی‌ها برای ترویج فرهنگ به‌علاوه‌ درآمدزایی از گردشگری است که می‌تواند برای دست‌اندرکاران گردشگری و میراث فرهنگی کشورمان قابل توجه و تأمل باشد. هر گردشگری که با تور به چین سفر می‌کند، متوجه می‌شود که چینی‌ها علاوه بر میراث فرهنگی‌شان، میراث معنوی و پیشه‌های باستانی خود را نیز در برنامه‌های تورها می‌گنجانند و نه تنها گردشگر را با پیشینه باورها و آداب و رسوم و سبک زندگی باستانی‌ و امروزه‌شان آشنا می‌کنند بلکه به این طریق در نهایت گردشگر را با جیب خالی به کشورش بازمی‌گردانند.
در این زمینه چند مثال می‌زنیم:

1- طب سنتی،  امروزه به‌عنوان یکی از میراث معنوی متعدد چینی‌ها مطرح است که در آن بیش از 5هزار نوع روش درمانی (از قبیل طب سوزنی، ماساژ درمانی و...) و بیش از 6هزار نوع ترکیب دارویی وجود دارد. چینی‌ها (شاید بر خلاف ما)، این میراث معنوی را همچون یک شی‌ء ارزشمند در لفافه نپیچیده‌اند و آن را روی تاقچه فراموشی نگذاشته‌اند بلکه گردشگرانی که به کشورشان سفر می‌کنند را برای آشنایی با این میراث دیرینه‌شان، به مراکز طب سنتی دعوت می‌کنند و با ویزیت و ماساژ و فروش دارو، درآمدی هم برای خودشان ایجاد می‌کنند.

2- ورزش رزمی «کونگ‌فو» نیز یکی دیگر از میراث معنوی چینی‌هاست. آنها کونگ‌فو را به‌عنوان نوعی از عرفان، هنر و سبک زندگی معرفی کرده‌اند و معبد «شائولین» را به‌عنوان جایگاه آن به جهانیان شناسانده‌اند. گردشگرانی که به چین سفر می‌کنند، در ازای پرداخت مبلغی، هنر هیجان‌انگیز کونگ‌فو را در قالب نمایش داستانی به تماشا می‌نشینند و زمانی از شب را  با  این میراث معنوی چینی سپری می‌کنند.

3- وقتی سخن از چین به میان می‌آید، یاد و خاطره جاده‌ابریشم در ذهن‌ها تداعی می‌شود. چینی‌ها این موضوع را خوب می‌دانند و از این پیشینه‌ ذهنی، استفاده می‌کنند و هنر تولید ابریشم را جلوی چشم گردشگران به نمایش در‌می‌آورند. در برنامه‌های تورها، دیدار از کارخانه‌ تولید ابریشم، ارائه توضیحات، دیدار از موزه و در نهایت خرید تولیدات ابریشمی دیده می‌شود. می‌بینیم که گردشگری در خدمت هنر سنتی و هنر سنتی در خدمت گردشگری قرار می‌گیرد.

4- یکی دیگر از برنامه‌های تورها در چین، دیدار از کارخانه تولید زیورآلاتی است که از یشم ساخته می‌شود. آنها گردشگران را به فروشگاه‌های بزرگی که در آنها یشم تراش داده ‌شده، ساخته و پرداخته، به‌صورت مجسمه‌ها و زیورآلات در جلوی چشمان گردشگران قرار می‌گیرد، هدایت می‌کنند و باز هم از این راه درآمد کسب می‌کنند.

5- تولید مروارید مصنوعی نیز به‌عنوان یکی از سنت‌ها و پیشه‌های قدیمی به گردشگران القا می‌شود و آنها نیز با بازدید از مکان‌های تولید مروارید و دیدار از فروشگاه‌ها، به خرید تولیدات علاقه نشان می‌دهند.

6- با اینکه سیلان (سری‌لانکا) به کشور چای شهرت دارد اما چینی‌ها نیز خودشان را به‌عنوان یکی از کشورهای تولیدکننده چای و به‌ویژه چای سبز مطرح کرده‌اند. تورها، گردشگران را برای دیدار از فروشگاه‌های متعدد چای دعوت می‌کنند. در آنجا انواع مختلف چای دم ‌شده، توضیحاتی ارائه می‌شود، خاصیت دارویی چای سبز به گردشگر القا می‌شود و در نهایت خرید انجام می‌گیرد.


