موضوع خروج 5 میلیون نفر از شهروندان تهرانی به شهرستان از دسته جریانهای خبری است که به کرات در رسانهها میبینیم و میشنویم و حتی برخی مسئولان نیز مشوقهایی مانند افزایش حقوق و غیره را نیز عنوان کردهاند.
صرفنظر از اینکه این سیاست ارائه شده از جانب دولت تا چه حد عملی و امکان عملیاتی شدن داشته باشد، باید به یک نکته اخلاقی اشاره کرد و آن، اینکه اگر دولت طرحی برای خلوت کردن تهران از جمعیت دارد و میخواهد مردم با اطمینان خاطر به وعدههای ارائه شده توجه کنند و بار سفر بندند و از تهران به دیگر مناطق کوچ کنند حتماً باید از خود شروع کند.
امروز بیشترین تعداد مراکز درمانی دولتی و آموزش عالی مربوط به دولت است و همه دیوانسالاری دولتی در تهران تمرکز دارد و متأسفانه روز به روز نیز گسترش مییابد و بر بار سنگین اداره تهران توسط مردم پایتخت نیز میافزاید و هیچ گرهی از مشکلات تهران را نیز باز نمیکند.
اگر واقعبین باشیم میتوانیم در جای جای تهران به اماکن و مراکزی اشاره کنیم که نمایندگی کارخانهها، دانشگاهها و استانداریها و فرمانداریها و غیره است.
راه صواب این است که دولت ابتدا این دفاتر غیرضرور را تعطیل کند و بعد از دیگران انتظار داشته باشد و اساساً چرا وقتی مراکز نفتی ما در جنوب کشور هستند و کارگران، مهندسان و پیمانکاران آنها با صرف عمر با دقت و توجه کافی به استخراج و پالایش نفت و حتی اداره مراکز عظیم پتروشیمی مشغولند باید تعداد عظیمی مدیر و مسئول در دفاتر پرهزینه و ساختمانهای مجلل و چشمنواز در تهران مشغول بهکار باشند.
وقتی مراکز مرتبط با دریانوردی و کشتیرانی و شرکتهای فلاتقاره و سازمانهای شیلات و اماکن اداری مربوط به تأسیسات دریایی را در تهران میبینیم، متعجب میشویم در کدام بخش این پایتخت دریا برای صید و کشتیرانی و ساخت سازههای دریایی وجود دارد که این همه ساختمانهای مجلل با تعداد کثیر کارمند بدان اختصاص دادهاند و آیا نمیشد این مراکز در همان مکانهایی قرار گیرند که حتماً ارتباط معناداری با نوع تولید آن دستگاه داشته باشد.
اگر فرد دقیقی بخواهد در این خصوص مطالعاتی انجام دهد،حتماً تعداد کثیری دستگاه را نام میبرد که بدون کمترین توجیهی مرکزنشین شده و عرصه را بر پایتختنشینان تنگ کرده است. مناسب است دولت در یک فرصت کوتاه نام این مراکز و مشوقهای خود را برای مردم اعلام کند و سپس گزارشی از کوچ دستگاههای غیرضرور ساکن در تهران ارائه نماید و بعد، انتظار خود را از دیگران بیان کند. نکته دیگر نیز که در باب کوچ تهراننشینان باید گفت این است که عرصههای جوامع انسانی حالت دینامیکی دارد، نه مکانیکی.
جامعه یک موجود پویا و زنده است و از کارکردهای خود پیروی میکند. نگاه دستوری و انشایی حلال مشکلات نیست. اگر زیرساختها در شهرهای دیگر آماده شود و ضروریات اولیه چون بهداشت و درمان، آموزش و مسکن از حداقلها به سمت متوسط یک زندگی شهری طی مسیر کند،
چه بخواهد چه نخواهد فضای دینامیکی جامعه به سمت شرایط مطلوب -یعنی کوچ برای زندگی بهتر از سمت تهران به شهرستانها- طی مسیر میکند. پس مناسب است دولت از خود شروع کند و برای طرحهای خود راههای عملی جستوجو نماید و عملیترین کار نیز همان است که گفته شد؛ یعنی از خود شروع کند چرا که «دوصد گفته چون نیم کردار نیست».