هیچ شکی نیست که همه از ترجمه آثار ایرانی در بلاد فرنگ خوشحال میشوند؛ حالا به زور و با لطایفالحیل یا خودبهخود و مثل باقی ممالک غربی یا شرقی یا آمریکای جنوبی. ترجمه، ترجمه است.
بنابراین اگر پال اسپراکمن هر چند وقت یک بار به ایران بیاید و از بین همه آثار ادبیات داستانی ما، مستقیم برود سراغ حوزه هنری و کارهای سوره مهر و یکی را کاملا از روی علاقه شخصی و میل درونی و قدرت کتاب انتخاب کند و با خودش ببرد مستقیم دانشگاه راتجرز آمریکا و به زبان آمریکایی سلیس ترجمه کند، همه خوشحال میشویم. هیچ شکی نیست.اما:
1. این درست که اسپراکمن، شکار مرکز آفرینشهای ادبی حوزه هنری است و به دعوت آنجا به اینجا میآید اما آیا حوزه هنری یک نهاد خصوصی است و باید تنها کارهای منتشرشده در انتشارات خود (سوره مهر) را به بلاد فرنگ گسیل کند یا بهعنوان یکی از عریض و طویلترین سازمانهای فرهنگی- هنری دولتی وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، باید به فضای عمومی ادبیات داستانی بیندیشد و این شکار بزرگ را به همه تعارف کند؟
2. آیا کارهایی که حوزه هنری به اسپراکمن معرفی میکند، نمایندههای مناسبی برای ادبیات داستانی ایران، حتی در ژانر دفاع مقدس هستند؟ و آیا به جز اینها، رمانها و داستانهای کوتاه دیگری نیست که بتوانند گزینههای بهتری باشند؟ تاکنون اسپراکمن «سفر به گرای 270 درجه» احمد دهقان،
«شطرنج با ماشین قیامت» و «داستانهای شهر جنگی» حبیب احمدزاده و «اسماعیل» امیرحسین فردی را به انگلیسی روان آمریکایی ترجمه کرده است. او حالا مدتی است مشغول ترجمه «دا»ست و همزمان با نمایشگاه کتاب یکبار دیگر به ایران میآید تا برای رفع پارهای مشکلات در راه ترجمه این کتاب حجیم، با راوی و مولف کتاب صحبت کند.
3. شاید مرکز آفرینشهای ادبی حوزه بگوید اسپراکمن خود با میل خود و از روی دانش و علاقه این کارها را انتخاب میکند و بابت آمدن و رفتنهای پیدرپی، از آمریکا به ایران و از ایران به آمریکا، هیچ پولی هم نمیگیرد و کارها را فقط برای آشنایی بلاد غرب با معنویت ما ترجمه میکند و کلا کارش درست است اما اگر این مرکز این را نگوید،
میتوانیم بپرسیم آیا بهتر نیست به جای تمرکز روی تنها یک مترجم و چند کتاب از یک ناشر برای یک کشور، چند مترجم از کشورهای مختلف را شکار کنیم و دعوت کنیم و کتابهای مختلف را از ناشران مختلف معرفی کنیم تا در کشورهای گوناگون اروپایی و آمریکایی و آسیایی ترجمه کنند؟ و آیا همین نمایشگاه کتاب عریض و طویل که تنها به فروشگاهی برای عرضه کتابهای سال تبدیل شده، جای مناسبی برای این کار نیست؟
4 . از حق نگذریم. کاری که حوزه هنری شروع کرده است، اقدام جالب توجهی است. آنقدر که خلاصه بعضیها، یعنی همینها که اسپراکمن کارهایشان را از روی میل و دانش و اراده انتخاب و ترجمه کرده است، در زمان حیات و بدون اینکه یک عمر داد بزنند و کسی نشنود، با ملتی جز ایران نیز سخن میگویند. با این حال اگر حالش را دارید، یک بار دیگر بند یک و 2را بخوانید!
5 . درست است که بند 4درست است اما گذشته از نکتهای که در بند 3گفته شد، آیا راه جهانی شدن و معرفی ادبیات امروز ایران و نویسندههای خوب و قدرتمند ما، این است؟ نمیدانم. آنچنان از این نظر همواره ناموفق بودهایم که شاید این هم راهی باشد؛ هرچند با توجه به آنچه در بند 3گفته شد،
مطمئنا مسیر بهتری طی میشود. شاید راه دیگرش، دعوت مترجم - نویسندههای درست و حسابی است به ایران. مثلا در ایام نمایشگاه یا حتی چیزی نظیر همایش شاعران ایران و جهان، البته به شکلی جز تفریح و ایرانگردی و با میهمانانی جدیتر و اهل کار که خودشان بیایند و کتابها را ببینند و شاید چیزی را انتخاب کردند و رفتند و ترجمه کردند و کتاب مورد نظر جایزه گرفت و نویسندهاش معروف شد و نام ایران سر زبانها افتاد و ادبیات ما هم جهانی شد و... البته در این مسیر باید مراقب کوزه روغن هم باشیم!