7- از برنامه‌های انتخابی در تورهای چین می‌توان به دیدار گردشگران از پرسرعت‌ترین ترن جهان در شهر شانگهای نیز اشاره کرد. این ترن با سرعت 431‌کیلومتر بر ساعت مسیر ترمینال تا فرودگاه شانگهای را در مدت 7‌دقیقه طی می‌کند. چینی‌ها این پیشرفت تکنولوژیکی خود را به گردشگران می‌فروشند.

در دیگر کشورها هم برنامه‌های این‌چنینی دیده می‌شود. به‌طور مثال در کشور مالزی دیدار از کارخانه شکلات‌سازی و آشنایی با هنر طراحی و رنگ‌آمیزی پارچه‌های «باتیک» جزو برنامه‌های تورهاست.

ایران کشوری است که آثار تاریخی و فرهنگی و طبیعی فراوان دارد که امروزه گردشگران از آنها بازدید می‌کنند اما اکنون وقت آن است که بدانیم آیا در ایران قابلیت‌های دیگری همچون مواردی که در بالا اشاره کردیم، وجود دارد یا خیر و اگر وجود دارد ما تا چه اندازه از آنها استفاده کرده‌ایم؟

1- اگر چینی‌ها طب سنتی دارند، ما هم داریم که اتفاقا در بسیاری از موارد با طب سنتی چین همسان است اما این طب سنتی حتی در خود ایران هم شناخته شده نیست تا چه رسد به اینکه گردشگران را با آن آشنا کنیم. حداقل چیزی که از طب سنتی ایران می‌تواند در سطح جهانی مطرح باشد، وجود گیاهان دارویی و طریقه استفاده از آنها به‌عنوان دارو، نوشیدنی و خوراکی است که هرگز به آن التفات جدی نشده است. جالب اینکه ما در روزگار نه چندان دور، پیشه‌هایی داشته‌ایم و هنوز هم داریم که در ارتباط با طب سنتی است و آن شغلی نیست جز عطاری. اما آیا هرگز عطاری را در گردشگری مورد توجه و عنایت قرار داده‌ایم؟ فقط فکرش را بکنید با بوها و رنگ‌ها و حس نوستالژیک یک فروشگاه بزرگ عطاری چگونه می‌توان گردشگران را تحت‌تأثیر قرار داد.

2- آیا ورزش زورخانه‌ای ایران به‌عنوان یک میراث معنوی، نمی‌تواند معادل هنر رزمی کونگ‌فو فرض شود؟ همه‌ روزهای سال، همه‌ صندلی‌های سالن اجرای کونگ‌فو در پکن پر است اما در ایران و تهران چطور؟  مورد دیگری که در این زمینه می‌توان مثال زد، ورزش چوگان است. چوگان ورزشی است که ایرانیان را مبتکر آن می‌دانند. اما چند نفر از خوانندگان این متن تاکنون یک مسابقه‌ چوگان را دیده‌اند تا بعد برسیم به دعوت از گردشگران؟  فدراسیون چوگان آمادگی خود را برای آموزش این ورزش (حتی به‌صورت رایگان) اعلام کرده اما این خبر چنان گم است که توده‌ مردم از این موضوع خبردار نمی‌شوند. نتیجه اینکه ارتباط دست‌اندرکاران گردشگری با فدراسیون چوگان هنوز در حدی نیست که در برنامه‌های تورها، دیدار از مسابقات نمایشی و واقعی چوگان گنجانده شود.

