گروهی از شیادان با سوءاستفاده از احساسات و باورهای مردم سعی میکنند با ایجاد نمادهای دروغین، برای خود منبع مالی تازهای ایجاد کنند. گرایش به خرافه در روستاها از گذشتههای دور بیشتر بوده است و مردم نمادهای متعددی را برای زیارت انتخاب میکردهاند. چندی است که در گیلان اداره کل اوقاف این استان با نمادهای دروغین خرافهگرایی مبارزه میکند که این روند از سوی مردم هم با استقبال خوبی روبهرو شده است. گزارش زیر به این موضوع و چرایی پیدایی نمادهای خرافی میپردازد.
برای نخستین بار و از 2سال پیش اداره کل اوقاف و امور خیریه استان گیلان مبارزه خود را با خرافات آغاز کرده است و در این راستا هفتمین نماد خرافهگرایی به نام بقعه آقاسیدحسین واقع در کسبخ رشت که در مسجد صاحبالزمان(عج) قرار داشت روز 6 اردیبهشت تخریب شد.
نخستین نماد خرافهگرایی چاهی در فومن بود که روی دیواره آن خزه سبزی به چشم میخورد و به گمان عوام بهصورت واژه « یاحسین» درآمده بود. این چاه ذهن مردم را مشغول میکرد و مردم به زیارت آن میرفتند. اداره کل اوقاف آن چاه را مسدود کرد.
نمادهای دیگری مانند درختی در شهرستان رضوانشهر، بقعه پنجهعلی در اشکورات، علمی به نام سیاه علم در بقعهای در شهرستان تالش، بقعهای در بازکیا گوراب لاهیجان و درخت سیده رقیه در رشت نیز ازجمله کانونهای خرافهای بودند که از سوی اداره کل اوقاف گیلان تخریب شد.
حجتالاسلام سیدکاظم میرحسینی اشکوری، مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان گیلان در
این باره به همشهری گفت که هیچکدام از این بقعهها یا نمادها شجرهنامهای نداشتند و همه براساس خواب و خیال و گمان شکل گرفتهاند.
او مبارزه و مقابله با بقاع جعلی، خرافات و خرافهگویی را از برنامههای اوقاف و امور خیریه گیلان اعلام میکند و معتقد است که در کنار تخریب بقاع جعلی، باید کارهای فرهنگی نیز صورت گیرد.
قاسم غلامیکفترودی که درباره امامزادهها و بقاع و مزارها تحقیقات وسیعی انجام داده و در این زمینه تاکنون 2 کتاب منتشر کرده است، نیز میگوید: «در سطح استان گیلان 1150 مزار در 1085 مکان شامل زیارتگاه و امامزاده وجود دارد.» او میگوید که زیارتگاهها 2 بخش است: اول زیارتگاههای آرامگاهی شامل قبور امرا، وزرا، قضات، پیران، عرفا، اقطاب و روحانیان محلی نظیر میرزاکوچکخان و دانای علی که جزو عرفاست.
دوم زیارتگاههای ویژه مانند مسجد رودبارک اشکور(املش) که بین سالهای 282 تا 301 هجری قمری به دست ناصر الحق داعی کبیر بهعنوان یکی از نخستین مساجد گیلان در تاریخ اسلامی بنا شده و عین این مسجد را نیز در اراضی گنبد بن آمل نزدیک قبرش خود ساخته است. به گفته او، در گیلان 8 بقعه وجود دارد، بدون آنکه کسی در آنجا دفن شده باشد. او ازجمله نمادهای خرافه در استان را درختهایی میداند که مردم به زیارت آنها میروند. به گفته غلامی 20 نوع درخت در گیلان، صرفنظر از جنس، نوع، سن، اندازه و قطر مورد توجه مردم قرار گرفته است.