3- ایران هم در مسیرجاده ابریشم قرار داشته است و شاید ما نتوانیم تولید ابریشم را به‌خود نسبت دهیم اما واقعا در معرفی جاده‌ ابریشم و معماری فوق‌العاده‌ کاروانسراهای متعدد در این جاده، چه کرده‌ایم؟ کدام گروه گردشگری تا به حال از کاروانسرای بسیار زیبای «رباط شرف» که رو به فراموشی و ویرانی می‌رود، در مسیر جاده‌ابریشم و در نزدیکی سرخس دیدار کرده و یا ما چگونه تولید کالای بسیار قیمتی و ارزشمند خود، با نام «زعفران» را به دنیا معرفی کرده‌ایم؟ زعفران کجا کشت و چگونه تولید می‌شود، چه خواصی دارد؟  آیا زعفران نمی‌تواند همتای خوبی در مسیر جاده ابریشم برای ابریشم باشد؟ مسیر اصلی جاده ابریشم (سرخس- مشهد- نیشابور- دامغان- ری- تهران- قزوین- زنجان- تبریز- ماکو) در ایران یکی از غنی‌ترین مسیرهای گردشگری جهان است که می‌تواند برای همه‌ گردشگران مورد توجه قرار گیرد. عرفان، علم، شعر، موسیقی، سبک زندگی، معماری، طبیعت، قومیت، فرهنگ، تاریخ و... در قدم به قدم این مسیر دیده می‌شود که در عرصه‌ گردشگری توجه چندانی به آنها نمی‌شود.

4- از یشم و مروارید در چین سخن به میان آوردیم و می‌دانیم که در ایران نیز سنگ‌های قیمتی وجود دارند. در این زمره شاید بتوان از فیروزه ایران نام برد که می‌تواند مورد  توجه قرار گیرد.

5- ژاپنی‌ها و چینی‌ها فرهنگ چای را عرضه می‌کنند. آیا ما نمی‌توانیم در مقابل، فرهنگ «آش» را عرضه کنیم. در همه‌ شهرهای کشورمان انواع مختلف آش و حلیم و شله‌زرد و... تهیه می‌شود که با فرهنگ و آداب خاصی همراه است، چرا نباید این فرهنگ را بشناسانیم و اتفاقا در مسیر گردشگری از آن درآمدزایی هم داشته باشیم.  در کازرون و همین‌طور در بسیاری از شهرهای ایران، فرهنگ‌اش وجود دارد که واقعا ارزش معرفی شدن دارد. علاوه بر این،‌ آش می‌تواند در گردشگری Food & Drink نقش مهمی ایفا کند. چرا موزه‌‌ای به نام موزه‌‌ آش راه‌اندازی نمی‌کنیم؟

6- به غیر از موارد بالا، ما نتوانسته‌ایم چنان که چینی‌ها چای و مالزیایی‌ها شکلاتشان را عرضه می‌کنند، پسته‌مان را عرضه کنیم. سخن فقط از میزان فروش نیست بلکه آشنایی با باغ‌های پسته و چگونگی تولید و نوع باغبانی و نگهداری و آشنایی با حرفه و در نهایت فروش این  محصول است. ما نتوانسته‌ایم هنر نقالی‌ و شاهنامه‌خوانی و نمایش‌های تخت حوضی را در شب‌ها به گردشگران عرضه کنیم. گفتیم که مالزی دیدار از کارخانه‌های باتیک را در برنامه‌های تورهای خود می‌گنجاند و باید بگوییم که امروزه گردشگران هنر باتیک مالزی را بیش از هنر بسیار ارزشمند «فرش» ایرانی می‌شناسند. تاکنون چند گروه گردشگری از کارگاه‌های قالیبافی دیدار کرده‌اند و همان جا فرش خریده‌اند؟

حتی دیدار از موزه‌ فرش در برنامه‌های همه تورها قرار داده نمی‌شود.سخن آخر این است که اگر چین قادر است که میراث معنوی، پیشه‌های باستانی و هنرهای سنتی خود را در قالب بسته‌های گردشگری به گردشگران عرضه کند، به خاطر همکاری بخش‌های مختلف و همسان اندیشی همه‌ دست‌اندرکاران گردشگری و میراث فرهنگی و صنایع‌دستی است.

سفردوم؛ سفر به گرمای تب دار جنوب شرق آسیا

سحر بیاتی: از آگهی‌های مطبوعاتی و اطلاعیه‌هایی که پشت شیشه آژانس‌های مسافرتی نصب شده گرفته تا خاطراتی که دوستان و آشنایان از سفر به تایلند نقل می‌کنند پیداست که این کشور به یکی از مقاصد سفر برای بسیاری از گردشگران ایرانی تبدیل شده است. البته تایلند تنها جای خود را در دل مسافران ایرانی باز نکرده است. این کشور با تبلیغات گسترده و برنامه‌ریزی توانسته است صنعت گردشگری را به محل درآمد اصلی خود تبدیل کند. کافی است تعداد دفعاتی که پایتخت این کشور، میزبان بازی‌های آسیایی و فوتبال جام ملت‌های آسیا بوده را بشمارید تا به این موضوع پی ببرید که تایلندی‌ها از چه هنگام برای کشاندن مردمان دیگر کشورها به کشور خود تلاش می‌کرده‌اند. این موضوع باعث می‌شود که فعالان گردشگری و به‌ویژه خبرنگاران این حوزه، به دیدار از تایلند کنجکاو شوند. آنچه در پی می‌آید حاصل دیدار از این کشور است و مقایسه آن با ظرفیت‌های گردشگری ایران.

در موتورهای جست‌وجو با تایپ نام مقصد، تصاویری را می‌بینی که اگر کوچک‌ترین شکی هم داشتی، حالا به یقین تبدیل شده و تو هدف سفر را یافته‌ای. تو به تایلند سفر می‌کنی.
رنج سفر با طیاره وطنی را که نه‌تنها تاخیر چندساعته‌اش که صندلی‌های غیراستاندارد و نزدیک به هم‌اش کلافه‌ات کرده به جان می‌خری. 6ساعت و 15دقیقه که تمام می‌شود وارد فرودگاه بانکوک می‌شوی. در صف پلیس گذرنامه که ایستاده‌ای، کرور کرور گردشگر از هلند و سوئد گرفته تا هند و عربستان ایستاده‌اند برای جاذبه‌های این دیار.

 دل توی دلت نیست که... از فرودگاه بیرون می‌آیی و هوای گرم و تب‌کرده بانکوک با کمی دود و غبار، محکم توی صورتت می‌خورد. از فرودگاه تا هتل نه خبری از جاذبه‌های توریستی است و نه خبری از برج‌های سر به فلک کشیده که در عکس‌ها دیده‌ای. هر چه هست دست فروش است و کودک پابرهنه تایلندی.

پاتایا هم دست کمی از بانکوک ندارد. در اینجا نه خبری از امنیت است نه از مدرنیته نه حتی تاریخ هزار ساله. اما چه می‌شود که کرور کرور گردشگر به این کشور آسیایی سرازیر می‌شود؟  تور لیدرهای تایلندی از ابتدای ورود شما به این کشور مرتب هشدار می‌دهند که مراقب کیف و پول خود باشید و شما ساعت به 9‌شب که می‌رسد جرات ماندن در خیابان را ندارید.

اینجا نه تخت جمشید دارد، نه سی‌وسه پل، نه کویر دارد و نه جنگل‌های سرسبز شمالی. نه اینکه هیچ نداشته باشد اما در مقام مقایسه با ایران چه دارد که اینگونه پیشتاز ربودن گردشگران دنیا شده؟ به‌نظر شما تبلیغات هدفمند و مؤثر در این میان چه نقشی دارد؟ همسفری می‌گفت اینجا گردشگران آزادند هر طور که می‌خواهند رفت‌وآمد کنند اما این دلیل قانع کننده‌ای نیست. مگر در دنیا کم گردشگر مسلمان داریم که سواحل امن و مطمئن خلیج‌فارس و دریای خزر می‌تواند برای شنا کردن و استفاده از امکانات مختص به جامعه اسلامی مهماندارشان باشد؟

همسفر دیگری با طعنه می‌گفت: «بخیلی؟ خب ما نفت داریم بگذار گردشگر برای اینها باشد که هیچ درآمد دیگری ندارند.» ولی مهم‌ترین نکته اینجاست؛ نفت روزی تمام می‌شود اما گردشگر تا دنیا دنیاست به سفر می‌رود و پس‌اندازش را هزینه می‌کند.

گرچه نفت از منابع اصلی درآمدزایی است اما انسان در تولید اصلی‌ترین منبع درآمدزایی نقشی ندارد زیرا این منبع حاصل فرایندهای طبیعی بوده و  زوال پذیر به‌شمار می‌رود که نمی‌توان با ترسیم آینده‌ای روشن از آن به‌عنوان زیرساخت اقتصادی نام برد.