درخت مشعلدار (که به اعتقاد عوام نوری ناشناخته روی این درخت فرود آمده است)، درخت شیربنده، درخت بازو، درخت آقادار، درخت خونبار، درخت علمدار (درخت علم- مثل درخت روستای کفتررود پیربازار رشت)، درخت نشانه( مثل درخت نشانه، مسجد روستای خشت مسجد پسیخان رشت)، درخت دروازه سلامت، درخت قولنجدار، درخت قدمگاه( شبیه درخت آقاسیدعلی روستای بیدرون سیاهکل)، درخت سلامگاه( مانند درخت شاه شهیدان عمارلو رودبار)، درخت قتلگاه (نظیر درخت قتلگاه امامزاده اسحاق(ع)) ،درخت عظیمالجثه (مانند درخت هرزویل در منجیل رودبار)، درخت یادمان و درخت پیلهور در پیربازار رشت از جمله این درختهاست. در جنگ 1220هجری قمری مردم گیلان به سرپرستی میرزا موسی منجمباشی حکمران گیلان یک لشکر کامل از ارتش روسیه را در منطقه پیربازار شکست دادند و آنها را مجبور به عقبنشینی کردند.
همچنین در اطراف بعضی امامزادگان گیلان مردم به درختهایی توجه دارند که معتقدند قبر همسر، مادر یا سایر بستگان امامزادهها زیر یا کنار این درختهاست. از نظر عوام، تمام چشمهها با نوعی تقدس همراه است و اگر درختی در کنار آن باشد، با بستن دخیل آن مکان را بهصورت زیارتگاه درمیآورند.به اعتقاد غلامیکفترودی این درختان به چندین دلیل به بقعه تبدیل میشوند که عبارتند از:
- گاهی شخصی ادعا میکند که در عالم خواب به او دستور ساختن بقعه و بارگاهی داده شده است. در این صورت درخت را قطع میکنند و بهجای آن بنایی بهعنوان بقعه متبرکه میسازند.
-گاهی شخصی به بهانه گرفتن حاجت و مشاهده کرامت حقیقی یا ادعایی، درخت مزار را میبرد و بنایی به جای آن استوار میکند.
- در 100سال اخیر با تقسیم آبادیها بین ورثه بزرگمالکان در روستاها، گروههایی بهعنوان رعیت بهوجود آمدهاند که آنان تعدادی از درختان مزار را به بقعه متبرکه جدید تبدیل کردهاند.
- وقتی اصلاحات ارضی منجر به مهاجرت روستاییان به شهرهای بزرگ شد، در فاصله سالهای 1343 تا 1350 شمسی مالکیت برخی از روستاها به مردم واگذار شد و آنها هم با قطع درختان در کنار قبرستانها، بقعههای تازهای بنا کردند.
- تقسیم روستاها به بالامحله و پایینمحله و رقابت بین اهالی که بقعهای نداشتند، آنان را واداشت تا تعدادی از مزارها را به بقعه تبدیل کنند.
- گسترش روستاها و پرجمعیتتر شدن آنها که وجود مسجد را امری گریزناپذیر میکرد، باعث شد همراه بنای مسجد جدید تعدادی مزار تبدیل به زیارتگاه شوند.
- مهاجرت جمعی اهالی بعضی از آبادیها بهعلت وقوع بلایای طبیعی یا خشکسالی باعث شد که مهاجران جدید بهدلیل تمایل به داشتن زیارتگاه مستقل، گاهی درخت مزار را به بقعه متبرکه تبدیل کنند.
- نبودن یک بقعه متبرکه معتبر و مشهور در منطقه باعث روی آوردن عدهای به ساختن بقعه جدید شده است.
- خشک شدن درختان زیارتی بهانه دیگری است که آن را به سهولت میبرند و به جای آن اتاقکی میسازند و با نام جعلی، بقعهای بهوجود میآورند.
-یکی از دلایلی که در سالهای اخیر درختهای زیارتی به بقعه متبرکه تبدیل میشود، موضوع جادههای گردشگری و سایتهای اینترنتی است. جوانانی که از روستاها به شهرهای بزرگ مهاجرت کردهاند به علت علاقه به زادگاه خود وبلاگهایی برای شناسایی آبادی خود ترتیب دادهاند. اما عدهای برآن میشوند که شاید بتوانند درخت زیارتی روستای خود را به عنوان نقطهای دیدنی به بقعه متبرکه تبدیل کنند.
غلامیکفترودی در پایان، یکی از راههای از بین بردن عناصر خرافی را آموزش عمومی و بالا بردن سطح آگاهی مردم میداند و معتقد است شوراهای اسلامی و هیأت امنای مساجد و بقاع متبرکه و افراد صاحب نفوذ با آگاهی دادن به مردم باعث حذف بسیاری از عناصر خرافی از جمله درختان زیارتی میشوند.