در این میان توریسم گردشگری به‌عنوان صنعتی پایدار، با شتاب جهان به سوی زندگی ماشینی اهمیت خود را در زندگی فردی و اجتماعی بیشتر نمایان می‌سازد.

امروزه صنعت توریسم در بسیاری از کشورها با رشد سریع‌تری نسبت به سایر بخش‌های اقتصادی به پیش می‌رود و با ایجاد فرصت‌های شغلی جدید یک صنعت پیشرو تلقی می‌شود که اقتصاددانان آن را «صادرات نامرئی» نیز می‌نامند.

براساس گزارش سازمان جهانی گردشگری، ایران رتبه دهم جاذبه‌های باستانی و تاریخی و رتبه پنجم جاذبه‌های طبیعی را داراست، با وجود این از لحاظ بهره‌برداری از این منابع در جایگاه مطلوبی قرار نگرفته است.

ایران کشوری است که جاذبه‌های گردشگری آن به اعتقاد بسیاری از صاحب‌نظران، هر گردشگری را به وجد می‌آورد. در کنار دارا بودن جاذبه‌های تاریخی بی‌نظیر، میراث غنی و جلوه‌های بی‌نظیر از اکوتوریسم، عواملی هستند که هر یک به تنهایی می‌توانند توریسم این کشور را با تحولی بزرگ روبه‌رو کنند؛ موهبت‌هایی که کشورهای دیگر با داشتن حتی نیمی از آنها، با شتابی به‌مراتب بیشتر از ایران در برنامه‌ریزی‌های توریسم، صنعت گردشگری خود را رونق چشمگیر بخشیده‌اند، درحالی‌که سهم ایران با وجود رتبه ممتازش در جاذبه‌های جهانگردی از درآمد گردشگری جهان حتی به یک درصد هم نمی‌رسد.طبق آخرین آمارهای رسمی 4کشور اسلامی مالزی، ترکیه، عربستان و مصر در میان 25 کشور برتر در صنعت توریسم حضور دارند و این درحالی است که ایران به‌رغم داشتن بیش از یک میلیون و 200هزار اثر و جاذبه تاریخی و دارابودن شرایط بسیار خوب برای جذب توریست نسبت به این کشورها، متأسفانه تاکنون نتوانسته سهم قابل‌قبولی از صنعت گردشگری را از آن خود کند.

ایران از پتانسیل و ظرفیت‌های بسیار بالایی در جذب گردشگر برخوردار است، به‌طوری که به عقیده بسیاری ازکارشناسان، پیست‌های اسکی ایران قابلیت رقابت با پیست‌های سوئیس و اتریش را نیز دارد. اما با وجود اینکه ایران در کنار جاذبه‌های طبیعی فراوان، آثار تاریخی و فرهنگی بسیاری را در خود جای داده  همچنان برای گردشگران خارجی ناشناخته باقی مانده است.

به اعتقاد کارشناسان، عمده مشکلات ایران در حوزه گردشگری بیشتر به بخش مدیریتی مربوط می‌شود تا امکانات و منابع؛ به عبارتی صحیح‌تر روی امکانات موجود، مدیریت صحیحی صورت نمی‌گیرد و به‌رغم اهمیت نقش مؤثر گردشگری در اقتصاد و لزوم یافتن منابع درآمدی پایدارتر برای کشور، هنوز این عدم‌مدیریت صحیح و به‌موقع به چشم می‌خورد.

نکته قابل تأمل اینجاست که ایران می‌تواند میزبان هر ذائقه‌ای باشد؛ آن که برف و بازی‌های برفی را می‌پسندد تا آن که آفتاب سوزان و شنا کردن و بازی‌های آبی را می‌پسندد؛ همه و حتی آنهایی که آرزو دارند شبی در کویر سحر کنند و ستاره‌ها را بالای سرشان رصد کنند و... .

توریست ایران بدون جاذبه نیست و سر و گردنی هم از بسیاری از کشورهای جهان بالا‌تر است اما آنچه این صنعت در‌آمدزا را رنج می‌دهد مدیریت ضعیف و بی‌برنامه و بی‌توجهی است.

نبود تبلیغات مناسب نیز اما عامل مهمی است که بارها نیز به آن اشاره کرده‌ و با مسئولان نیز در میان گذاشته‌ایم. کشوری مانند تایلند با تبلیغ، گردشگری را جذب می‌کند که گردشگر، بیشتر فریب ظاهر زیبای بروشورهای تبلیغاتی را خورده اما ما جاذبه‌های مثال‌زدنی کشور را فراموش کرده‌ایم و درآمدی هنگفت را به راحتی از دست می‌دهیم. کاش ما هم صاحب نفت نبودیم تا به بقیه صنایع خود اهمیت می‌دادیم آن وقت بود که ایران چون نگینی حداقل در آسیا می‌درخشید.

سفر سوم؛ وضعیت گردشگری در پایتخت فرهنگی 2010 اروپا

مسعود میر: اکنون از روزهایی که گردشگری به‌عنوان صنعتی درآمدزا، جای خودش را در سبد ارزآوری کشورهای مختلف باز کرده است، سال‌ها می‌گذرد. در این میان بعضی کشورها در باشگاه اولین‌های جذب گردشگر جا می‌گیرند که عمدتا اروپایی‌اند و بعضی هم در کنار عنوان صنعت گردشگری‌شان هنوز صفت نوپا را ضمیمه می‌کنند. براساس این تقسیم بندی ایران به‌رغم بهره‌مندی از پتانسیل‌های گردشگری ممتاز در فهرست جدید الورودها به این حوزه قرار دارد. با این حال با یک نگاه مقایسه‌ای می‌توان به فاصله بسیار عمیق میان گردشگری در ایران در قیاس با کشورهایی پی‌برد که مانند ما سابقه چندانی در برنامه‌ریزی برای جذب توریست ندارند. مصداق این ادعا را می‌توان در وضعیت گردشگری کشوری یافت که  همسایه ایران است و هرچند که از نظر جاذبه‌های گردشگری طبیعی و تاریخی در وضعیت مطلوبی قرار دارد اما بیشترین بردش را از برنامه‌ریزی دقیق مسئولانش در توجه به موضوع مهم گردشگری کسب می‌کند.

ترکیه سال گذشته میزبان 20‌میلیون گردشگر بوده است. شاید با همین جمله بتوان بخش عظیمی از فاصله بین دو کشور همسایه در صنعت توریسم را تخمین زد اما نکته این است که قسمت مهمی از این پتانسیل تنها با چند تصمیم کلیدی توسط مدیران ارشد وزارت گردشگری و جهانگردی کشور دوست حاصل شده است.

میراث ملی، اعتماد جهانی

حتی چند خشت باقیمانده از یک عمارت تاریخی هم در این سرزمین به حال خود رها نشده است. جملاتی با این مضمون را می‌توان از زبان اکثر قریب به اتفاق آنهایی شنید که به ترکیه و به‌ویژه استانبول به‌عنوان قطب تاریخی و گردشگری این کشور سفر می‌کنند. مدیران ترک سال‌هاست به این نتیجه رسیده‌اند که باید از خشت‌خشت هر آنچه تاریخ ترکیه را می‌سازد مانند جان محافظت کنند و به تبع آن دنیا نیز این مهم را پذیرفته که ترکیه برای میراث خود ارزش قائل است و این‌گونه، مسیر برای هر گونه حمایت جهانی به‌ویژه از سوی یونسکو برای حفظ میراث تاریخی ترکیه هموار شده است. این نگاه ارزشی به میراث تاریخی در فاز بعد به جذب عشاق تاریخی می‌انجامد که می‌توانند در ترکیه و به‌خصوص استانبول رویاهای خود از روم‌شرقی، بیزانس، قسطنطنیه و عثمانی را تعبیر کنند.

خواستن برای بودن

ترکیه سال‌ها تلاش کرده تا عنوان پایتخت فرهنگی را برای پایتخت تاریخی خود صید کند و بالاخره در سال جدید میلادی این تلاش به نتیجه رسیده است. استانبول پایتخت فرهنگی سال 2010 اروپا شده و این مهم یعنی سرازیر شدن میلیون‌ها توریست به استانبول برای یافتن آنچه باعث شده این شهر ساحلی -که در گستره 2قاره آسیا و اروپا واقع شده- گوی سبقت را از دیگر شهرهای اروپایی برباید.

البته ترک‌ها اکنون از این فرصت نهایت استفاده را می‌کنند. تبلیغات گسترده در شبکه‌های معتبر تلویزیونی دنیا تنها یکی از این بهره‌مندی‌هاست حال آنکه همین چند سال پیش اصفهان با داشتن عنوانی مشابه در قاره آسیا نتوانست آنطور که باید دیده شود. مسئولان میراث فرهنگی و گردشگری ما هنوز برای پخش تیزرهای تبلیغاتی مناسب از ایران در شبکه‌های جهانی در راستای جذب گردشگر به توافق درستی نرسیده‌اند. از سوی دیگرغرفه‌های ایران در نمایشگاه‌های گردشگری خارجی معمولا غرفه‌دارانی ثابت دارد که بی‌هیچ خلاقیت و تنوع، گویی وظیفه‌ای تکراری را به انجام می‌رسانند و نتیجه این می‌شود که آمار کنونی جذب توریست در ایران با عدد وعده داده شده 20 میلیون در سال 1404 همچنان میلیون‌ها نفر فاصله دارد.

راهنمای میزبانی

آن دسته از مسافران استانبول که شانس هم صحبتی با ممتازترین تور لیدر فارسی زبان  استانبول را داشته‌اند حتما این جمله را به زبان فارسی روان در حالی که عکس یادگاری‌اش با محمود احمدی‌نژاد را به مسافران ایرانی نشان می‌دهد از او شنیده‌اند که «‌ اگر اصفهان شما 10 تور لیدر مثل من داشت درآمدش از توریسم 100برابر می‌شد.»  شاید همین روایت ساده را بتوان یکی از مهم‌ترین گلوگاه‌های ضعف جذب توریست در ایران نامید. تور لیدرها در ایران هنوز چندان جایگاه تعریف شده‌ای ندارند و همان معدود افرادی هم که به‌صورت رسمی مشغول این کارند معمولا نه اطلاعات تاریخی ممتازی دارند که پیش پای توریست‌ها خرج کنند و نه زبان غیرمادری را آنقدر خوب حرف می‌زنند که توریست‌ها را از هم صحبتی با خود مشعوف کنند.

این در حالی است که تمام تور‌لیدرهای مسافران ایرانی در پایتخت فرهنگی 2010 اروپا حتی شوخی‌های مردم ایران را نیز می‌دانند و شیطنت‌های کلامی ما را برایمان خرج می‌کنند.

توریست؛ مهم مثل نفت

تمام مسافران پروازهای خارجی که به سالن ورودی فرودگاه امام‌خمینی(ره) وارد می‌شوند در مسیر خود تنها با چند استند روبه‌رو می‌شوند که مثلا قرار است اماکن تاریخی ایران را به توریست‌های خارجی معرفی کند. از سوی دیگر همه فعالیت سازمان میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی ایران در این گلوگاه ورود توریست به ایران تنها ختم می‌شود به یک غرفه با یک مسئول اداری که حتی نقشه‌ای از جاذبه‌های توریستی ایران را به تفکیک استان‌ها و شهرها هم در بساطش ندارد چه برسد به نقشه‌هایی که در آن ایستگاه‌های ورودی اتوبوس،  مترو، سینماها، موزه‌ها، پارک‌ها و حتی هتل و رستوران‌های بین‌المللی و ممتاز در آنها مشخص شده باشد. این در حالی است که در ترکیه‌ای که نیمی از پتانسیل‌های گردشگری ایران را هم ندارد، توریست‌های 6  کشور نخست در سفر به ترکیه بسیار مورد توجه قرار می‌گیرند. به‌عنوان نمونه در مجموعه کاخ‌ها و موزه‌های استانبول آنها می‌توانند از دستگاه‌های مخصوص برای شنیدن اطلاعات تاریخی درباره گوشه گوشه بنا
استفاده کنند.

اینگونه است که مسئولان ترکیه توانسته‌اند با جذب گردشگر درآمدی بسیار بیشتر از فروش سالانه نفت ما برای کشورشان به دست آورند. حرف آخر اینکه استانبول 2010 یک تجربه موفق در جذب گردشگر با اتکا به خلاقیت و برنامه‌ریزی است.